تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

قوای باطنی

قوای باطنی(63)
علمای این علم تعداد قوا را پنج عدد می‌دانند: به این صورت که انسان هر چیزی را که درک می‌کند یا «معانی» است و یا «صور» و معانی یا کلی‌اند و یا جزئی. معانی کلی را قوه‌ی «عاقله» درک می‌نماید و معانی جزئی را قوه‌ی «واهمه» ادراک می‌کند و صورت‌ها را «حس مشترک» درک می‌نماید، این سه قوه مربوط به ادراک‌کننده‌ها است و اما حفظ‌کننده‌ها و یا نگهبانان عبارتند از: «قوه‌ی خیال» که حافظ و نگهبان صور جزئیه است و «قوه‌ی حافظه یا ذاکره» که نگهبان و حافظ معانی است. از این مدرکات و نگهبانان که بگذریم از یک قوه‌ی دیگر می‌توان نام برد به‌نام «قوه‌ی مفکره یا متخیله» که عامل ترکیب و تفصیل معانی و صور است. تفصیل این قوا عبارتند از:
1- حس مشترک یا بنطاسیا: حسّ مشترک یکی از قوای نفسانی است که صورت محسوساتی را که حواس پنجگانه درک می‌کنند در خود جای می‌دهد مثل یک دریا که از پنج رودخانه آب خود را دریافت می‌کند. این‌که ما در خواب و گاهی هم در بیداری صُوَری را می‌بینیم که بقیه‌ی افراد آن‌ها را نمی‌بینند، پس باید این صُوَر در یکی از مدارک انسانی، غیر از قوه‌ی عاقله موجود باشند، چون عقل از ادراک اجسام و اشکال و ابعاد امتناع دارد و این صور - که ما در خواب و بعضاً در بیداری می‌بینیم - معدوم هم نیست، چون معدومِ مطلق قابل درک نیست، از این جهت باید این صور در محلی از نفس ناطقه‌ موجود باشد که به آن حس مشترک می‌گویند.
2- قوه‌ی خیال: که به آن مصوره هم می‌گویند و وظیفه‌ی آن حفظ و نگهداری صُوَری است که حس مشترک ادراک کرده.
3- قوه‌ی متخیله: که به آن متفکره هم می‌گویند و وقتی «متفکره» نامیده می‌شود که تحت نظر عقل، جهت ترتیب فکر و تنظیم مقدمات برای رسیدن به مفاهیم کلی عمل می‌کند و کار این قوه به اصطلاح «مونتاژ» و ترکیب کردن است مثل تخیل «انسان بالدار» یا تخیل «انسان بی‌دست». چنانچه ملاحظه فرمایید قوه‌ی متخیله گاهی تحت نظر قوه‌ی واهمه به تجزیه و ترکیب صُوَر محسوسات می‌پردازد و گاهی تحت نظر عقل برای ترکیب فکر و مقدماتِ دلیل و تشکیلِ قیاس به کار می‌رود.
4- قوه‌ی واهمه: قوه‌ی واهمه مدرِک معانی جزئیه است. مثل «محبت به حضرت علی(ع) یا عداوت معاویه یا محبت گوسفند به مادرش» در واقع قوه‌ی واهمه اضافه و تعلق عقل است به شخص معین، که آن شخص در قوه‌ی خیال مرتَسَم است مثل توجه عقل به گرگ در قوه‌ی خیال که در اثر این توجه، عقل عداوتی را که در گرگ است درک می‌کند، لذا آنچه وَهم درک می‌کند یک معنای عقلی است که به صورت شخص خیالی تعلق گرفته و معلوم است عداوت یا محبت کلی را عقل درک می‌کند ولی وَهم آن مفهوم کلی را به صورت تعلق به شخص معین درک می‌نماید.
5- قوه‌ی حافظه: قوه‌ی حافظه خزینه‌ی معانی جزئیه و نگهبان واهمه است، همانطور که خیال خزینه‌ی حس مشترک است و از صورت گرگ به معنی عداوت - که در حافظه موجود است - پی می‌بریم که این انتقالِ ذهن از صورت به معنی به کمک قوه‌ی حافظه انجام می‌گیرد.