قرآن در معرفی وَحی معانی مختلفی را بهكار برده، یکجا میفرماید: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِیمٍ»(48) آن قرآن، قول رسول و فرستادهای کریم و بزرگوار است که منظور حضرت جبرائیل(ع) میباشد. و جایی دیگر میفرماید: قرآن حقایقی است هشداردهنده در كتیبههای متعالی «فِی صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ»(49) و در جای دیگر میفرماید: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ، عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ»(50) نازل كرد آن را روح الامین بر قلب تو تا از بیمرسانان باشی. ملاحظه میفرمایید که در این آیهی اخیر قرآن حقیقتی است كه برقلب پیامبر نازل شده. در جمعبندی میتوان گفت : هر كدام از این آیات یك وجه از حقیقت وحی را متذكر میشوند و همهی آنها رویهمرفته حقیقت وَحی را معرفی میکنند که در عین آن که سخنی است که رسول خدا(ص) آن را میشنوند، حقیقتی است که بر جان پیامبر نگاشته میشود و قلب رسول خدا(ص) آن را درک میکند و آن حضرت از وحی الهی درکی قلبی دارند.
در یك كلمه میتوان گفت: هنگام وحی، حقایق غیبی سراسر وجود پیامبر(ص) را فراگرفته به طوریكه آن حضرت حقایق را به صورت علم حضوری، در عین اینكه میشنیدند، فرشتهی وحی را نیز میدیدند و هم با قلب خویش حقیقت وحی را احساس میكردند.
اقسام وحی: قرآن میفرماید: «ما كانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُكَلِّمَهُ اللهُ اِلاّ وَحْیً اَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ اَوْ یُرْسِلَ رَسوُلاً فَیُوحِیَ بِاِذْنِه ما یَشاءُ اِنَّهُ عَلیٌ حَكیمٌ»(51) خداوند با بشر سخن نمیگوید مگر از سه طریق. یا با او بدون واسطه سخن میگوید، و یا با واسطهی پیامبر سخن میگوید كه در این حال یا بین او و پیامبرش حجابی است - مثل تكلّم با موسی از طریق درخت- و یا واسطهای است به نام فرشتهی وَحی - مثل وحی از طریق جبرائیل- در تمام این مراحل خداوند است که اراده کرده با بشریت سخن بگوید.
بعضیها گفتهاند نمیشود خدایی که عین معنویت و تجرد است، سخن بگوید، پس سخنها و الفاظ مربوط به خودِ پیامبر(ص) است، در حالی که موضوعِ سخنگفتن خدا در جان رسولالله(ص) از موضوعات بسیار دقیقی است که باید آن را در انسانشناسی دنبال کرد. در آنجا روشن میشود که چگونه نفس انسان آمادگی آن را دارد تا خداوند بدون آنکه لفظی را اداء نماید، در نفس انسان صوت ایجاد کند و انسان در درون خود، آن صوت را بشنود، بدون آنکه نیاز باشد تا کسی از بیرون سخن بگوید، همچنانکه انسانها بعضاً در خواب صوتی را میشنوند. البته در مورد پیامبر(ص) موضوع بسیار گستردهتر است، زیرا که قلب مبارک رسول خدا(ص) محل تلقّی و فهم آن معانی است، و خیال آن حضرت نیز محل رؤیت حضرت جبرائیل(ع) است، و قوهی شنوایی آن حضرت نیز الفاظی آسمانی که ظرفیت آن معانی آسمانی را دارد، میشنود.
با توجه به نکتهی فوق است که متفکران اسلامی بنا به صراحت قرآن معتقدند الفاظ قرآن نیز از طرف خداوند و توسط جبرائیل در جان رسولخدا(ص) ایجاد شده است و پیامبرخدا با جان خود آنها را شنیده و همان را ارائه فرمودهاند، و حتی چون نگران بودند نکند آن الفاظِ دقیق فراموششان شود آیات را تکرار میکردند، و لذا آیه آمد ای پیامبر! آیات را طوری بر تو میخوانیم که هرگز فراموش نکنی، «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی»(52) دغدغهی رسول خدا(ص) این بود که نکند صورت و هندسهی الفاظ فراموششان شود، در حالیکه برای حفظ معانی چنین دغدغهای در این حد لازم نیست که دائماً آیات را تکرارکنند. خداوند به رسول خود - که قبل از تمامشدن وحی، آیات را تکرار میکردتا فراموشاش نشود- میفرماید: «فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَى إِلَیْكَ وَحْیُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا»(53) پس بلند مرتبه است خدا، فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پیش از آنكه وحى آن بر تو پایان یابد شتاب مكن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى.
هدف ما از طرح مباحثی که گذشت تنها این بود که روشن شود اولاً: خداوند به اقتضای ربوبیتاش برای انسانهایی که باید با اختیار خود کمالات لازم را بهدست آورند، پیامبر میفرستد. ثانیاً: در حال حاضر آن پیامبری که باید به او ایمان آورد همان کسی است که قرآن را آورده ولی ما تا مدتی با قرآن مأنوس نشویم و در معانی آن تدبّر ننماییم به آن یقین قلبی که نیاز داریم که قرآن را نازل شده از طرف خدا بدانیم نمیرسیم. به عنوان نمونه دکتر مادریس به دستور وزارت خارجه و وزارت فرهنگ فرانسه 63 سوره از قرآن را در مدت نُه سال با رنج و زحمت متوالی به فرانسه ترجمه کرده است که در سال 1926 منتشر شده، وی در مقدمهی کتابش مینویسد: «اما سبک قرآن بیگمان کلام خداوند است، زیرا این سبک مشتمل بر کُنه وجودی است که از آن صادر شده، محال است که جز سبک و روش خداوندی باشد ... از کارهای بیهوده و کوششهای بینتیجه است که انسان در صدد باشد تأثیر فوقالعادهی این نثر بیمانند را به زبان دیگر ادا کند».(54)
آری با تدبّر در قرآن میتوان به حقانیت آن پی برد و در ضمن از معارف بلند و ژرف آن جهت سعادت دنیا و آخرت خود بهرهمند شد.