مسلّم تنها راه نجات انقلاب اسلامی از حاکمیت سکولاریسم، رجوع به روحانیت است، به شرطی که روحانیتِ ما زهر فرهنگ غربی را بشناسند و خود مبلغ آن نباشند. امثال تقیزاده و کسروی در ابتدا روحانی بودند ولی آنچنان شیفته حاکمیت غرب گشتند که رضاخان را به عنوان عامل نجات ایران پذیرفتند. با این همه تنها گوهری که میتوان از طریق آن زهر روح تکنیکی را شناخت مکتب اهل البیت( است که روحانیت متذکر آن است. شاخصهی فرهنگ اهل بیت( قلبِ حاضر در محضر حق است، فرهنگی که به جای علم حصولی و قرار گرفتن در مفاهیم انتزاعی، انسان را در حضور حق میبرد و سعی در از بین بردن حجابِ بین عبد و رب دارد، در چنین حالتی است که انسان با دل آگاهی متوجه ظلمات مدرنیته و این که آن فرهنگ چه اندازه از حقیقت فاصله دارد میشود.
امثال تقیزادهها اسلامی را میشناختند که نه تنها ظلمات فرهنگ غرب در آن روشن نبود، بلکه فرهنگ غربی ایدآل آن بود. ابتدا تصور میکردند اسلام آمده است تا فقط دنیای ما را تأمین کند، بدون توجه به باطنِ دستورات دینی و جنبه آخرتی آنها، لذا در یک مقایسه سطحی به این نتیجه رسیدند که فرهنگ غربی در تأمین دنیای ما موفقتر است لذا پیشنهاد کردند؛ ایران باید «جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی شود». غافل از آن که خداوند عالم را طوری آفریده که برای اهل تقوا میتواند بستر مناسبی باشد. حتی اگر بخواهیم دنیا را هم داشته باشیم باید تقوای الهی پیشه کنیم. قرآن در رابطه با ملتهایی که سرنگون شدند میفرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ یَكْسِبُونَ»؛(52) و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمین را برایشان مىگشودیم، ولى پیامبران را تكذیب كردند پس به آنچه بهدست آورده بودند آنان را گرفتیم.
پیام آیه فوق آن است که سعادت این دنیا هم در گرو اعتقاد به آن دنیا است. باید متوجه بود که اسلام هدیه پروردگار است برای آنکه راه زندگی در این دنیا و سعادت در آخرت را به ما نشان دهد. غفلت امروزین ما شبیه همان غفلتی است که در صدر اسلام پدید آمد که فکر کردند بدون حضور امام معصوم میتوانند امورات خود را به سر و سامان برسانند، امام معصوم را خانهنشین کردند و محتاج یونان و روم شدند.
وقتی چشم خود را از قیامت برداریم و از جدّیترین مرحله زندگی خود غافل شویم، در مقایسه با فرهنگ غرب ارزش اسلام را متوجه نخواهیم شد و به راحتی به تفکر سکولاریسم تن میدهیم و از ارتباط با عالیترین حقایق وجود یعنی عالم معنی محروم میگردیم، و اگر در نسل جوان توجه به توحید و قیامت ضعیف شد دیگر نمیتواند جایگاه اسلام و انقلاب اسلامی را بشناسد، در آن حالت دیگر غرب نیست که ما را به خود جلب میکند، بلکه ما هستیم که با تمام شتاب به سوی غربی شدن گام بر میداریم و مبلّغ آن فرهنگ خواهیم شد. اگر بخواهیم مسلمان بمانیم و به غربیهای درجه دوم مبدل نگردیم، چارهای جز رجوع به توحید و معاد نیست.