وقتی عقیدهای سالم و صحیح بود و آن عقیده با نظام الهی هماهنگی داشت، نظام هستی و از جمله طبیعت با او هماهنگ خواهند بود و عملاً عالَم هستی بستر تعالی چنین انسانی قرار میگیرد. در صورتی که تفکر غربی مجبور شد به جان طبیعت بیفتد با این تصور که طبیعت نسبت به هر عقیدهای خنثی است و در اختیار هر فکر و عقیدهای قرار میگیرد ولی نتیجه آن شد که امروزه بشریت با بحران محیط زیست روبهرو است.
قرآن میفرماید: «وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُونَ»؛(58) ما آل فرعون را به جهت مقابله با حضرت موسی(ع) چند سال به چند سال به طور متناوب، به انواع قحطیها گرفتار کردیم و بهرههای آنها را از طبیعت کم نمودیم شاید که بیدار شوند و از مقابله با پیامبر خدا دست بکشند.
آیهی فوق میرساند که بین عقاید و اعمالِ فاسد و عدم آبادانی طبیعت رابطه برقرار است. اینطور نیست که خداوند اجازه دهد هر فرهنگی با هر فکر و عملی در نهایت به نتیجهای که به دنبال آن است برسد. بلکه فقط آنهایی میتوانند در بستر عالَم هستی به نتایج کار خود دست یابند که عالَم را به عنوان بستر تعالی معنوی خود انتخاب کرده باشند، زیرا در نظام حق فقط عقاید و اعمالِ حق به بار مینشیند و صاحب آن در زندگی خود ناکام نخواهد ماند.
علت قحطیهای متناوبِ نظام فرعونی تنبلی یا نداشتن ابزار مناسب نبود تا بتوانند با تکنیک پیشرفتهتر جبران کنند، علت قحطیهای متناوب، اعتقادات فاسد و اعمال آلوده به گناه بود و خداوند خواست آنها متوجه این امر بشوند که نظام تکوین با عالم تشریع هماهنگ است و اگر عقیدهای حق باشد، عالم تکوین برخوردی هماهنگ با صاحبان آن عقیده دارد، و از آن طرف خداوند اجازه نمیدهد هرکس با هر عقیدهای در این عالم زندگی کند و در نهایت نیز به نتیجه مطلوب خود برسد.
این یک نوع خودفریبی است که گمان کنیم با اسلام سکولارشده میتوان به بهانهی داشتن مدرنترین تکنولوژی، فرهنگ غربی را بر مناسبات جامعه حاکم کرد و به رحمت الهی نیز امیدوار بود.
خداوند چشم ما را به این پیام بزرگ قرآنی بینا کند تا هم خود را درست بپاییم و هم بتوانیم آینده نظام غربی را درست تحلیل کنیم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»