وقتی متوجه خصوصیات امام شدیم و روشن شد «امام؛ انسان معصوم و لغزشناپذیری است كه تمام معارف دین در اختیار اوست» و از هر نقصی مبراست متوجه سخن امام رضا(ع) میشویم که در کلامی طولانی و شگفتانگیز که برخی از فضائل و مقامات امام را میشمارند، میفرمایند:
«با وجود امام است که «یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ»؛ حدود الهی در اجتماع اقامه میشود و جامعه رویکردی که باید پیدا کند پیدا میکند و مسلمانیِ مسلمانان آنقدر نقشآفرین میشود که به راحتی میتوانند دشمن را دفع کنند، چون با حضور فرهنگ امام معصوم است که «یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ» از دین خدا دفاع میشود. علتش آن است که امام به خودی خود به این مقام نرسیده بلکه این یک مقام موهبی و غیر اکتسابی است که خداوند برای حفظ دین و حفظ مسلمانان به او داده و وظیفهی مسلمانان است که از امام برای حفظ خود و حفظ دین استفاده کنند و اگر استفاده نکردند باید خود را ملامت کنند. حضرت رضا(ع) در ادامه میفرمایند: «مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُتَفَضِّل الْوَهَّابِ» امام مخصوص به کمال و فضلی شده که خودش به دست نیاورده بلکه از طریق خدایی که دارای فضل و بخشش است به او داده شده. چنین مقامی عین اسلام است و اگر مردم را به خود بخواند به اسلام خوانده، اگر بگوید مردم باید از من تبعیت کنند دعوت به پیروی از کسی کرده که هیچ خودخواهی در او نیست. این شخصیت است که میتواند مردم را برساند به آن جایی که باید برسند و دفاعِ واقعی از اسلام توسط چنین شخصیتی ممکن است که کمال خود را اکتساب نکرده تا کمال او تدریجی باشد و در هر مرحلهای نسبت به مرحلهی قبل ناقص باشد.
بعد از آنکه فرمودند امام است که از دین خدا دفاع میکند؛ میفرمایند: «وَ یَدْعُو إِلَى سَبِیلِ اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» امام مردم را با حکمت و موعظهی حسنه به راه خدا دعوت میکند، هم از طریق حکمت، برای آنها که اهل حکمتاند و هم از طریق موعظه، برای آنها که موعظهپذیرند. چون راههای نجات بشر بیرون از این دو راه نیست. از طریق حکمت، نظرها متوجه قواعد اساسی و محکم عالم میشود و لذا گفته میشود اهل حکمت آنهاییاند که میتوانند قاعدهشناس باشند، و اهل موعظه از طریق نظر به بهرههایی که از دینداری نصیب انسانها میشود متوجه دینداری میشوند زیرا دین را هماهنگ با فطرت خود مییابند. در ادامه میفرمایند: «وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ» و امام است که مسئله را به انتها میرساند و حجت را تمام میکند به طوری که شما مییابید که چیزی از مطلب نمانده که حل نشده باشد. میفرمایند: «الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ» امام همچون خورشیدی است که با جلالت خاصش، به نور خود برای عالم طلوع میکند و تمام عالم را به نور خود روشن مینماید تا راه از بیراههمعلوم شود و اندیشههای درست از اندیشههای باطل جدا گردد. «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ حَیْثُ لَا تَنَالُهُ الْأَبْصَارُ وَ لَا الْأَیْدِی» و او در افقی مستقر است که نه چشمها میتواند همهی آن افق را ببیند و نه دستها میتواند به همهی حقیقت آن دست یابد و راز تأکید بر ضرورت حضور امام در همهی زمانها نیز همین است، به این معنی که نه تنها طبق دلایل عقلی چنین مقامی هست، بلکه حکمت الهی اقتضا میکند که باید باشد. حضرت در ادامه میفرمایند: «الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِیرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ الطَّالِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِی فِی غَیَابَاتِ الدُّجَى وَ الدَّلِیلُ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِی مِنَ الرَّدَى» امام روشنی کامل، چراغ فروزان و نور طلوع کنندهای است که ظلمات را میشکافد و ستارهی راهنمایی است که اعماق تیرگیها را روشن میکند و راهنمایی است برای هدایت که انسان را از هلاکت و انحراف نجات میدهد.
«الْإِمَامُ النَّارُ عَلَى الْیَفَاعِ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى وَ الدَّلِیلُ فِی الْمَهَالِكِ» امام آن آتشی است که بر قله قرار دارد برای گرمیدادن به آن کسی که نیاز به گرما دارد و برای راهنمایی از خطر گمراهشدن. خداوند در نظام عالم چنین نیازی را بیجواب نگذاشته تا طالبانِ گرمای دینداری و گمراهان وادی هلاکت از وجود او بهره گیرند. آیا جدا از فرهنگ امامت میتوان به شخصیتهای مطرح در دنیای امروز رجوع کرد و نیازهایی که از طریق امام قابل رفع است، از طریق آنها رفع نمود؟ آنهایی که به واقع میتوانند امروز برای بشریت کاری انجام دهند تنها کسانیاند که به فرهنگ امامان معصوم(ع) رجوع کردهاند و آن را اظهار میکنند و از خود هیچ ندارند. بقیه ادعاهایی دارند که خودشان هم به آن ادعاها خوشبین نیستند. اگر شما خارج از گرایش شیعیبودن خود در یک مقایسه بین امیرالمؤمنین(ع) با خلفا و دانشمندان اهل سنت تحقیقی انجام دهید، به راحتی تصدیق میکنید به هیچ وجه آنها با علی(ع) قابل مقایسه نیستند و این نشان میدهد ائمه(ع) دارای تربیتی خاص و مسئولیتی مخصوص میباشند چیزی که علی(ع) تأکید میکنند که «لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ(ص) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ»(133) احدی از این امت قابل مقایسه با آل محمد(ص) نیست. علتش آن است که اهل البیت(ع) یک جریان خاص میباشند برای مسئولیتی مخصوص و شیعه تأکید دارد که نقلاً و عقلاً چنین ذخیرهای در اسلام هست باید به آن نظر انداخت و از وجود آنها بهرهمند شد. حضرت امام رضا(ع) در ادامه میفرمایند: «الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَیْثُ الْهَاطِلُ وَ السَّمَاءُ الظَّلِیلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِیطَةُ وَ الْعَیْنُ الْغَزِیرَةُ وَ الْغَدِیرُ وَ الرَّوْضَةُ» تمام نقشهایی که پدیدههای عالم دارند نمونهی روحانی آن در امام موجود است. میفرمایند: امام ابر باراندار و باران پرفایده و آسمان سایهافکن و زمین گسترده و چشمهی جوشان و برکهو گلزار است. یعنی همهی آنچه اگر واقع شود انسان به برکات مطلوب میرسد در امام هست.
قبلاً شرایط طوری نبوده تا مردم و حاکمان سعی کنند از طریق روشهای دینی مسائل جامعه و افراد را حل نمایند در حالیکه اگر در حال حاضر با وجود معضلات موجود جهت حلّ امور انسان به دین رجوع شود مثل باران پرفایده مشکلات مرتفع میگردد وگرنه با تئوریهای بشری مشکل به ظاهر حل میشود در حالیکه آن تئوریها چندین مشکل را به همراه میآورد، به همین جهت حضرت صفات مفید هر چیزی را در کنار آن میآورند تا روشن شود اگرچه روش دین در فرهنگ امامت مثل چشمه است، اما نه مانند چشمهای بیبرکت، بلکه مانند چشمهای جوشان. و اگرچه امام همچون آسمان بالای سرما بر ما ولایت دارند ولی «السَّمَاءُ الظَّلِیلَةُ»؛ مانند آسمان سایهافکن.
تمام آنچه که روح انسان نیاز دارد و در زوایای مختلف در فرهنگ امامت موجود است، حضرت در این روایت شریف در صدداند تا آن آرمان بزرگ و واقعی را که بشر باید به آن برسد متذکر شوند. هرکدام از جملات در جای خود به طور مفصل بحث دارد عمده آن است که متوجه باشیم در نظام اَحْسَن، انسانها نیاز به چنین امامی دارند و نباید این نیاز را رها کرد وگرنه گرفتار حاکمیتهای پوچمیشویم. در ادامه میفرمایند: «الْإِمَامُ الْأَمِینُ الرَّفِیقُ وَ الْوَلَدُ الشَّفِیقُ وَ الْأَخُ الشَّقِیقُ وَ كَالْأُمِّ الْبَرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ» امام امانتداری رفیق و پدری خیرخواه و برادری مهربان و همچون مادری نیکوکار به فرزندی صغیر و پناه بندگان است. بسیاری از مسئولان در نظام غیر امامت، امانتدار هستند اما رفیق نیستند. به همین جهت ملاحظه میکنید روحیهشان قبل از مسئولیت با زمان مسئولیت فرق میکند و به هنگام مسئولیت دیگر با ارباب رجوع رفیق نیستند و روح مدارا با مردم در آنها میمیرد و فقط دستور میدهند، ولی امیرالمؤمنین(ع) در زمان مسئولیت گریه میکنند نکند شکم گرسنه یا جگر تشنهای در آن گوشهی مملکت باشد و حضرت خبر نداشته باشند.
امامت یک فرهنگ است در متن اسلام، تا این فرهنگ شناخته نشود بشر به سر و سامان نمیرسد. ملاحظه میکنید حتی افراد مذهبی و متدین همین که مسئول شدند در فرهنگ و ساحت دیگری قرار میگیرند و فکر میکنند باید فقط دستور بدهند. چون مدیریت را از امام و فرهنگ امامت نگرفتهاند بلکه آن را از فرهنگ مدرنیته گرفتهاند. در فرهنگ مدرنیته مسئولان نمیتوانند مدیریت خود را کنار مردم انجام دهند، بر مردماند و نه با مردم. برای نجات از آن مدیریت باید به فکر و فرهنگی نظر دوخت که با نگاهی ماوراء فرهنگ مدرنیته، به عالم و آدم مینگرد و متأسفانه اکثر مذهبیهای ما نتوانستند زهرِ ظلمانیِ فرهنگ مدرنیته را بشناسند و لذا نمیتوانند آزاد از مدیریتِ آن فرهنگ به فرهنگ امامت نظر کنند. با توجه به چنین ضرورتی حضرت میفرمایند: امام امانتداری دلسوز و پدری شفیق و خیرخواه است، به تو نزدیک میشود و با روح و باطن تو مأنوس میگردد. به گفتهی حافظ:
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
چون ناصح مشفق به باطنها مینگرد و هدایت خود را از آنجا دنبال میکند.
امام رضا(ع) در ادامه میفرمایند: «وَ كَالْأُمِّ الْبَرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغِیرِ»؛ امام همچون مادری نیکوکار به کودکی صغیر است. این نهایت دلسوزی است که در روی این زمین میتوان پیدا کرد. امام نسبت به امت چنین برخوردی دارند و خداوند در نظام حکیمانهی خود چنین مدیریتی را اراده کرده است. در نظر بگیرید امام زمان(عج) با چنین روحیهای چقدر مایلاند مردم از این سرگردانیها نجات یابند و به همین جهت داریم حضرت صاحب الأمر(عج) بیش از ما برای ظهور خودشان دعا میکنند تا خداوند شرایط ظهورشان را فراهم کند و با تمام دلسوزی به داد شیعیان برسند. حیف که شیعیان برای رفع مشکلات خود از فرهنگ امامت غافلاند و فکر میکنند راههای دیگری هست. ذات امام طوری است که نهایت دلسوزی را نسبت به امت دارد. برای تحقق چنین فرهنگی هر چه بیشتر باید از فرهنگ کفر فاصله گرفت و نظرها را به فرهنگ اهل البیت(ع) انداخت. سخنان امام رضا(ع) کمک میکند تا بدانیم امام را باید ذاتی از نور بدانیم جهت هدایت بشر، در آن صورت متوجه میشویم محال است جامعهی بشری بدون چنین شخصیتی اداره شود. امام فقط یک آدم خوب نیست، یک هادی بزرگ از طرف خداوند است که نباید یک لحظه از او غافل شد وگرنه با انحرافاتی روبهرو میشویم که امروز بشریت را تهدید میکند.
حضرت رضا(ع) ما را متوجهی این نکته میکنند که خداوند برای سر و ساماندادن به ابعاد اجتماعی و فردی انسانها شخصیت معصومی را پروراندهکه دارای گستردگی خاصی در نظام عالم است. بشر برای جوابگویی به نیازهای عمیق و باطنی انسانها، با تکیه به فهم و اندیشهی خود از این که آن نیازها را برآورده کند مأیوس است و امامان متذکر میشوند که خداوند چنین اشخاصی را با چنین خصوصیاتی جهت جوابگویی به آن نیازها پرورانده، منتها اولاً: مقام آن شخصیتها بالاتر از آن است که سایر انسانها بتوانند ایشان را در بین سایر انسانها تشخیص دهند و انتخاب کنند زیرا در افقی بالاتر از آن قرار دارند که عقل بشر بتواند به آن دست یابد. ثانیاً: بشر نیازهای عمیق خود را نمیشناسد تا بخواهد منطبق بر آن نیازها امام خود را انتخاب کند. موضوع دوم بسیار مهم است. زیرا اگر بشر از این موضوع غافل شد که خداوند چه شخصیتهایی جهت راهنماییاش پرورانده اولین مشکلش این است که نیازهایش را گم میکند. خداوند در مورد قرآن میفرماید: ما این کتاب را نازل کردیم «فِیهِ ذِكْرُكُمْ»؛(134) چون در آن به یاد شما بودیم و میدانستیم شما چه نیازهایی دارید، حال شما ملاحظه کنید وقتی قرآن از بشر گرفته میشود چگونه نیازهایش عوض میگردد و چیزهایی را به عنوان نیاز برای خود انتخاب میکند که سراسر ریشه در وَهم او دارد.
در سخنان حضرت رضا(ع) یک فرهنگسازی فوق العادهای مطرح است تا به مردم متذکر شوند چه نیازهایی دارند و خداوند هم از آنجایی که نیازهای اساسی انسانها را میشناسد چنین رهبرانی را پرورانده و با بودن امامان جایی برای یأس در رفع این نیازها نیست. اگر امروز با سلطهی فرهنگی غرب بر ذهنها، از افراد بپرسیم یک جامعهی سالم چه نیازهایی دارد، عموماً نمیدانند. اگر هم بر فرض متوجه نیازهای حقیقی خود بشوند باورشان نمیشود که خداوند تا این حدّ به آنها لطف کرده و زمینهی جوابگویی به آن نیازها را برآورده است و چون باورشان نمیشود میتوان بر اساس دستورات الهی به آن نیازها جواب داد، به دنبال برآوردهشدن آنها نمیروند تا با ائمه(ع) روبهرو شوند.
حضرت فرمودند: «الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ»؛ امام یک نمونهی کامل برای راه یافتن انسانها به خدا است، چون امانتدار خدا است و آنچه قلب مبارکش از حضرت رب العالمین دریافت میکند به صورت کامل به مردم میرساند تا راه رسیدن به خدا برای مردم کاملاً گشوده باشد و این است معنی اینکه میفرمایند: «امام امین خدا در زمین و در بین خلق خدا و حجت خدا برای بندگان است.» نمونهی کاملی که موجب میشود بندگان خدا راه رسیدن به پروردگار را ملاحظه کنند و مطابق آن عمل کنند. همینطور که نقشهی ساختمان برای استاد بنّا حجت است تا مطابق آن ساختمان را بسازد.