عرض شد زیبایی یعنی کنار هم آمدن اجزاء یک پدیده به طوری که در هماهنگی کامل قرار گیرند و نسبت به هم در وحدت و یگانگی باشند، مثل صورت زیبا یا گل زیبا و یا ساختمان زیبا. در زیبایی، روحِ هماهنگی و یگانگی در کار است، ذات احدی که در عین دارابودن اسماء حسنا، عین وحدت است و به عبارت دیگر وحدت ذات و صفات در آن ذات حاکم است، عین زیبایی است. حکم عالم مجردات نیز چنین است که در مرتبه نازلتر از ذات احدی، دارای یگانگی هستند. حال هر گاه پدیدههای مادی مظاهری باشند منعکس کننده یگانگیهای عالم معنا و زیباییهای آن عالم را نشان دهند و متذکر حقیقت معنوی خود باشند پذیرفتنی و پایداراند. ولی اگر زیباییهای به صحنه آمده منعکسکنندهی وَهم طراح آن باشند و روح طرّاحان هم هیچ ارتباط و اتصالی با عالم معنا و یگانگیهای حقیقی آن عالم نداشته باشد، به جای زیبایی تجمّل خلق میشود که به جای متذکرشدن به عالم معنا، متذکر وَهم سازندهی خود هستند، وَهمِ ناپایدار و بیهدف.
در تجمّل ادای زیبایی در میان است و افراد به چیزی بالاتر از همین شکلها نظر ندارند، همین شکلها و دکورها انسان را مشغول خود میکند، مثل آن غلام که رفت آب بیاورد، آب خودش را برد. بنا بود وسایل و اطراف زندگی را زیبا کنیم تا رغبت سیر به سوی هدف و عالم قدس صدچندان شود، حالا به همین زیباییهای ساختگی مشغول شدهایم. این نوع نگاه به زیباییها موجب ظهور تجمّل میشود و به جای ایجاد نشاطْ دلتنگی به بار میآورد، چون مقصدی متعالیتر از همین صورتها در آنها دنبال نمیشود.
قرآن حقایق را با زیباترین الفاظ و آهنگینترین جملات ارائه میدهد تا انسان را به بهترین نحو به مقصد متعالی خود منتقل کند ولی هیچوقت ما را در حدّ زیبایی الفاظ و آهنگ جملات متوقف نمیکند. روح امیرالمؤمنین(ع) با عالیترین معانی در عالم غیب مرتبط میشود و برای ارائه آن معانی باید زیباترین جملات انتخاب شود تا آن کلمات بتواند ظرف ارائه آن معانی باشد. عرفا هم برای ارائه معانی عالیهای که با قلب خود یافتهاند ظرفی بهتر از شعر نمییابند و لذا عارفان بزرگ عموماً در قالب شعر یافتههای قلبی خود را اظهار میدارند و در نتیجه اینهمه زیبایی خلق میشود. در تمام این زیباییها اعم از الفاظ قرآن یا روایات یا اشعار عرفانی، مقصدْ نظر به عالم قدس و معنا است، اما اگر کسی بخواهد شعر ببافد، ممکن است قافیهها را رعایت کند ولی نه تنها انسان از شعر او به نشاط نمیآید بلکه دلتنگ هم میشود چون به چیزی بالاتر از زیبایی قافیهها نظر نشده است، مثل ساختمان تجمّلی یا ماشین لوکس و مدل بالا.
فرق زیبایی گل با زیبایی یک ماشین مدل بالا در روحی است که در باطن آن دو نهفته است، باطنِ یکی معنویت است و باطن یکی وَهم طرّاح آن و لذا یکی جمال دارد و دیگری گرفتار تجمّل است.