تفاوت تجزیه و انقسام در قوای نفس(139)
طبق قاعده «اَخَسّ و اشرف» در نظام مجردات، مرتبهی پائینتر از نظر وجود، ضعیفتر از مرتبهی اعلی است و تفاوت آنها به شدت و ضعف در وجود است. لذا مرتبهی متوسط بین مرتبهی اعلای وجود و مرتبهی اَدنی وجود حتماً وجود دارد و هر حقیقتی «مانند حقیقت انسانیه» که مشتمل بر جزئی اعلی مانند نفس و جزئی ادنی مانند بدن است ناچار دارای وجود متوسط است که بین مرتبهی اعلی و ادنی قرار دارد که آن همان قوای نفس است که واسطهی بین خودِ نفس و بدن میباشد و از طرفی تعلق قوای نفس به ماده متفاوت است و هر قوهای که تعلقش به ماده بیشتر باشد قابلیت تجزّّی وی بیشتر است - هرچند قوه از حیث ذات قابل انقسام نیست ولی از حیث تعلق آن به ماده قابل تقسیم است - در اثولوجیا داریم: «نفس بالعرض قبول تجزی میکند، به تبعیت جسمی که نفس در وی استقرار یافته و در آن نافذ و ساری است ولی باید متوجه بود که نفس در هر عضوی از اعضاء بدن به طور کامل موجود است نه اینکه مانند اعضاء منقسم گردد و در هر عضوی جزئی از نفس باشد.» سخن در این است که تو متوجه باشی قوای مدرِکه و محرکه همگی در ذات نفس متحد و در بدن متفرقاند و علت تفرقهی قوا این است که هر قوهای با آن خصوصیتی که دارد نیازمند به عضوی مناسب با آن قوه است، زیرا عضوی که آلت و وسیلهی دیدن است غیر از عضوی است که آلت و وسیلهی شنیدن است و همچنین سایر قوا و قوهی لامسه به علت اینکه پستترین قوای نفسانی جسمانی است و کلیهی اعضاء بدن آماده برای قبول آن هستند، در کلیهی اعضاء بدن مستقر است.
مؤلف اثولوجیا میفرماید: «برای هر قوهای موضع مخصوصی است که آن قوه در آن موضع و محل متمرکز است ولی نه اینکه نفس در اصلِ ذات و بقاء و ثبات خویش محتاج بدین مواضع باشد بلکه نیاز نفس به این مواضع برای این است که فعل و عمل خود را در این موضع و محلی که مهیا برای قبول این عمل است، ابراز و اظهار کند. زیرا هر عضوی بدان گونه شکل میگیرد و خود را آماده میکند که نفس بخواهد فعل و عمل خود را به آن صورت انجام دهد و بنمایاند و چون نفس عضوی را بدان هیئت که ملائم و مناسب با قوهای از قوای نفس باشد آماده نمود قوهی خویش را به توسط این عضو ظاهر میکند و ناگفته نماند که اختلاف قوا بر اساس اختلاف اعضاء است و الّا نفس دارای قوای گوناگون نیست بلکه نفس علت وجود قوا است».