تربیت
Tarbiat.Org

حقیقت نوری اهل البیت(ع)
اصغر طاهرزاده

مقام باطنی امامت امت

حضرت می‌فرمایند: «یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ! قَالَا لَبَّیْكَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْكَ» ای جناب سلمان و جناب اباذر آن‌ها هم با احترام تمام گفتند بفرمایید. حضرت فرمودند: «كُنْتُ أَنَا وَ مُحَمَّدٌ نُوراً وَاحِداً مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» من و وجود مقدس پیامبر(ص) یک نور واحد بودیم از انوار خدای( «فَأَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ذَلِكَ النُّورَ أَنْ یُشَقَّ فَقَالَ لِلنِّصْفِ كُنْ مُحَمَّداً وَ قَالَ لِلنِّصْفِ كُنْ عَلِیّاً» پس خدای تبارک و تعالی به آن نور دستور داد دو قسمت شود، به نصف آن نور دستور داد محمد باش و به نصف دیگر دستور داد علی باش. فَمِنها قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ وَ لَا یُؤَدِّی عَنِّی إِلَّا عَلِیٌّ» از این رو، حضرت رسول(ص) فرمودند: علی از من است و من از علی و فقط علی می تواند از طرف من ادای تکلیف کند.
در روایات مجموعه‌ی مفصلی در مورد حقیقت نوری اهل البیت(ع) داریم که هرکدام رویکرد خاصی دارند و چون در این‌جا بحث نبوت و ولایت است. حضرت روایتی که از این زاویه موضوع را روشن می‌کند مطرح می‌فرمایند. طبق این روایت مقام نبوت و ولایت دو نورند و جایگاه تکوینی آن‌ها در هستی، منشأ نقش تشریعی آن‌ها در زمین و عالم ارض است. بر همین اساس وقتی آیه‌ی برائت آمد که پیامبر(ص) در موسم حج اعلام کنند باید مشرکین تکلیفشان را تا چند ماه دیگر در جامعه‌ی اسلامی معلوم کنند و یا از جزیرةالعرب بروند یا مسلمان شوند - زیرا نمی‌شود در محیط پاکِ دیانت تحرکات کفر اینقدر زیاد باشد که مردم نتوانند نور ایمان را ببینند- خداوند از طریق جبرائیل به رسول خدا(ص) دستور داد مأموریت اعلام آیات برائت را باید مردی از خاندان خودت انجام دهد.(82) رسول خدا(ص) علی(ع) را مأمور این کار کردند به این معنی که جلوه‌ای از همان نوری که رسول خدا(ص) از آن ایجاد شده مأموریت اعلام آیات برائت را به عهده داشته باشد. حضرت علی(ع) در این رابطه می فرمایند:«وَ قَدْ وَجَّهَ أَبَا بَكْرٍ بِبَرَاءَةَ إِلَى مَكَّةَ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ(ع) فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ! قَالَ لَبَّیْكَ: قَالَ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكَ أَنْ تُؤَدِّیَهَا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ عَنْكَ» آن وقتی که رسول خدا(ص)، ابابکر را برای اعلام برائت به طرف مکه فرستادند، جبرائیل نازل شد که ای محمّد! این آیات را بر آن قوم جز تو یا مردی از تو نمی‌تواند آن را ادا کند. حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند در همان راستایی که من و حضرت محمد(ص) یک نور بودیم «فَوَجَّهَنِی فِی اسْتِرْدَادِ أَبِی بَكْرٍ» پس من را فرستادند که ابی‌بکر را برگردانم. «فَرَدَدْتُهُ فَوَجَدَ فِی نَفْسِهِ وَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نَزَلَ فِیَّ الْقُرْآنُ» پس او را برگرداندم و او در نزد خود نگران شد و از رسول خدا(ص) پرسید آیا آیه‌ای در قرآن در مورد من نازل شده؟ «قَالَ لَا وَ لَكِنْ لَا یُؤَدِّی إِلَّا أَنَا أَوْ عَلِیٌّ» حضرت فرمودند: نه، ولی جز من یا علی، کسی ادا نمی کند. امیرالمؤمنین(ع) در رابطه با این حادثه ذهن ما را متوجه جایگاه تکوینی این حکم می‌نمایند که چون ریشه‌ی مقام نورانی رسول خدا(ص) و آن حضرت یکی است این دستور از طرف خدا آمد و فرمایش رسول خدا(ص) نیز که می‌فرمایند: «من از علی هستم و علی از من است» نیز روشن می‌شود که به کجاها اشاره دارد و چرا رسول خدا(ص) می‌فرمایند: من هم از او هستم. معلوم است مسئله عمیق‌تر از یک رابطه‌ی عادی است و نظر به جنبه‌ی نوری آن دو بزرگوار دارد. اگر نور دو نیم شد، این نور از آن نور است، آن نور هم از این نور است و در ذات یگانه هستند. از همین جا متوجه این نکته می شویم که تمام دستورات دین ریشه در یک حقیقت باطنی دارد و به آن بر می‌گردد.