وقتی به آیه مذکور بنگریم متوجه میشویم حضرت یوسف(ع) عملاً با این آیه راهکار ساختن تاریخ توحیدی را به بشریت پیشنهاد فرموده و راه عبور از تاریخ ظلمانی شرک را نیز روشن کردهاند. از آنجایی که بشر جدید در بحران تفکرِ غفلت از توحید حقیقی گرفتار شده، هر تلاشی در این شرایطِ بحرانی انجام دهد بن بستها را اضافه میکند، در حالی که با توجه به آیه مذکور درمان حقیقی بحران موجود بازگشت به توحیدی است که انبیاء متذکر آن بودهاند. توحید به مثابه هدف، راهی است که انبیاء مطرح میفرمایند و با «مرگآگاهی» و «ترسآگاهی» و «دلآگاهی» همراه است. در آن نگاه نه تنها مرگ برای انسان دروازه مخوف و ترسناکی نیست بلکه چیزی است کنار زندگی که دائم باید متذکر آن بود، و نهتنها بیغمی را برنمیتابد، بلکه خوف از جلال و شکوه الهی سراسر شخصیت انسان را به ادب بندگی دعوت میکند، و نهتنها با نظر به عالَم حسّ، نظر به عالم معنا دارد، بلکه این نظر را با دلآگاهی و «علم حضوری» همراه میکند تا شرایط اُنس با حق برای بشر فراهم گردد.
امیدوارم با توجه به مباحثی که در جلسات گذشته انجام شد روشن شده باشد که تنها راه برون رفت از ظلمات دوران مدرنیته بازگشت به توحید است، البته به شرطی که آن توحید خودش یونانزده و غربزده نباشد، بلکه به واقع توحید محمدی(ص)باشد. انسان غربزده حتی اگر از خدا هم سخن میگوید خودش محور عالم است و همه چیز را به خود برمیگرداند، چنین خدایی عامل نجات نیست. باید خدایی ماوراء خدای ارسطو در یونان قدیم، و خدای کانت در غرب جدید، به صحنه زندگی بیاید، خدایی که در «الله اکبر» رزمندگان ظاهر گشت، و با چنین خدایی ظلمات دوهزار و پانصد سال پادشاهی را زدودند. چنین خدایی فرهنگ غرب را هم، از صحنه تاریخ معاصر پاک میکند و نقشی که در خاطرهها پیدا کرده و تمام خیال بشر مدرن را اشغال نموده، چون دودی به هوا میفرستد، توحیدی که با «الله اکبر» به میان میآید، دیگر در آن نفس امّاره «اکبر» نیست.
عرض شد اگر توحید الهی در قلب ما جلوه لازم را نداشته باشد، صُور وَهمیه بر قلب و روان ما حاکم میشود و در رویارویی با فرهنگ غربی - که تماماً صورت جوابگویی به نفس امّاره و صورتهای وَهمی انسانها است- تحت تأثیر قرار میگیریم.
مَثَل ما در رابطه با دنیای مدرن مَثَل کسی است که باید قبل از وارد شدن در دریای عمیق به خوبی شناگری آموخته باشد وگرنه در چنگال امواج سهمگین آن دریا گرفتار گشته و غرق میشود. از همین رو تأکید میشود باید به توحیدی ناب رسیده باشیم و بر چنین توحیدی تأکید کنیم تا در رویارویی با فرهنگ غرب در راه نمانیم و مقهور آن نگردیم. دلیل این که عرض میکنم بدون توحید ناب تحت تأثیر روح غربی قرار میگیریم، تأثیری است که سایر مللْ ناخواسته در رویارویی با غرب، از غرب گرفتهاند و به جای اینکه بتوانند از تکنولوژی استفاده کنند روح غربی به عنوان میهمانی ناخوانده و غیر هماهنگ با روح جامعه، وارد جامعهی آنها شده است. آیا اینهمه وسایل عیاشی در کشورهای عربی جهان اسلام با کابارههای آنچنانی در سطح عمومی جامعه قبل از ورود روح غربی در آن کشورها به چشم میخورد؟ توحید اسلامی با منظری که اهل البیت ( مطرح میفرمایند آنچنان نورانی است که نه تنها ظلمات این قبیل اعمال را مینمایاند، بلکه روحیه تنفر از آنها را نیز در انسان شکل میدهد.