«الْإِمَامُ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنُوبِ مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُیُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّینِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ الْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِینَ»؛ امام از هر گناهی پاک و از هر عیبی مبرا است، علم به معنی حقیقی مخصوص اوست، نمایانندهی حلم و عامل نظام و سرو سامان یافتن دین و عزت مسلمانان و غضب منافقین و پراکندگی کافران است.
حضرت میفرماید امامی که خداوند جهت هدایت و حاکمیت جامعهی مسلمین پرورانده هیچ آلودگی ندارد. وگرنه نمیتواند حق را نشان دهد. جهان بشری حقیقتاً ظرفیت وجود چنین انسانی را دارد که هیچ آلودگی نداشته باشد و شواهد نشان میدهد پس از پشت سر گذاردن تجربههای گذشته، تاریخ برای حاکمیت چنین انسانی خود را آماده کرده است. انسانی که «مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُیُوبِ»؛ از هر عیبی پاک است و حضرت میفرمایند امامان چنیناند، این هر چند بسیار با ارزش است ولی ادعای بزرگی است و هر کسی نمیتواند چنین ادعایی بکند، چون به عنوان مثال اگر شما بگویید من به همهی این کتاب علم دارم، حالا اگر یک کلمهی آن را ندانید همهی ادعایتان زیر سؤال میرود و آبروی خود را از دست میدهید. اما اگر بگوئید مقداری از این مثنوی را میدانم حال اگر یک صدم آن را هم بدانید آبرویتان نمیرود. با این وصف وقتی گفته میشود امام باید هیچ نقص و عیبی نداشته باشد اگر یک خطا از او سر بزند تمام شخصیت او زیر سؤال میرود. هیچکس در جهان اسلام جز ائمه(ع) چنین ادعایی نداشتهاست. بقیه خطا میکردند و بعد میگفتند اشتباه کردیم. عبدالرحمن بن عوف میگوید وقتی ابابکر در بستر بیماری بود،-آن بیماری که منجر به رحلت او شد- میگفت ای کاش سه کار نکرده بودم. و یا سخنان خلیفهی دوم مشهور است که مکرراً اشتباه میکرد و عذرخواهی مینمود، خلیفهی سوم توبهنامه نوشت که این کارها را دیگر نمیکنم. عرضم اینجا است در چنین دنیایی که افراد اشتباهات زیادی دارند، ائمه(ع) مدعیاند از هر آلودگی و گناه پاک و از هر عیبی مبرا هستند و هیچکس هم نتوانست یک مورد خلافِ آن ادعا را در مورد آنها ثابت کند.
حضرت رضا(ع) در ادامه میفرمایند امام «مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ»؛ مخصوص به علم است و هرکس خواست به واقع به نور علم منور شود باید از مسیر اهل البیت(ع) به علم برسد، «مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ»؛ امام مجسمهی حلم است. حلم یعنی امام و امام یعنی حلم. حلم آن حالت روحی است که هیچ جریانی انسانِ حلیم را از هدف اصلیاش باز ندارد. امام آنچنان در افق وظیفهی خود مستغرقند که هیچ جریانی ایشان را از تعادل خارج نمیکند به طوری که سراسر حرکات و سکناتشان را حلم فرا گرفته حتی در صحنهی کربلا.(137) «نِظَامُ الدِّینِ»؛ امام عامل نظام و سر و سامانی دین است و دینِ بدون امام در انضباطی که باید باشد نخواهد بود. نماز خوانده میشود، روزه گرفته میشود ولی جهت ندارد. جامعه به آنسویی که باید به شکوفایی برسد نمیرود. «وَ عِزُّ الْمُسْلِمِینَ»؛ امام عامل عزت مسلمین است و مسلمانان از طریق مدیریت امام، به آن شخصیتی که باید دست یابند دست مییابند. نمونهی کوچک آن را در مقایسهی ایرانِ امروز که به فرهنگ امامت مفتخر است با ایران زمان شاه میتوان یافت.