تربیت
Tarbiat.Org

گزینش تکنولوژی،از دریچه ی بینش توحیدی
اصغر طاهرزاده

دین در نظر روشنفکران غربی

در روان روشنفکر غرب‌زده خدای حضوری و وحی و نبوت بی معنا است، هر چند به خدای خالق و به بقاء نفس بعد از مرگ معتقد باشد. اگر از آداب دینی به کلی نبریده باشد، برای او آن آداب منحصر به زندگی فردی و احوال شخصی است. او با شریعت به عنوان قانون خدا در همه مناسبات انسانی کنار نمی‌آید و با این کار بی آن‌که بداند پایه‌های وابستگی به فرهنگ غربی را محکم می‌کند و به جای خدای پیامبران، معبودی به نام تکنولوژی را در معرض دیدگان می‌آورد تا حیات اجتماعی و سیاسی جامعه حول محور آن رقم بخورد.
چه ساده‌انگارانه است که هنوز گمان کنیم هر تکنولوژی با هر فرهنگی می‌سازد بدون آن‌که فرهنگ خاص خود را به همراه آورد و بی‌توجه به توحید ناب بتوان تحت تأثیر آن فرهنگ قرار نگرفت. آیا فکر و عمل روشنفکران غرب‌زده‌ی ما حجتی روشن بر این امر نیست که اگر بدون خودآگاهی و دل‌آگاهی به سراغ تکنولوژی رفتیم، بیش از آن‌که تکنولوژی را وارد کنیم، تفکر اومانیسمی غربی را می‌پذیریم، و به بهانه خرافه‌زدایی سعی در تقلیل ابعاد زیادی از دین می‌کنیم؟
فرهنگ غربی خود را طوری می‌نمایاند که در ابتدای امر کسی متوجه تضاد بین دین انبیاء و آن فرهنگ نمی‌شود، مگر آن‌که انسان جایگاه دین را تا طاعة‌الله گسترش دهد. روشنفکرانِ تاریخ معاصر ما تا این حد از خودآگاهی نرسیده بودند و لذا بعضی از آن‌ها سعی می‌کردند قرآن را با تمدن جدید آشتی دهند، این‌ها در عمل برتری را به تمدن غرب می‌دهند و اصرار دارند اسلام هم همان‌ها را می‌گوید. به اسم تساهل و تسامح سعی می‌کنند انحرافات اساسی انسان غربی را نادیده بگیرند و خود را هماهنگ تعریفی از انسان بدانند که غرب برای خود تعریف کرده و به بهانه‌ی آن‌که انسان خلیفة‌الله است اومانیسم یا انسان محوری را به صحنه آورند، تا همه‌چیز بر اساس میل انسان تعریف شود. غافل از این که خلیفةالهی انسان در ظِلّ عبودیت حضرت «الله» تحقق می‌یابد و نه با انقطاع از اطاعت او. این‌ها دین را به عنوان وسیله‌ی آرامش روان، سودمند می‌دانند اما نه به عنوان مکتبی که بر کل زندگی انسان‌ها حاکم باشد.
چیزی که گذر از آن هنوز بسیار مشکل می‌نماید این باور است که منظر علم جدید به جای دیگر است و منظر اسلام به جایی دیگر، و لذا در عین استفاده از علم، هرگز جمع بین اسلام و علم جدید ممکن نیست، زیرا یکی در منظر خود، عالم معنا را نمی‌شناسد و دیگری جز عالم معنا چیزی را اصالت نمی‌دهد، حتی عالم ظاهر را مظهر نمایش عالم باطن می‌داند. چیزی که روشنفکران دینی نیز هنوز بدان آگاهی نیافته‌اند.
روشنفکر غرب‌زده چون اصالت را به علم می‌دهد با اساس روحانیت دشمنی دارد، هر چند به ظاهر ضعف‌های بعضی از روحانیون را بهانه قرار می‌دهد، وگرنه چرا در دوران حاکمیت خودْ شیخ فضل الله نوری را شهید می‌کنند؟
درست است که ما با تحقق انقلاب اسلامی مشکلات بزرگی را پشت سر گذاشتیم و عملاً انقلاب اسلامی حرکت ملتی خودآگاه و دل‌آگاه بود که خواست راه خود را از فرهنگ غربی جدا کند، ولی لایه‌های پنهان روشنفکری آنچنان زدوده نشده است که بتوان آن را نادیده گرفت و از تأثیر آن در امان بود، اگر از آن روحیه غفلت شود ناگهان در گوشه‌ای سر برمی‌آورد و روح جدایی آرمان‌های انقلاب اسلامی از فرهنگ غرب را به حجاب می‌برد و معبودی به نام تکنولوژی را به جای معبود حقیقی قرار دهد.
اندیشه روشنفکری مدرن در کشور ما از میرزاملکم‌خان شروع شد. این روشنفکری هدفی جز رفاه غربی را پیشنهاد نمی‌کرد و برای زندگی هم جز همین هدف را نمی‌شناخت. دلبستگی به تجدد ایمانشان بود، به طوری که دیگر جایی برای ایمان الهی باقی نگذارده بود. دین را وسیله تجدد‌خواهی قرار دادند و همه همتشان این بود که ثابت کنند دین با تجددخواهی موافق است، این‌ها در واقع دین را در خدمت مدرنیته درآوردند و با همین نگاه بود که تقی‌زاده و تدین با شعار اصلاح دین، عامل تبلیغات رضاخان شدند، دین در خدمت دنیا قرار گرفت و غرب به امید قبضه‌ی ملت ایران از این مدیحه‌سرایی نهایت استفاده را در جهت اهداف خود کرد. اما برعکس آن‌ها، آیت‌الله مدرسِ بزرگ به عنوان یک قرآن شناس آگاه می‌دید که این مسیر به کجا خواهد کشید و به همین جهت هم یک تنه به مقابله با آن‌ها پرداخت و متوجه بود که نو گرایان می‌خواهند به تمدن و علم جدید صفت شریعت بدهند تا کسی زشتی دنیاگرایی‌شان را متوجه نشود و مذهبیون ساده هم به مقاومت نپردازند، بلکه در کنار دربار رضاخانی و حتی در جهت رَویه دربار به مذهب خود دلخوش باشند. در واقع کار آن‌ها تبلیغ و ترویج عادات و آداب اروپایی بود که یکی از اصولش حذف زندگی مذهبی بوده و هست.
در راستای ترقی‌خواهی حرفِ اولیهِ مذهبی‌های قشری طرفدارِ نوگرایی غربی، این بود که باید دوران شکوفایی اسلامی را برگردانیم ولی با این آرزو در دامن غرب افتادند. چون نمی‌دانستند و یا نمی‌خواستند بدانند که پشتوانه ایمان مسلمانان اولیه، وحی الهی بود و حال آن‌که متجددان می‌خواهند با ارزش‌های غربی به دوران شکوفایی اسلامی برگردند! می‌خواستند از طریق دین، ارزش‌های غربی را تحکیم بخشند و این را همه‌ی همت خود قرار دادند. این‌ها فرهنگ غربی را - که نظر به عالم محسوس را به جای تفکر دینی گذاشته و تفکر در حقایق را به‌کلی تعطیل کرده- چسبیده‌اند و لذا در عملْ دین در خدمت فرهنگ غرب قرار گرفت. غربی را پذیرفتند که جایی برای نظر به عالم قدس و معنی در عرصه زندگی باقی نمی‌گذارد.