تربیت
Tarbiat.Org

معرفت نفس و حشر
اصغر طاهرزاده

آثار و تألیفات

نوشته‌های صدرالمتألهین را می‌توان در چند موضوع دسته بندی کرد:
1- آثار قرآنی؛ برخی از این نوشته‏های او، تفسیر سور و آیاتی از قرآن است که در هشت جلد به چاپ رسیده و بعضی دیگر، موضوع‌های قرآنی را مورد بحث قرار داده است. مفاتیح الغیب مورد توجه بسیاری از بزرگان واقع شده است. این کتاب به موضوع تأویل قرآن می پردازد و اسرار و نکات عرفانی منحصر به فردی به مخاطب عرضه می‌دارد. تفسیر القرآن الكریم ملاصدرا مشتمل بر تفسیر تعدادى از سوره‏ها و آیه‏هاى قرآن است. این تفسیر، تمام نشده است و چنین برمى‏آید كه هدف او نگارش تفسیر كامل قرآن بوده ولى مرگ مهلتش نداده است. این اثر، شامل تفسیر سوره‌ی فاتحه، تفسیر سوره‌ی بقره تا آیه‌ی 62 «كونوا قردة خاسئین»، تفسیر آیة الكرسى در 67 صفحه، تفسیر آیه‌ی نور، تفسیر سورها‌ی سجده، یس، واقعه، حدید، جمعه، طارق، زلزال، الاضحى و تفسیر آیه‌ی «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً» مى‏باشد.
2- آثار حدیثی؛ حکیم شیراز، احادیث زیادی را در لابه‌لای کتاب‏هایش شرح و تفسیر کرده است، اما آن‌چه به طور مستقل در این موضوع نوشته شده و اهمیت به‌سزایی دارد، شرح اصول کافی است. صدرا این کتاب را بعد از دوران ریاضت و گوشه‏گیری در روستای کهک قم، در شیراز به رشته تحریر در آورده است. این شرح که متأسفانه ناتمام ماند، از بهترین و مفیدترین شروحی است که بر احادیث اهل‌البیت(ع) نوشته شده است.
3- آثار فلسفی؛ فلسفه او در تمام آثارش بر پایه این حقیقت است كه به دست آوردن علوم حقیقى و دانش یقینى تنها در علم به خداى تعالى و صفات او و ملك و ملكوت او، و علم به روز آخرت، و منازل و مقامات آن است. زیرا به نظر او هدف نهایى عبارت است از آموزش این نكته كه آدمى چگونه پیشرفت مى‏كند و به كمال مى‏رسد و نیز بیان چگونگى سفر او به سوى خداى تعالى. این قسمت از نوشته‏های صدرا در میان اندیشمندان بیشترین جلوه را داشته است. کتاب اسفار اربعه، مهم‌ترین کتاب فلسفی او است؛ مجموعه‏ای نفیس که عقاید و افکار کلیه‌ی متصدیان معرفت را در خود جمع آوری کرده است. این کتاب با روش و اندیشه‌ی نویی که در بر دارد، پرچم حکمت متعالیه را بعد از حکمت مشاء و اشراق برافراشت تا شاهد دقیق‏ترین و ژرف‌ترین معرفت در حوزه‌ی اسلام باشیم.
از دیگر کتاب‌های فلسفی صدرالمتألهین می‌توان از شواهد الربوبیه که در واقع تلخیص اسفار اربعه است و المشاعر و رسایل فلسفی نام برد.
4- آثار کلامی؛ ملاصدرا در نوشته‏های متعدد، موضوعات گوناگون کلامی را با دقت فراوان بررسی کرده است؛ موضوعاتی همچون معاد جسمانی، حشر، قضا و قدر، جبر و تفویض. وی در نوشته‏های کلامی از متون دینی و روایات اهل‌البیت(ع) نکات ظریف و بدیعی را استفاده نموده و آن‌ها را نه با روش کلامی، بلکه با روش برهانی و عقلی بیان کرده است. رساله‌ی حشر، خلق الاعمال، الحکمه العرشیه و القضاء و القدر از جمله نوشته‏های کلامی وی است.
5- آثار منطقی؛ رساله تصور و تصدیق و اللمعات المشرقیه از نوشته‌های صدرا است که مطالب مفیدی را در موضوعات منطق، به خوانندگان عرضه می‌دارد.
6- اشعار؛ دیوان اشعار حیکم ملاصدرا، توسط شاگردش فیض کاشانی گردآوری شده است و اکنون با عنوان مثنوی ملاصدرا قابل دست‏رسی است.
علاوه بر موضوعات فوق، صدرا آثاری در موضوعات متفرقه به رشته تحریر در آورده است؛ رساله‌ی سه اصل که در رد عالم نمایانی که عرصه را بر وی تنگ نمودند، نوشته است و نیز کتاب کسر الاصنام الجاهلیه در مذمت صوفیان نادان و فریب‌کار است.
صدر المتالهین در طی نامه‌ای از كهك نیز به استادش میرداماد وضع روحی خود را چنین ترسیم می‌كند:
و اما احوال فقیر بر حسب معیشت روزگار و اوضاع دنیا به موجبی است كه اگر خالی از صعوبتی و شدتی نیست ... اما بحمدالله كه ایمان به سلامت است و در اشراقات علمیه و افاضات قدسیه و واردات الهیه ... خللی واقع نگشته ... از حرمان ملازمت كثیر السعاده بی نهایت متحسر و محزون است . روی طالع سیاه كه قریب هفت هشت سال است كه از ملازمت استاد الاماجد و رئیس الاعاظم محروم مانده‌ام و به هیچ روی ملازمت آن مفتخر اهل دانش و بینش میسر نمی‌شود... به واسطه‌ی كثرت وحشت از صحبت مردم وقت و ملازمت خلوات و مداومت بر افكار و اذكار بسی از معانی لطیفه و مسائل شریفه مكشوف خاطر علیل و ذهن كلیل گشته ...
ملاصدرا در رابطه با سلوک خود می‌گوید: سر انجام در اثر طول مجاهدت و كثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت . انوار ملكوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم كه در گذشته نمی دانستم و رمزهایی برایم كشف شد كه به آن گونه از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی و حقایق ربوبی و ودیعه های عرشی و رمز و راز صمدی را با كمك عقل و برهان می دانستم با شهود و عیان روشنتر یافتم . در اینجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان به حق نزدیك شد كه همواره با او به مناجات نشست.(1)
تألیفات حكیم شیراز بیش از چهل عنوان كتاب و هر یك در نوع خود شاهكاری بی نظیر می باشد به جز رساله سه اصل در علم اخلاق و چند نامه ، جملگی به زبان عربی که زبان رسمی مراكز علمی آن عصر بوده نوشته شده و دارای نثری روشن و فصیح و مسجع و برای آموزش فلسفه و عرفان بسیار آسان و سهل است .
علامه طهرانی در کتاب مهر تابان درباره نظر علامه طباطبایی نسبت به ملاصدرا می‌نویسد: علّامه طباطبائى فلسفه صدر‌المتألّهین را به واقع نزدیک‌ترین فلسفه به شریعت مى‏‌یافتند. معتقد بودند که صدر المتألّهین فلسفه را از اندراس و کهنگى بیرون آورد و روح نوینى در آن بخشید و جان تازه‌‏اى در او دمید؛ پس مى‌‏توان او را زنده‌کننده‌ی فلسفه‌ی اسلامیه دانست. و از این‌ها گذشته استاد ما نسبت به مقام زهد و بى اعتنائى به دنیا و به روش ارتباط با خدا و تصفیه‌ی باطن و ریاضات شرعیه و انزوائى که صدرالمتألّهین داشت و در کهَک قم به تصفیه‌ی سرّ مشغول شد و طهارت نفس را اَهمّ از هر چیز شمرد، بسیار ارزش قائل بوده و تحسین مى‏‌نمودند و معتقد بودند که: غالب اشکالاتى که بر صدرالمتألّهین و فلسفه‌ی او مى‌‏شود، ناشى از عدم فهم و عدم وصولِ ادراک به حاقّ مسائل اوست. گرچه خود ایشان نیز به بعضى از استدلالات او نظرهایى داشتند؛ ولى من حیث المجموع او را زنده‌کننده‌ی فلسفه‌ی اسلامیه و از طراز فلاسفه‌ی درجه‌ی اوّل اسلام چون بوعلى و فارابى مى‏‌شمردند.
آیت الله حسن رمضانی از استاد علامه حسن زاده آملی نقل کرده که وقتى در محضر استاد علامه طباطبائى صاحب المیزان سخن از اقامه برهان بر اصول معارف قرآنى و عقائد انسانى عنوان شده است فرمود: این‌ها را ملاصدرا به ما یاد داده است. و وقتى به تنهائى در محضر مبارکش مشرف بودم که سخن از خدمت علمى این اکابر الهى به میان آمد فرمود: آقا آن‌همه ناملایمات روزگار را چشیده‌‏اند و آن‌همه سنگ حوادث را خورده‏‌اند و طعن‌‏ها و دشنام‌ها از این و آن شنیده‏‌اند و محرومیت‌ها و آوارگی‌ها را تحمل کرده‏‌اند، ولى دست از گوهر گران‌بهاى عقیدت ایقانى و حقیقت ایمانى خود برنداشته‌‏اند و با همه‌ی آن رنج و سختی‌ها معارفى را که با خون جگر تحصیل کرده‌‏اند نوشتند و گذاشتند و گفتند حق و حقیقت این است که نوشته‌‏ایم.
همچنین آیت الله حسن رمضانی نقل کرده علامه حسن زاده آملی می‌‌فرمود: جناب علامه طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» کلید را از جیبشان در آورده بودند و می‌‌خواستند در منزل را باز کنند و بروند داخل، نگاهی کردند به من و فرمودند: آقا ما هر چه داریم از آخوند (یعنی ملاصدرا) داریم.
کتاب «الحکمة المتعالیة فى الاسفار الاربعة العقلیة» مهم‌ترین کتاب محمد صدرالدین شیرازی معروف به صدرالمتألهین است. این کتاب در حکمت متعالیه نوشته شده است که مؤلف، خود مؤسس این مکتب فلسفی است. حکمت متعالیه، سومین مکتب فلسفی است که در عالم اسلامی سر بلند کرد. فارابی و ابن سینا، با بهره‌گیری از فلسفه‌ی ارسطو به گسترش فلسفه‌ی مشاء که حکمتی بحثی صرف بود، پرداختند. پس از مشاء ، سهروردی با استفاده از عرفان و حکمت خسروانی و فلسفه‌ی افلاطون و تعالیم دینی و نیز با استفاده از حکمت مشاء، حکمت اشراق را بنا نهاد که ذوقی است. ملاصدرا با جمع میان حکمت ذوقی و بحثی، حکمت متعالیه را تأسیس کرد. منابع معرفتی در حکمت متعالیه برهان، کشف و وحی است یا به اصطلاح دیگر برهان و عرفان و قرآن. نخستین بار اصطلاح حکمت متعالیه را ابن سینا به کار برد «ثم ان کان ما یلوحه ضرب من النظر مستوراً الا علی الراسخین فی الحکمة المتعالیة حقاً»(2) خواجه نصیر در شرح این فراز می‌نویسد: «و انما جعل هذه المسألة من الحکمة المتعالیة؛ لان حکمة المشائین حکمة بحثیة صرفة، و هذه و امثالها انما یتم مع البحث و النظر بالکشف و الذوق، فالحکمة المشتملة علیها متعالیة بالقیاس الی الاول» این‌که ابن‌سینا این مسأله را از حکمت متعالیه دانسته، به سبب آن است که حکمت مشائین، حکمت بحث و نظر محض است، ولی این مطالب و امثال آن طریق بحث و نظر را همراه کشف و ذوق تمام می‌آورد، بنابراین حکمتی که مشتمل بر کشف و ذوق است نام آن‌را حکمت متعالیه نهاده است». صدرالمتألهین نیز این اصطلاح را به همین معنا به کار برده است.
آیت الله حسن زاده در مقدمه‌ی ترجمه‌ی جلد اول اسفار می فرمایند:«کتاب شریف اسفار، کتابی انسان‌ساز و به تعبیر بزرگان ما، تفسیر انفسی قرآن کریم است. مرحوم صدرالمتألهین، اسراری را از قرآن کریم جدا و دسته‌بندی کرده و آن را اسرارالآیات نامیده است. آنچه در کتاب اسرارالآیات به تفصیل آمده، در این کتاب اسفار خوانده می‌شود و باز به تعبیر استاد دیگرمان، این کتاب، ام‌الکتاب کتب مرحوم آخوند ملاصدرا است.»
تطبیق مباحث کتاب أسفار با سفرهای چهارگانه عرفا عبارت است از
1- سفر اول: امور عامه و جواهر و اعراض است که به آن فلسفه‌ی اولی گویند و عبارت است از: العلم الباحث عن الموجود بما هو موجود. که پنج جلد اول اسفار به این امور می پردازد. این قسمت با سفر اول که «سیر من الخلق الی الحق» است تطبیق یافته است.
2- سفر دوم: الهیات بالمعنی الأخص در بخش شناخت خدا، ذات و صفاتش می‌باشد که جلد 6 و بخشی از جلد 7 بدان می پردازد و با سفر از حق به سوی حق تطبیق یافته است.
3- سفر سوم: الهیات بالمعنی الاخص در بخش شناخت افعال است که بخش دیگری از جلد 7 بدان می پردازد و با سفر از حق به سوی خلق به‌وسیله‌ی حق تطبیق یافته است.
4- سفر چهارم: علم النفس و علم المعاد است که جلد 8 و9 بدان می پردازد و با سفر از خلق به سوی حق به وسیله‌ی حق تطبیق دارد که با تفصیل بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
«سَفَر» از کلمه‌ی مسافرت، مَأخوذ است. ملاصدرا سفرهاى عقلىِ ‏چهارگانه را به سفرهاى ‏چهارگانه عرفا تشبیه کرده است، چنان که خود در مقدمه آورده است: «و آن اسفار عبارت‏اند از: 1- سفر از خلق به سوى حق. (السفر من الخلق الى الحق). ۲ - سفر با حق در حق. (السفر بالحق فى الحق). ۳ - سفر از حق به سوى خلق، با حق. (السفر من الحق الى الخلق بالحق). 4- سفر با حق در میان خلق (السفر بالحق فى الخلق).
به نظر مى‏رسد گذشته از استعداد درونى ملاصدرا، آشنائى وى ‏با عرفان چه از جهت نظر و چه از جهت عمل، سهم موثرى در شکوفائى ‏استعداد شهودى او داشته است. اساس حکمت متعالیه بر اصالت وجود و بساطت و وحدت حقیقى آن است که در کتاب‏هاى بزرگ عارف نامور محى‏الدین‌بن عربی و شاگردان او مشهود است. اساس ‏عرفان بر اصالت هستى است و انس با کتاب‌هاى عرفا زمینه‌ی مناسبى براى‏ تحول صدرالمتالهین(قدس‌سره) از اصالت ماهیت ‏به اصالت وجود شده ‏است. ملاصدرا می‌داند اولیای حق و پویندگان‏ طریقت، راه یافتن به معرفت حق را در چهار مرحله می‌دانند. نخست راهی است که آنان را از خلق‏ گسسته و به سوی حق می‏گرایاند. دوم راهی است که از حق آغاز می‏شود و در آن با حق در حق یگانه‏جویی می‏کنند. سوم، بازگشت از همان سفر نخستین است از حق و با همپایی حق به سوی خلق. چهارم، سفری است که از جهتی در برابر مرحله پیمایی‏ دومین قرار دارد و این سفری است که با خدای آفرینش در نهاد آفرینش او ژرفا پیمایی‏ می‏کنند.
به نظر ملاصدرا تمام جهان هستی از این چهار مرحله بیرون نیست و فلسفه هم دانشی است که از جهان هستی همان‌گونه که هست بحث می‏کند، بدین‏ جهت او فلسفه‌ی خود را در مربّع این سفرهای عرفانی و عقلانی طرح‏ریزی کرده است. از نظر ملاصدرا سفرهای عقلانی از سلوک‌های عرفانی جدایی‏پذیر نیست و هر دو به‏ یاری یکدیگر رهروان حقیقت را به سر منزل مقصود می‏رسانند. هماهنگی عرفان و فلسفه‏ در تمام مراحل در کتاب اسفار همان چیزی است که این کتاب را در میان‏ همه‌ی کتاب‌های فلسفه‌ی اسلامی ممتاز کرده است و نویسنده نام این هماهنگی یا ترکیب‏ تحلیلی فلسفه و عرفان را «حکمت متعالیه» نهاده است.
هانری كربن پس از سال‌ها مطالعه‌ی فلسفه‌ی اسلامی و به ویژه فلسفه‌ی اسلامی حكمای ایرانی، راجع به اسفار نوشت كه این كتاب «اثرِ عظیم ملاصدرا، و جامعِ فلسفه‌ی ایرانِ شیعی است.
آموزه‌های ملاصدرا، بیش از آن‌كه فلسفه باشند، حكمت‌اند؛ چرا كه از صِرف تفكر اندیشه‌ی بحثی استدلالی نشأت نگرفته، بلكه نهایتاً ثمره‌ی شهودی از عالم ربوبی هستند؛ و این حكمت، به معنای واقعی كلمه، متعالی است. زیرا از شناختی از جهان سرچشمه گرفته كه از شأن و منزلت وجود شناختی انسان در این وجود زمینی، تعالی می‌یابد و فراتر می‌رود و فوق شعور روزمره‌ی وی قرار می‌گیرد.
عبارت «الأسفارالعقلیة الأربعة» كه بقیه‌ی عنوانِ این شاهكار بی سابقه را تشكیل می دهد، عبارت است از هدایت انسان از مرتبه‌ی جهالت به مرتبه‌ی اشراق و آگاهی واقعی که همان هجرت از نفس به سوی خداوند است.
فیلسوفان شامخ و حكمای راسخ، در آفاق و انفس نظر می‌كنند و آیات خدای تعالی را در اینها ظاهر می بینند و علایم وی را در این‌ها نمایان. پس با آثار قدرت وی بر وجوبِ وجود و ذاتش استدلال می‌كنند و آن‌ها كل وجود و كمال وجود را مستهلك در وجود و كمالات وجود او می بینند، بلكه هر وجود و كمالی را پرتوی از پرتوهای نور او و جلوه‌ای از جلوات ظهور او می‌بینند، و این سفر اول از اسفار چهارگانه‌ی عقلی است، در مقابلِ سفرِ اولِ اهلِ سلوكِ از عرفا و این همان سفر از خلق به حق است، سپس در وجود، نظر می‌كنند و در نفسِ حقیقتِ «وجود» تأمل می‌نمایند. پس بر ایشان آشكار می‌گردد كه آن، واجبِ بذاته و لذاته است و با وجوبِ ذاتی او بر بساطت و وحدانیت و علم و قدرت و حیات و اراده و سمع و بصر و كلام و سایر اوصاف كمالی او استدلال می‌كنند و این سفر دوم از سفرهای چهارگانه‌ی عقلی است، در مقابل سفر دوم اهل سلوك؛ و این همان سفر از حق به سوی حق، به وسیله‌ی حق است. سپس به وجود او و غایت و احدیت او نظر می‌كنند و وحدانیت فعل او و كیفیت صدورِ كثرت از وی و ترتیب و نظام كثرات تا حدی كه سلسله‌های عقول و نفوس را نظم می‌بخشد، بر ایشان مكشوف می‌شود و در عوالم جبروت و ملكوت، در اعلی و اسفلِ آن‌ها، تا جایی كه به عالم ملك و ناسوت منتهی می‌شود، تأمل می‌كنند. و این سفر سوم از سفرهای چهارگانه‌ی عقلی است در مقابل سفر سوم سالكین؛ و این همان سفر از حق به سوی خلق به وسیله‌ی حق است.
سپس در خلقت آسمان‌ها و زمین نظر می افكنند و به بازگشت این‌ها به سوی خدا عالِم می‌شوند و از سود و زیان‌ این‌ها و آنچه سعادت و شقاوتشان در دنیا و آخرت در گرو آن است، آگاه می‌گردند، پس به معاش و معاد آن‌ها عالم می‌گردند و از مفاسد، نهی و به مصالح امر می‌نمایند، در امر آخرت نظر می‌كنند و به آنچه در آن است، از بهشت و جهنم و ثواب و عقاب و صراط و حساب و میزان و... علم پیدا می كنند. و این سفر چهارم از سفرهای چهارگانه‌ی عقلی است در مقابل سفر چهارم اهل الله؛ و این همان سفر از خلق به سوی حق به وسیله‌ی حق است.
با توجه به موارد فوق می‌توان گفت: کتاب اسفار از این حیث كه در آن بحث از امور عامه و جواهر و اعراض می شود، متكفل سفر اول است؛ و از این حیث كه در آن بحث از اثبات ذاته تعالی بذاته، و اثبات صفات خداست، متكفل سفر دوم؛ و از این حیث كه در آن بحث از اثبات جواهر قدسیه و نفوس مجرده است، متكفل سفر سوم؛ و از آن حیث كه در آن بحث از احوال نفس و اموری كه در روز قیامت برایش پیش می آید، وجود دارد، متكفل سفر چهارم است.