طبق آیهی «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ»(138) که میفرماید برخی پیامبران، را بر برخی دیگر برتری دادیم. از آن جایی که ولایت آنها باطن نبوتشان است(139) پس ولایتشان متفاوت میباشد و ریشـهی این تفاوت در «مراتب معرفت و علم» و «قدرت روحی» آنهاست. به طوری كه عاصفبنبَرْخِیا كه مقداری از «علم كتاب» برخوردار بود بر اساس ولایت تکوینی که داشت توانست قبل از اینكه حضرت سلیمان چشمشان را برهم زنند یا چشمشان را برگردانند، تخت بلقیس را از یَمَن به اورشلیم بیاورد. قرآن در این باره میفرماید: «قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ»(140) آنكس كه مقداری از علم كتاب را میدانست گفت: من آن را در كمتر از چشم بههمزدنی نزد تو حاضر میكنم. در مقابل این علم كه مربوط به عاصفبنبرخیا است در قرآن داریم كه: «وَیَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»(141) وكافران برتو اعتراض میكنند كه تو رسول خدا نیستی، بگو: تنها گواه بین من و شما خداست و آنكه علمِ به كتاب نزد وی است. این آیه میفرماید: علاوه بر معجزهبودن قرآن كه گواه است بر اینكه تو پیامبر و فرستادهی خدا هستی، آنكس كه همهی «علمِ كتاب» در نزد اوست نیز گواه است براینكه تو فرستادهی خدایی .
طبق آیهی اخیر روشن میشود كسی در زمانِ نزول آیه بوده كه «علمِ كتاب» در نزدش بوده و شهادت میداده که پیامبر(ص) فرستادهی خداست . و چون آیه در مكه نازل شده، بنا به بسیاری از روایات شیعه و سنی، مصداق آیه به طور مستقیم علی(ع) و به تبع آن اهلالبیت(ع)اند كه دارای علمی میباشند كه مانند عاصف بن برخیا، موجب تصرف در مبادی عالم میشود، منتها مقداری از آن علم در نزد عاصف بن برخیا بود، و آن علم مربوط به مقام «امر» است كه مقام ماوراء عالم ماده و عالم تدریج و زمان است. چون قرآن میفرماید: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ»(142) حال با توجه به اینكه عاصفبنبرخیا جزئی از این علم را داراست و توانست آنچنان در عالم تصرف كند كه تخت بلقیس را قبل از بههمخوردن چشم به محضر حضرت سلیمان بیاورد، وسعت ولایت تكوینی علی(ع) را ملاحظه فرمائید كه حضرت از همهی «علم كتاب» برخورداراند، همچنانكه امام صادق(ع) فرمودند: آنچه عاصف داشت قطرهای از اقیانوسی بود كه همهی آن نزد ما است.(143)
در روایت هست که سدیر نقل میکند: «من و ابوبصیر و یحیی بزّاز و ... در مجلس حضرت صادق(ع) بودیم، ناگهان آن حضرت با حال غضب در مجلس وارد شدند و چون در جای خود قرار گرفتند، گفتند: «یا عَجباً لِاَقوامٍ یَزْعَمُون اِنّا نَعْلَمُ الْغَیْب، لا یَعْلَمُ الْغَیْبَ اِلاَّ الله عَزّوجل» جای تعجب است که عدهای گمان میکنند ما علم غیب داریم، جز خدا كسی عالم به غیب نیست، من قصد داشتم كه كنیز خود را با زدن ادب كنم، از دست من فرار كرد و من ندانستم در كدام یك از اطاقهای خانه مخفی شده است! سدیر میگوید: چون حضرت برخاستند و به طرف منزل رفتند من و ابوبصیر و میسّر به منزل آن حضرت رفتیم و عرض كردیم: فدایت شوم ما امروز در بارهی آن كنیز از شما شنیدیم كه چنین و چنان فرمودید و ما نمیخواهیم به شما نسبت علم غیب دهیم ولیكن ما میدانیم كه حقاً شما علوم بسیار فراوانی دارید! حضرت فرمودند: ای سدیر آیا قرآن میخوانی؟ عرض كردم بلی. فرمودند: هیچ این آیه را خواندهای كه میفرماید: «قال الَّذی عِنْدَهُ علمٌ مِنَ الْكِتاب اَنا اتیكَ بِه قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْكَ طَرْفك» عرض كردم؛ آری كه حضرت سلیمان به اطرافیان خود فرمود: كدام یك تخت بلقیس را برای من میآورید؟ «قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنّ اَنَا آتیك بِه قَبْلَ اَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ اِنّی علیه لِقَویٌ اَمینٌ» عفریتی كه از طایفهی جن بود گفت: قبل از اینكه از جایت بلند شوی میآورم ولی «قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ»(144) آن کسی که مقداری از علم کتاب نزد او بود گفت: من آن را نزد تو میآورم قبل از آن که چشم خود را به طرف دیگر بگردانی، زیرا جناب آصفبن برخیا برعکس عفریت جن از مبادی دیگری عمل میكرد که فوق زمان و مکان بود.
حضرت فرمودند: آیا دانستی كه او [آصف] چقدر از كتاب الهی علم دارد؟ عرض كردم شما برای من بیان بفرمایید. حضرت فرمودند: به اندازهی یك قطره نسبت به اقیانوس، به این مقدار عاصفبنبرخیا از كتاب الهی علم داشت... ای سدیر آیا در كتاب خدا این آیه را یافتهای كه میفرماید: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی وَ بَیْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(145) ای پیامبر! بگو کافی است اینکه خدا شهادت میدهد به رسالت من و آن کسی که «علمِ کتاب» نزد اوست. سدیر گفت: بلی این آیه را هم خواندهام. حضرت فرمودند: آیا کسی که تمام کتاب را میداند با فهمتر است یا کسی که بعضی از آن را میداند؟ عرض کردم؛ بلکه کسی که تمام علم کتاب را میداند. آنگاه حضرت با دست خود اشاره به سینهشان نمودند و فرمودند: به خدا سوگند «علم کتاب» نزد ماست، به خدا سوگند «علم کتاب» نزد ماست. (146) ملاحظه فرمائید که چگونه امام(ع) از طریق این آیه ما را متوجه مقام خود نمودند.
ائمه(ع) از آن جهت كه در مقام تکوینِ خود واسطهی فیض هستند، مقامشان فوق جبرائیل و میكائیل است ولی از آن جهت كه میخواهند به صورت عادی زندگی كنند علمی از خدا طلب نمیكنند و موضوع پنهانبودن محل كنیز برای آن حضرت از این نوع است. متوجه باشید که حضرت(ع) با طرح موضوع کنیز و پنهان شدن او میخواهند علم ذاتی را از خود نفی کنند و روشن کنند علم ذاتی مربوط به خدا است ولی این بدین معنی نیست كه هر علمی را امام بخواهد خداوند به او ارزانی ننماید.