آنقدر تعصبات ضد ولایت امیرالمؤمنین(ع)شدید بود که از حضرت صادق(ع)روایت داریم؛ پس از آنکه رسول خدا(ص) علی(ع)را در غدیر معرفی کردند و خبر آن به اطراف منتشر شد شخصی به نام عمر بن عنبه از بنی مخزوم خود را به رسول خدا(ص) رساند و از حضرت پرسید؛
«فَأَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع)وَ قَوْلِكَ فِیهِ «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ إِلَى آخِرِهِ» أَ مِنْكَ أَمْ مِنْ رَبِّكَ- قَالَ النَّبِیُّ(ص) الْوَحْیُ مِنَ اللَّهِ وَ السَّفِیرُ جَبْرَئِیلُ وَ الْمُؤَذِّنُ أَنَا وَ مَا أَذَّنْتُ إِلَّا مَا [أَمَرَنِی رَبِّی فَرَفَعَ الْمَخْزُومِیُّ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ مُحَمَّدٌ(ص) صَادِقاً فِیمَا یَقُولُ فَأَرْسِلْ عَلَیَّ شُوَاظاً مِنْ نَارٍ وَلَّى فَوَ اللَّهِ مَا سَارَ غَیْرَ بَعِیدٍ حَتَّى أَظَلَّتْهُ سَحَابَةٌ سَوْدَاءُ فَأَرْعَدَتْ وَ أَبْرَقَتْ فَأَصْعَقَتْ فَأَصَابَتْهُ الصَّاعِقَةُ فَأَحْرَقَتْهُ النَّارُ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ وَ هُوَ یَقُولُ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِج»؛(32)
خبر ده مرا از این مرد یعنى على ابن ابى طالب(ع)و گفتار تو در حق وى كه «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» آیا از جانب تو است یا از پروردگار تو؟ پیغمبر(ص) فرمود كه وحى بسوى من است از جانب خداى تعالى و قاصد آن جبرئیل است و رسانندهی آن منم و نرسانیدم مگر از امر پروردگار خود. پس آن مرد مخزومى سر خود را به آسمان برداشت و گفت بار خدایا! اگر محمد راست میگوید در آنچه گفت پس بفرست بر من زبانیه از آتش و غضبناك باز گردید، پس سوگند به خدا كه مسافتی نرفته بود که سایه انداخت بر سر وى ابرى سیاه و رعد و برقی زد پس صاعقهای به او برخورد کرد و او را سوزاند، پس جبرئیل(ع)فرود آمد و عرض كرد بخوان یا محمد! «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ» خواست خواهنده عذابی را كه واقع است بر كافران، نیست مر او را دفعكننده از عذاب، از خداوند صاحب درجات.
از این حادثهی تاریخی میتوان متوجه بود تا چه حدّ بعضیها در مقابل ولایت امیرالمؤمنین(ع)مقاومت میکردند.
در همین راستا شصت و چند روز بعد از واقعهی غدیر و رحلت پیامبر خدا(ص) بعضی از صحابه طوری عمل کردند که گویا اصلاً غدیری در کار نبوده است، ابابکر را به عنوان جانشین پیامبر(ص) تعیین کردند و کار را تمامشده پنداشتند، و وعدهی خداوند که فرموده بود: «وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» من تو و دینت را از مردم حفظ میکنم، واقع نشد، این میرساند که باید آن وعده جایی دیگر واقع شود، اشتباه بعضی در آن زمان آن بود که فکر کردند با پدید آوردن سقیفه، دیگر غدیر تمام شد. بنا به تحقیقی که مرحوم علامهی امینی(ره) در کتاب شریف «الغدیر» در متون اهل سنت انجام داده است، طوری فضاسازی کردند که ذهنها از حضرت علی(ع)و غدیر منصرف شود. تا آنجا که پس از رحلت رسول الله(ص) مشابه هر روایتی که پیامبر خدا(ص) در فضائل علی(ع)فرموده بودند، توسط حدیثسازان برای سه خلیفهی دیگر ساختند، حتی ابن ابی الحدید از سمرةبنجندب نقل میکند که معاویه از وی خواسته است با گرفتن صد هزار درهم شایع کند آیات 207 و 208 سورهی بقره را که در بارهی حضرت علی(ع)آمده است،(33) در فضائل ابن ملجم آمده است.(34) با این همه آیا توانستند ذهن ها را از غدیر منصرف کنند؟ حتی بنیعباس با شعارِ برگرداندن حکومت به خانوادهی پیامبر(ص)، خواستند جایگزین نامناسبی از غدیر را به مردم معرفی کنند که مردم فکر کنند جریان بنی عباس همان جریان غدیر است، که با هوشیاری امام صادق(ع)و فاصلهگرفتن از آنها آن نقشه خنثی شد، و ذهنها در عین اینکه از بنیامیه و بنیعباس منصرف شد، از غدیر منصرف نشد. وظیفهی شیعه نیز آن است که ذهنها را متوجه غدیر کند تا جهان اسلام بتواند به غدیر رجوع نماید.