نکتهی دوم اینکه وظیفهی ما نسبت به مسلمانان عادی در نظام اسلامی چگونه باید باشد؟ در این مورد هم باید سیره و روش ائمهی معصومین(ع) مدّ نظر ما باشد، همین که تظاهر به فسق و فجور نکنند، بقیهی امورشان به خودشان مربوط است، میخواهند بهشت بروند، میخواهند جهنم. کسی در خانهاش، دور از چشم اجتماع، مشروب میخورد، ما کجا در اسلام داریم در این امور دخالت کنیم؟ نظام اسلامی از این جهت وظیفه ندارد دخالتی در امور شخصی افراد داشته باشد، به طوری که این گونه افراد احساس کنند در امور فردی هم آزاد نیستند. عدهای نمیخواهند انسانهای متدینی باشند، تا وقتی که اینها به طور علنی مقابل انقلاب و دین نایستادند، آزادند. یکی از خطراتی که انقلاب را تهدید میکند این است که مردم عادی احساس کنند انقلاب مزاحم زندگی آنها است و لذا در جبههی مخالف انقلاب قرار گیرند. در حالی که باید طوری عمل شود که احساس کنند بهترین شرایط برای اینکه زندگیشان را ادامه دهند همین شرایطی است که انقلاب اسلامی فراهم کرده است.
انقلاب اسلامی بستری است تا انسانهایی که میخواهند متعالی شوند، شرایط برایشان فراهم باشد، و آنهایی هم که میخواهند زندگیشان را در همین دنیا خلاصه کنند، تا زمانی که مقابل انقلاب قرار ندارند و تظاهر به فسق و فجور نمیکنند، هرکار که میخواهند بکنند. نظر بنده این است که اگر انقلاب اسلامی بتواند آنطور که باید و شاید چهرهی خود را نشان دهد غیر ممکن است کسی آن را نخواهد، باید همه ناظر بر چهرهی رحمانی انقلاب باشند. در اصول کافی هست که شخصی آمد خدمت امام صادق (ع)و گفت یابن رسول الله آیا آنهایی که ولایت شما را قبول ندارند مسلماناند؟ مگر روایت نداریم کسی که ولایت ائمهی معصومین(ع) را ندارد هیچ عملی از او قبول نیست؟ امام فرمودند بله مسلمان هستند، دختر به آنها بدهید و پسر از آنها بگیرید.(70) مردم عادی که نمیدانند چه ظلمی به آنها شده که از مسیر هدایت اصیل دینی فاصله گرفتهاند. عموم مردم عادی بدون آن که عنادی داشته باشند، چون احکام الهی را نمیدانند آنطور که باید و شاید آنها را رعایت نمیکنند، یکبار دانشجوی دختری آمده بود از من در رابطه با چگونگی نماز شب سؤال میکرد در حالی که موهای سر خود را درست نپوشانده بود، این نشان میدهد که هنوز بستری جهت رساندن پیام اسلام، آنطور که درست برای آنها تحلیل شود فراهم نشده است، آیا باید با اینها به عنوان کسانی که تحت تأثیر دشمن اسلاماند برخورد کنیم؟
موضوع برخورد نظام اسلامی با مستضعفانِ فکری موضوع بسیار حساسی است که اگر از آن غفلت شود آیندهی نظام اسلامی به مشکل میافتد.
نکتهی سوم؛ وظیفهی ما در رابطه با دشمن است. دشمن باید مطمئن باشد که؛
گَرَم سنگ آسیا بر سر بگردد
دلْ آن دل نیست کز دلبر بگردد
تغییر جهت ما از انقلاب اسلامی، به سوی فرهنگ غربی غیر ممکن است، و از این رو باید کوچکترین امیدی به دشمن برای به ثمررساندن برنامههایش ندهیم. امیرالمؤمنین(ع)در نهج البلاغه به کوفیان میفرماید: شما با کارهای خودتان طمع دشمنتان یعنی معاویه را زیاد میکنید. بنده به عزیزان عرض کنم اگر یک هزارم از ملت واقعاً روی انقلاب و دینشان محکم بایستند، دشمن مأیوس خواهد شد، آنچه دشمن را به غلط امیدوار کرده است، اطلاعات غلطی است که از ملّت شیعی ایران دارد. منشأ این اشتباه هم سخنان بعضی از افراد ضعیف الایمان است و اینکه سخنان آنها را به کل ملت سرایت میدهند. در حالی که انقلاب اسلامی طرفدارانی دارد که با شناخت جایگاه تاریخی انقلاب و نقشی که این انقلاب در راستای ایجاد زمینهی ظهور حضرت صاحب الامر(عج) دارد، با تمام وجود از آن دفاع میکنند، کمترین چیزی که نثار این انقلاب میکنند جانشان است و دشمن هم نمیتواند این افراد را نادیده بگیرد وگرنه تا حالا هزارباره به ایران حمله کرده بود و در راستای حمله به ایران خود را از معضلاتی که در عراق با آن روبهرو است نیز نجات میداد. البته نباید ما را غرور بگیرد، ما باید در جان خود تکلیفمان را با دشمن انقلاب اسلامی معلوم کنیم، همانطور که از این طرف تکیلفمان را با اسلام معلوم کردهایم، به این معنی که مسئلهی دفاع از انقلاب را با خودمان حل کنیم تا زندگی ما در این برهه از تاریخ معنی خود را بیابد.