پس از آنكه پیامبر(ص) در آخرین حج، در هر فرصتی مردم را متوجه عترت خود میكردند و به عدم انفكاك بین كتاب خدا و اهلالبیت خود توجه میدادند، بالاخره حضرت جبرائیل(ع) نازل شد و دستور خدا را اعلام داشت كه ای پیامبر؛ حرف اصلی را بزن كه فرصت دارد از دست میرود و در این رابطه در 18 ذیحجهی سال دهم هجری آیه نازل شد كه: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الْكافِرین»(105) ای رسول خدا، به مردم برسان آنچه را بر تو نازل شده از طرف پروردگارت و اگر انجام ندهی، رسالت او را ابلاغ نکردهای و خدا تو را از مردم و خطرات و توطئههای آنان حفظ میكند، خدا كافران را هدایت نمیكند و نمیگذارد نقشههایشان به نتیجه برسد. از این آیه نكات زیر بهدست میآید:
1- آیهی فوق دستوری است به رسولالله(ص) همراه با تأكید و تهدید، كه اگر آنچه را باید ابلاغ كنی انجام ندهی و ابلاغ ننمایی، رسالتت را انجام ندادهای. در ضمن خداوند در دل آیه وعدهای به رسولالله میدهد، كه خدا او را از خطر مردم محفوظش میدارد، حال سؤال این است كه آن خطر چه بوده است؟
الف- مسلّم خطر اهل كتاب نیست، چون در سال دهم هجری اهل كتاب قدرتی نداشتند که بتوانند برای مسلمانان خطری باشند و از طرفی باید خطری باشد كه رسولالله(ص) را نگران كرده و خدا هم نفرمود خطری نیست ، بلكه فرمود: آن حضرت و آن پیام را از خطر حفظ میكند.
ب- خطر از برای جان پیامبر هم نبوده، چون پیامبر(ص) در طول حیات خود ثابت كردهاند كه هرگز از فداكردن جان خود هراس نداشتهاند.
ج- پس باید خطرِسركشی و عصیانِ اعراب متعصب بوده باشد كه برایشان ارزشهای قومی و مادی ملاك بوده و نه ارزشهای الهی. و لذا پیامبر(ص) نگران بودند كه با طرح رهبری علی(ع) مقابلهی مسلمانان متعصب نگذارد كار به نتیجه برسد، و به ظاهر هم پیش بینی پیامبر(ص) درست بود، ولی خداوند در آخر آیه حضرت را امیدوار كرد كه در نهایت نقشهی آنها خنثی میشود و نمیتوانند مسیر هدایتی را كه به عهدهی حضرت علی(ع) و فرزندان آن حضرت است از مسیر اسلام جدا كنند. تاریخ گواه است بعد از ابلاغ آیه فوق و معرفی حضرت علی(ع)، از طرف بعضی از افراد که به ظاهر اسلام آورده بودند مقاومتهای شدیدی شد. (106)
2- به تعداد 119 نفر از صحابه و از جمله مالكی، طبری، ثعلبی از علماء اهل سنت اذعان دارند كه آیه در شأن علی(ع) نازل شد و پس از نزول آیهی فوق رسول خدا(ص) همه را در محل غدیر جمع كردند و فرمودند: «اَلَسْتُ اُولی بِكُمْ مِنْ اَنْفُسَكُمْ» آیا من - طبق آیهی 6 سورهی احزاب كه میفرماید: «اَلنَّبِیُّ اَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِم» پیامبر نسبت به مؤمنین بر مؤمنین مقدم است- نسبت به شما برای تعیین تكلیف به شما بر شما مقدم نیستم؟ همه فریاد زدند «بلی یا رسولالله»، باز حضرت جمله را تكرار فرمودند و مردم هم همان جواب را دادند. سپس فرمودند: «مَنْ کُنْتُ مُولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه، اللّهُمَّ وٰالِ مَنْ وٰالاهُ، وَ عٰادِ مَنْ عٰاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» هرکس من سرپرست و ولی او هستم پس این علی هم سرپرست اوست. خداوندا! ولایت کسی را بر عهده بگیر که او ولایت علی را بر عهده دارد و دشمن باش کسی را که علی را دشمن دارد و یاری کن کسی را که علی را یاری کند و یاور مباش کسی را که علی را یاری نکند.
به گفتهی علامهی امینی«رحمةاللهعلیه» در کتاب «الغدیر» آنچنان سند این روایت در متون روایی اهل سنت محکم است که اگر بنا باشد حدیث غدیر مورد شبهه قرار گیرد، در دنیا هیچ امری قابل اثبات نیست، چون هیچ قضیهای مانند قضیهی غدیرِ خم روایات و اسانید ندارد.(107)
مولوی در رابطه با واقعهی غدیر میگوید:
زیـن سبـب پیغمبـــرِ بــا اجتــهاد
نام خود و آنِ علی مولا نهاد
گفت: هركس را منم مولا و دوست
ابن عمّ من علی، مولای اوسـت
كیســت مـولا، آنكه آزادت كنـــد
بنــد رِقیّــت زپایـت بـركنــــد
چون به آزادی نبوت هادی اســت
مؤمنان را زانبیاء آزادی اســت
ای گروه مؤمنـــان شادی كنیـــد
همچو سرو و سوسن آزادی كنید
اشعار حسّان بن ثابت نیز در مورد غدیر كه همان روز سروده و خدمت رسولخدا(ص) عرضه میدارد، شرایط روحی و فكری و فرهنگی آن زمان را نشان میدهد كه به عنوان نمونه نظر شما را به چند بیت آن جلب مینماییم. میگوید:
یُنــادِیهِمْ یَـوْمَ الْغَدیرِ نَبِیُّهُـمْ
بِخُـمّ فَاسْمِعْ بِالرَّسُـولِ مُنادِیا
در روز غدیر خم، پیغمبر این قوم، قوم را ندا میكند، و چقدر ندای این پیغمبر كه منادی است، شنوا كننده است.
وَ قَدْ جاءَهُ جِبْرِیلُ عَنْ اَمْرِ رَبِّهِ
بِاَنَّكَ مَعْصُــومٌ فَلاتَكُ وانِیـا
در حالیكه جبرائیل به امر پروردگارش آمده بود و چنین اعلام كرده بود كه تو در مصونیت خدا هستی، پس در ابلاغ امر سستی مكن.
وَ بَلِّغْهُمْ ما اَنْزَلَ اللهُ رَبُّهُمْ اِلَیْك
وَ لاتَخْـشَ هُنـاكَ الْاَعـادیـا
و برسان به مردم آنچه كه از طرف پروردگارشان به تو نازل شده، و در آنجا از دشمنی دشمنان مترس.
تا آنجا كه میگوید:
فَیا رَبِّ اُنْصُر ناصِرِیهِ لِنَصْرِهِم
اِمامَ هُدیً كَالْبَدْرِ یَجْلُو الدَّیاجِیا
ای پروردگار من! تو یاری كن كسانی را كه علی را یاری میكنند، به جهت یاری كردنشان، آن پیشوای هدایت است كه همچون ماه شب چهاردهم ظلمتها را میشكافد و تاریكیها را نور میبخشد.
رسول خدا(ص) در آن محل خطبهی مفصلی را بیان نمودند(108) و پس از آن چون عمر با علی(ع) دیدار كرد گفت: «هَنیئًا لَكَ یَاابْنَ اَبیطالِب! اَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَ مَوْلَی كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»(109) مبارك باد تو را ای فرزند ابیطالب، در حالیكه مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمن شدی.
ابوسعید خُدری میگوید: به خدا سوگند هنوز از زمین غدیر حركت نكرده بودیم كه این آیه نازل شد: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِن دِینِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا»(110) حال كه شرایط ادامهی دین - توسط انسان معصوم- فراهم شد، كفار از نابودكردن اسلام مأیوس شدند، دیگر نگران آنها نباشید بلكه از من بترسید و ترس خدا را در جان خود تقویت كنید، امروز دین شما را كامل كردیم و نعمت خود را تمام نمودیم و راضی شدیم كه چنین اسلامی دین شما باشد.
سؤال: طبق آیهی فوق كه میفرماید: «الیوم» یعنی «امروز» هم دین به حدّ نهایی كمال رسید و شرایط ادامهی حیات را یافت و هم نعمت الهی به حدّ تمامیت رسید و هم خدا در این شرایط راضی است كه اسلام دین شما باشد، «امروز» یا «الیوم» چه روزی میتواند باشد؟
جواب: عدهای گفتهاند «الیوم» روز فتح مكه و یا روز قرائت سورهی برائت یا روز بعثت و... است، در حالیكه طبق مضمون آیه و گواهی تاریخ، هیچكدام از روزهای فوق نمیتواند مصداق «الیوم» در آیهی فوقالذكر باشد. لذا میماند نظر دیگری كه اكثر دانشمندان اهل سنت و علماء شیعه معتقدند و آن اینكه طبق جنبههای تاریخ و صراحت روایاتِ در حد تواتر، «الیوم»؛ روز غدیر خمّ است و عقل هم میپذیرد كه كمال دین با تعیین رهبری است كه بتواند دین را درست ادامه دهد. زیرا همهی امید كفار به اضمحلال اسلام بعد از فوت پیامبر(ص) بود و با تعیین رهبری عملاً كفار مأیوس شدند.
بعد از امام علی(ع) سایر ائمه جهت اثبات امامت علی(ع) به آیهی فوق و به حدیث غدیر احتجاج میكردند و مخالفان هم سخنی علیه آن مطلب، طرح نمیكردند .
3- آیه میفرماید: حیات رسالت تو ای پیامبر به این مطلب است كه آن را ابلاغ كنی ! آیا انصاف نیست كه هر مسلمانی پیرامون مطلبی با این اهمیت تحقیق كند كه چه مطلب و حقیقتی است كه میگوید اگر آن را نگویی رسالتت را انجام ندادهای! آیا همچنانكه تاریخ گواه است چیزی غیر از ادامهی رهبری كه حیات و بقاء دین به آن است، میتواند باشد ؟(111)