از آنجایی که باید حكم خدا در بین جوامع بشری جاری باشد و انسانها از ولایت الهی در نظام اجتماعی خود بهرهمند گردند امامان موظف بودند از طریق حاكمیت و ولایت خود، حكم خدا را هر اندازه كه میتوانند در جامعه جاری كنند و بر این اساس همواره در هر فرصتی سعی داشتند متذکر ولایت خود بر جامعه باشند و بقیهی حكام را غاصب حاكمیت بر انسانها میدانند و تمام موضعگیریهای آنها در راستای تحقق ولایت الهی از طریق حاکمیت امامانی است که معصوم از هر خطا و آگاه به احکام الهی هستند(179)كه نمونههایی از آن را برمیشماریم.
1- از آنجایی که امامان(ع) جامعه را با افكار صحیحی كه شامل مرور زمان نمیشود، اداره میکنند نمیشود از وظیفهی خود دست بردارند، چه آن موقعی که مثل امام علی(ع) در حاکمیت بودند و چه در مواقعی که در محدودیت قرار داشتند، تا حدی که موضعگیری آنها همواره مبدأ نهضتهای متعددی میشد. البته بیشتر سعی و کوشش ائمه(ع) آن بود که مردم به رشدی برسند که بتوانند جایگاه حاکمیت امام را درک کنند و لذا در هر شرایطی حاضر به قبول حکومت نبودند.
2- شیوهی افشاگری ائمه(ع)، همواره با فرهنگ هدایتگرانه و روحیهی عارفانه عجین بوده، به عنوان نمونه: امام علی(ع) با 25 سال سكوت، حرفهای ناگفتنی ولی شنیدنی زدند. امام حسن(ع) با ترك مخاصمه، سیاست حیلهگرانهی معاویه را روشن نمودند. امام حسین(ع) در فضای پلید سیاسیِ بنیامیه با زبان خون كه تنها سخنِ ممكن در آن زمان بود، پیام دادند. امام سجاد(ع) با بازگوكردن دردهای اجتماعی و انسانی در دعا و تعمیقِ آگاهیهای معرفتی، تربیتی، سیاسی تا بطنِ معنویت، پیام ابدی خود را به گوش جانها رساندند. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با تدوین فرهنگ كلاسیك دینی، با تحجـر و جهلِ تهدیدكننده، مقابله كردند. امام كاظم(ع) با هدایتگریهای عمیق و مبارزهی سیاسی و تحمل زندانهای طولانی پیام امامت را به گوش شیعیان رساندند، به طوری که دولت عباسی برای حفظ چهرهی خود مجبور شد حضرت رضا(ع) را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کند. امام رضا(ع) با تقویت پایگاه مردمیِ ضد خلیفه و استفاده از سیاسـت نرمشِ خلیفه، رسالت خود را به انجام رساندند، تا مردم بفهمند به چه كسانی باید رجوع كنند. امام جواد(ع) با ارتباط استتارشده با كانونهای آگاهی، در عین انزوا، راه امامت را طی كردند و برای شیعیان یک تشکل منسجم ایجاد نمودند تا مردم بفهمند در هیچ شرایطی نمیتوان از دینداریِ صحیح دست برداشت. امام هادی(ع) با حیاتی ساكت و معنوی خلیفه را به فریاد آورده و به نحو اَحسن سرمایههای الهی شیعه را در حیات خود نمایان کردند. بارها متوكل میگفت: «وَیْحَكُمْ قَدْ أَعْیَانِی أَمْرُ ابْنِ الرِّضَا»(180) وای بر شما! كار ابنالرضا مرا از پا انداخته. امام عسکری(ع) با مقاومـت در مقابل محدودیت خلیفه، یأسِ دینداری و مبارزاتی را از بین بردند و خلیفه را منفعل خود نمودند.(181)
3- تفاوتهای ظاهری در سیرهی ائمه(ع)
تفاوت سیرهی ائمه(ع) را میتوان به صورت زیر بر شمرد:
الف- به جهت تفاوت شیوهی جابران زمان مثل تفاوت شیوهی معاویه و یزید یا هارونالرشید و منصور، شیوهی برخورد ائمه(ع) با حاکمان ستمکار متفاوت بود.
ب- به جهت شرایط فكری متفاوت افراد جامعه در ادوار تاریخی.
ج- امامان هركدام مأمور نمایش نوعی خاص از عبودیت بودند تا هرانسانی و هرجامعهای بتواند در شرایط خاص خود، روش خود را با آنها تطبیق دهد و در زمان غیبت خلأ غیبت را جبران كنند.
د- هركدام از ائمه(ع) دارای نقش و ابتلای خاصی بودند كه خداوند برای آنها تعیین كرده و به عهدهی آنها گذارده بود و به همین جهت روش آنها متفاوت بوده است.