تربیت
Tarbiat.Org

مبانی نظری نبوت و امامت
اصغر طاهرزاده

مقدمه

باسمه تعالی
1- تفاوتی که ممکن است در مباحث این کتاب با سایرکتاب‌هایی که متکلّمین در مورد نبوت و امامت بحث کرده‌اند ملاحظه کنید، در عدول مؤلّف از روش جدلی به روش اقناعی و حضوری است. مشهور است که روش علم کلام برای ساکت کردن رقیب، روشی جدلی است و روش فلسفه‌، روشی اقناعی است، برای آن‌که عقلِ طرف مقابل را قانع کند و روش عرفان، روشی حضوری است تا قلبِ مخاطب را به حضور حقایق ببرد و او بتواند با حقایق اُنس بگیرد. مؤلّف کتاب در عین آن‌که سعی دارد در همان مسیر علم کلام بحث کند، ولی مخاطب خود را از دلائل فلسفی و روش عرفانی محروم نگردانده، زیرا معتقد است فلسفه در هیئت حکمت متعالیه آن‌چنان جلو آمده است که می‌تواند موضوعات کلامی را با مبانی فلسفی اثبات نماید و از طرفی بهترین شکل اثبات حقانیت موضوعات دینی تبیین عرفانی آن است زیرا منجر می‌شود تا مخاطبی که طالب حقیقت است به بهترین نحو متوجه مقصد و مقصود شریعت گردد و با جان و دل آن را بپذیرد.
2ـ بعضی از عزیزان گاهی با سؤالات و شبهاتی روبه‌رو هستند که تا آن‌ها حل نشود نمی‌توانند سلوک قلبی خود را در مسیر دین‌داری و ولایت و حبّ ائمه‌ی معصومین(ع) شروع کنند. مباحث این کتاب می‌تواند در جهت رفع این نوع موانع به مخاطب کمک نماید تا زمینه‌ی فهم معارفی عمیق‌تر در رابطه با اهل‌البیت(ع) برایش فراهم شود.
3- بنده‌ی خدا، بنده‌ای خالص نمی‌شود مگر آن‌که ولایت الهی را بپذیرد و ولایت الهی صورت عملی به خود نمی‌گیرد مگر آن‌که انسان‌ها با عقل و قلب پذیرای ولایت نبی و امام باشند، ولایت امامی که با اطمینان خاطر بدانند او منصوب حضرت حق است و این است آنچه شیعه در بحث امامت بر آن تأکید دارد و در کتاب سعی شده است دلایل عقلی و نقلی آن روشن گردد.
4- راه اصلی منوّرشدن به ولایت الهی و خارج‌گشتن از ظلمات به سوی نور، پذیرفتن ولایت امامان معصوم(ع) است و این تنها راهی است که بشر امروز را از سرگردانی و بحران رهایی می‌بخشد. بر همه‌ی ما لازم است که مبانی تئوریک و دلایل عقلی این حقیقت را به بشر امروز گوشزد کنیم تا از مقصد اصلی دور نماند و این امر ضرورت وجود بحث در مورد نبوت و امامت را دو چندان می‌کند.
5- تفاوت ماهوی تمدن غربی با تمدن اسلامی و علوم انسانی غربی با علوم انسانی اسلامی را باید در عدم توجه و توجه به نبوت و امامت دانست. وقتی عالَم، بی‌خبر از هر گونه باطنِ معنوی با نگاه سکولاریستی تفسیر شود، هرگز بشر نمی‌تواند به انسان‌هایی رجوع کند که واسطه‌ی بین زمین و آسمان‌اند و عملاً علوم انسانیِ آن تمدن با بحرانی روبه‌رو می‌شود که امروزه هیچ‌کس منکر تاثیرات آن در تمدن غربی نیست.
بزرگ‌ترین خطای تمدن غرب آن است که جایگاه هدایت و ولایت الهی بر مناسبات بشری توسط انبیاء و اولیاء را از یاد برد و از حاکمیت عالَم احدی بر عالَم کثرات غفلت کرد و در نتیجه گرفتار حاکمیت نفس امّاره شد و این است که می‌گوییم امروز بیش از همیشه ضرورت طرح مباحث مربوط به نبوت و امامت به میان آمده‌است زیرا معلوم شده وقتی هدایت الهی توسط انسان‌های قدسی در میان نباشد تمام اختراعات چیزی جز ابزار‌های پیشرفته در جهت پایانی غیر پیشرفته نیست.
6ـ مشکلی که فرهنگ غیر دینیِ مدرنیته برای جوانان امروزی ایجاد کرده‌است آن است که جوانان فکر می‌کنند دین در عین خوب بودن، مربوط به گذشته است و عتیقه‌ی گرانبهایی است مربوط به دیروز، بدون آن‌که چراغی باشد که در ظلمات امروز بتواند راه زندگی‌کردن صحیح را در جلو بشر امروز بگشاید. ولی وقتی فهمیدند حقیقت از کوه‌ها پایدار‌تر است و با استدلال عقلی به حقانیت عقاید دینی پی بردند، متوجه می‌شوند آن‌‌چه رفتنی است افکار دنیایی است و نه الهیات آسمانی، در آن صورت نسبت و رابطه‌ی خود را با دین - بر خلاف انتظار فرهنگ مدرن- ‌تغییر می‌دهند و سخن نویسنده آن است که تا نسبت انسان با دین تصحیح نشود جایگاه دستورات دینی را در زندگی نمی‌شناسد، به دین احترام می‌گذارد ولی به آن عمل نمی‌کند.
از طریق استدلال در امر نبوت و امامت و توجه به حقیقت آن‌ها، نسبت انسان با فرهنگ مدرنیته که تنها بر امیال بشر استوار است، تغییر می‌کند و دیگر سعی نمی‌کند دین را به موزه بسپارد، بلکه آن‌را غذای امروز جان خود به حساب می‌آورد و این کتاب این وظیفه را به عهده گرفته است.
گروه فرهنگی المیزان