از غفلتهای بزرگ بشر این است که نمیداند نیاز به حجت دارد. بشر از آنجایی که مقصد اصلی را فراموش کرده، نیازِ رسیدن به مقصد اصلی را نیز که با نظر به حجت الهی امکان دارد، از یاد برده است. اکثر مردم میخواهند خوب باشند ولی چون حجت مشخصی ندارند راه خوب شدن را نمیدانند و چگونه خوبشدن را گم کردهاند. به گفتهی آن شاعر:
آسیا بود ولی راه عمل را گم کرد
آرد را چرخ زد و چرخ زد و گندم کرد
شما در زمان رسول خدا(ص) به جهت وجود حجت خدا ملاحظه میکنید آن مردم با آنهمه غفلت، چگونه در زمانی اندک آنچنان متحول شدند که از بین آنها انسانهایی چون بلال و مقداد ظهور کرد، چون این افراد حجت خدا یعنی رسول الله(ص) را پیدا کرده بودند این همان چیزی بود که در اوائل انقلاب و در طول دفاع مقدس با نظر به حضرت امام خمینی«رضواناللهعلیه» برای جوانان کشور ما پیش آمد. تاریخ خبر میدهد در همان چهارسال و چند ماه حکومت امیرالمؤمنین(ع) با آنهمه موانعی که امویان برای حضرت ایجاد کرده بودند، تحول بسیار چشمگیری در مردم ایجاد شده بود، به طوری که هیچ بیکار و بیخانهای نبود زیرا همه به زندگی ساده و بدون حرص در زیر سایهی عدالت حضرت راضی شده بودند، اینطور نبود که هرکس بقیه را پس بزند و خودش جای او را بگیرد. برای همین هم میگویند امام که ظهور کنند تمام آن باورها که مردم قبول داشتند ولی به آنها عمل نمیکردند به فعلیت میرسند و زمینهی پیادهکردن آنچه را که حق میدانند فراهم مییابند. در ظلمات غفلت از امام طوری شده که به قول بعضی از بازاریها، میدانیم راستگفتن خوب است اما اگر راست بگوئیم بدبخت میشویم. امّا وقتی فرهنگ امامت حاکم باشد آن فردی که آرزویش راستگفتن است، راست میگوید. درست است که آن بازاری اشتباه میکند که فکر میکند اگر در حال حاضر راست بگوید بدبخت میشود ولی چون راست گفتن کاربردی نشده و در فرهنگ جامعه نهادینه نگشته جرأت نمیکند به آن عمل کند اما مایل است یک تمدن الهی پیش آید تا مطابق اعتقاداتش زندگی کند؛ با نظر به این موضوع است که میگویند وقتی امام ظهور کنند هجوم مردم برای تحقق دیانت بسیار چشمگیر است و واقعاً عالم را قسط و عدل فرا میگیرد. چون مردم با ظهور حجت خدا راه پیدا میکنند و نمونهی عینی رسیدن به حقیقت را در مقابل خود مییابند.
اینکه حضرت رضا(ع) میفرمایند: «امام امین خدا است»؛ به آن معنی است که آنچه را از خدا میگیرد تماماً به مردم میرساند، برعکس ما که هیچ کداممان نمیتوانیم چنین باشیم، ناخودآگاه آنچه به ما القاء میشود را با افکار خودمان ترکیب میکنیم. امامان آنچنان زلال شدهاند که حقیقت را با جان خود میگیرند و به بقیه میرسانند چون به چیزی جز حق نظر ندارند. حرف امامان این است که: «قُلُوبُنَا أَوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللَّه»(135) قلوب ما ظرف خواست و ارادهی خداوند است. در حالیکه ما بخواهیم و نخواهیم افکارمان را وارد موضوعات میکنیم چون تنها به خدا نظر نداریم.
فرمودند: امام حجت خدا بر بندگان و «خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِه» و خلیفهی او در شهرهایش میباشد. عنایت کنید که روی بلاد دست گذاشتند. یعنی امام در جامعه و در نظام عالم نقش مدیریتی دارد تا جامعه با مدیریتی الهی مدیریت شود و این طور نیست که تنها ما در امور فردی نیازمند به امام و حجت خدا باشیم. بر همین اساس حضرت امام خمینی«رضواناللهعلیه» در کتاب «ولایت فقیه» میگویند اگر کسی بفهمد معنی ولایت فقیه یعنی چه و منکر بشود مرتد است. چون در واقع معتقد است حضور امام -که فقیه، سخن او را حاکم میکند- در عالم ضرورت ندارد. البته اکثر آنهایی که مخالف ولایت فقیهاند به معنای واقعی مخالفت نیستند، از بعضی از امور اجرایی عصبانی شدهاند. یقیناً عموم مردم قبول دارند بهترین حاکمیت، حاکمیت امام معصوم است. ولایت فقیه یعنی ولایت کارشناس کشف حکم خدا و رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) در زمان غیبت امام، بر جامعه.
حضرت رضا(ع) در ادامه میفرمایند: «وَ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حَرِیمِ اللَّهِ»؛ امام دعوت کننده به خدا و مدافع حریم الهی است. صفت دعوت کنندگی به خدا به معنی مطلق کلمه فقط مخصوص انسانهای معصوم است. ممکن است بنده هم تصور کنم میخواهم مردم را به خدا دعوت کنم ولی وقتی در درون خود ناخن میزنم معلوم میشود در آن لایههای پنهانِ دلم میخواهم شما بدانید من این مطالب را میدانم. یعنی ناخودآگاه به نحوی شما را به خودم میخوانم. با اینهمه تنها و تنها کسانی مطمئناً و مطمئناً به خدا دعوت میکنند که مظهر تامّ و تمام نور الهی هستند، یعنی ائمه(ع)، و ما به این جهت به علمای دین ارادت داریم که احساس میکنیم ما را به ائمه(ع) نزدیک میکنند. اگر اینها ما را به خودشان دعوت کرده بودند کار به اینجاها نمیکشید که در منظر شما ائمه معصومین(ع) قرار بگیرند. حضرت امام خمینی«رضواناللهعلیه» که اینهمه برای انقلاب اسلامی زحمت کشیدند و زندان و تبعیدها را تحمل کردند، صاحب انقلاب اسلامی را حضرت صاحبالأمر(عج) میدانند و آن حضرت را در منظر ما قرار میدهند.(136) علامه طباطبائی«رحمةاللهعلیه» گاهی که یک نظر خوبی از آیه و یا روایت مطرح میکنند در آخر میگویند من اینطور فهمیدم یعنی تو مشغول اینکه من فهمیدم نباش این را بگیر ولی مشغول آیه و روایت باش. آنقدر حواسشان جمع است که تصور نشود آنچه میگویند همهی مطلب است، چون اگر بگویند اینکه من میگویم اصل مطلب است عملاً ما را به خودشان دعوت کردهاند در حالی که ما میخواستیم با تدبّر در سخنان ائمه(ع) یعنی آنهایی که خودی ندارند و جز نمایش اسماء حسنای الهی نیستند، به آنها و به قرب الهی نزدیک شویم.
از دیگر خصوصیات امام «وَ الذَّابُّ عَنْ حَرِیمِ اللَّهِ»؛ امام مدافع حریم الهی است. نگران خودشان نیستند نگران حریم الهیاند.