تربیت
Tarbiat.Org

مبانی نظری نبوت و امامت
اصغر طاهرزاده

مُخْـلَصیـن

در رابطه با اعتقاد به وجود انسان‌هایی که خداوند به نحوه‌ی خاصی برگزیده، موضوع مخلَصین در قرآن است.
شیطان می‌داند كه از بین بنـدگان خدا فقـط یك گروه هستنـد كه هیچ ابزار و امكانی برای گمراهی آن‌ها در اختیار ندارد و آن «مخلَصین» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعین، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»(97) به عزت تو همه را گمراه می‌كنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصین آن‌هایی هستند که خداوند در آن‌ها تصرف خاصی دارد و هیچ‌كس در آن‌ها سهمی ندارد تا شیطان بتواند در آن‌ها تصرف کند. اگر به معنی «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهید شد كه مخلَص‌بودن غیر «مخلِص»بودن است. همّت برای خوب‌شدن مربوط به مخلِصین است و نه برای مخلَصین، بلكه مخلَصین برگزیدگانی هستند كه خداوند برای خود خالص كرده و هیچ‌كس در آن‌ها سهمی ندارد، بلكه آن‌ها به دلیل مخلَص‌بودنشان آینه‌ی خواست و رضایت خدایند و هركس خواست رضایت خدا را جلب کند، باید حركات و افكار و عقاید آن‌ها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه این مقام یک مقام اكتسابی نخواهد بود، بلكه موهبتی است، هرچند آن‌ها با اختیار خود باید این عصمت را حفظ نمایند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبی مشكل‌ترین كار ممكن برای بشریت است، زیرا حفظ عصمت به این معنا است که یك لغزش نباید از آن‌ها سر بزند. در همین رابطه است که عارفان گفته‌اند:
محنت قرب ز بُعد افزون است

جگر از محنت قربم خون اسـت

هسـت در قرب همه بیم زوال

نیست در بُعد جز امید وصــال

حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون می‌کند که با یک خطا از آن مقام سقوط می‌نماید.
در زیارت، خطاب به امامان(ع) عرض می‌کنیم: «السَّلامُ عَلَیكُمْ یا نُورَاللهِ فی ظُلُماتِ‌الاَرض» سلام برشما ای نور خدا در ظلمت‌های زمین. «بِكُمْ یُسْلَكُ اِلَی الرِّضْوان» به كمك شما راه رضایت الهی طی می‌شود. و یا می‌گوییم: «حَفَظَةً لِسِرِّه وَ خَزَنَةً لِعِلْمِه» شما نگهبان سرّ الهی و معدن علم او هستید.
اهل‌البیت(ع)، نمونه‌هایی کامل در اخلاق و عرفان هستند، در نهج‌البلاغه و صحیفه‌ی سجادیه و احادیث مربوط به آن‌ها و در رابطه با دستورهای سلوكی و زندگی شخصی‌شان می‌توان آن‌ها را مشاهده کرد که چگونه بین بُعد مادی زندگی و بعد معنوی آن تعادل ایجاد کرده‌اند و در مقام اتحاد بین شریعت و طریقت قرار دارند.
در معارف اسلام و فقه و حدیث آنچنان سرآمد بودند که مبانی فقه جهان اسلام را حتی در بین اهل سنت با تربیت فقهای اهل سنت تدوین نمودند. در تفسیر و علوم قرآنی از طریق علم به حقیقت قرآن، توانستند جامعه را از آلودگی به خرافات و تحریفات و اسرائیلیات نجات دهند، آن هم در آن زمانی كه سال‌ها نقل حدیث از پیامبر(ص) ممنوع بود و شعار «حَسْبُنا كِتابَ الله» حكومت می‌كرد و خلیفه‌ی دوم اصرار داشت قرآن ما را كافی است و سخنان پیامبر(ص) مربوط به زمان خودشان بوده است.(98)
در فرهنگ شیعه احادیث بسیاری در زمینه‌ی انواع معارف عقلی از پیامبر و ائمه به سبك و روش استدلالی نقل شده كه موجب رشد فكری شیعه گردیده است و ترجمه‌ی متون یونانی در زمان خلفای عباسی در واقع برای برگرداندن توجه مردم از معارف اهل‌البیت(ع) بود تا از تشعشع و جذابیت فرهنگ اهل‌البیت(ع) كاسته شود. هنر فیلسوفان بزرگی همچون فارابی و ابن سینا آن بود که سعی کردند در فضای رجوع به فلسفه‌ی یونان نظرها به اهل البیت(ع) جلب شود که نمونه‌ی آن را در نمط هشتم و نهم الاشارات و التنبیهات ملاحظه می‌کنید و مسیر فلسفه‌ای که فارابی و ابن‌سینا پایه‌گذاری کردند تا آن‌جا جلو آمد که منجر به ظهور حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا شد، حکمت متعالیه‌ای که سراسر تبیین سخن ائمه‌ی معصومین(ع) است.
اهل بیت(ع) با تربیت افرادی مثل جابر بن حَیّان موجب شدند تا تعامل بشر با طبیعت به صورتی باشد که انسان‌ها بتوانند از استعدادهای طبیعت بهره‌مند شوند در حالی که در روش تمدن غربی به جای تعامل با طبیعت، طبیعت سرکوب و تخریب می‌شود.