تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

نکته‌ای اشراقی در بقای نفس، بعد از فساد بدن

نفس ناطقه در حدّ ذات خود دارای درجاتی است که بعضی از عالم اَمر و تدبیر بوده که قرآن درباره‌ی آن می‌فرماید: «قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»(99) و بعضی از عالم خلق است که قرآن در مورد آن می‌فرماید: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فیها نُعیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى»(100) از این جهت وحدت و تعلق به ماده، مناسب با مرتبه‌ی نازله نفس است و چون نفسِ ناطقه دائماً در صراط و تحول جوهری است، هر آن از مقامی به مقام دیگر ارتحال می‌یابد که قرآن در این باره می‌فرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ»(101) شما را خلق کردیم سپس صورت دادیم. این مسیر همچنان ادامه می‌یابد تا نفس به مرحله‌ی تجرد کامل دست یابد و از عالم خلق به عالم امر سفر نماید و وجود تعلقی وی به وجود عقلانی مبدل گردد و به همین جهت فساد بدن و زوالِ استعداد، مستلزم فساد جوهر نفسی نیست بلکه فقط مستلزم قطع تعلق اوست از بدن، زیرا وجودِ حدوثی نفس غیر از وجود بقائی آن است و وجود حدوثی آن وجود مادی و تعلقی است و وجود بقائی آن وجود مفارقی است بدین لحاظ گفته می‌شود: «نفس جسمانی الحدوث و روحانی البقا است» مثل نیاز ابتدائی طفل به رحم که بعداً خارج از رحم هم می‌تواند باقی بماند یا مثل صیدی که در ابتدا برای گرفتن آن به دام احتیاج است ولی نگهداری آن در دست صیاد نیاز به دام ندارد و لذا فساد رحم یا دام موجب فناء مولود و صید نخواهد بود و نباید فراموش کرد که بدن علت «مُعِدّه»ی(102) نفس است نه علت «موجده»ی آن و علت مُعِدّه، علت بالعرض است و نه علت بالذات که زوال آن موجب زوال معلول گردد.