فَقُلْتُ كَیْفَ كَانَ سِیرَتُهُ فِی جُلَسَائِهِ فَقَالَ كَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَیِّنَ الْجَانِبِ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَیَّابٍ وَ لَا مَزَّاحٍ وَ لَا مَدَّاحٍ یَتَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیهِ قَدْ تَرَكَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِكْثَارِ وَ مَا لَا یَعْنِیهِ وَ تَرَكَ النَّاسَ مِنْ ثَلَاثٍ كَانَ لَا یَذُمُّ أَحَداً وَ لَا یُعَیِّرُهُ وَ لَا یَطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یَتَكَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَا ثَوَابَهُ إِذَا تَكَلَّمَ أَطْرَقَ جُلَسَاؤُهُ كَأَنَّمَا عَلَی رُءُوسِهِمُ الطَّیْرُ وَ إِذَا سَكَتَ تَكَلَّمُوا وَ لَا یَتَنَازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَدِیثَ وَ إِذَا تَكَلَّمَ عِنْدَهُ أَحَدٌ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ حَدِیثِهِ یَضْحَكُ مِمَّا یَضْحَكُونَ مِنْهُ وَ یَتَعَجَّبُ مِمَّا یَتَعَجَّبُونَ مِنْهُ وَ یَصْبِرُ لِلْغَرِیبِ عَلَی الْجَفْوَةِ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ الْمَنْطِقِ حَتَّی إِنْ كَانَ أَصْحَابُهُ لَیَسْتَجْلِبُونَهُمْ وَ یَقُولُ إِذَا رَأَیْتُمْ طَالِبَ حَاجَةٍ یَطْلُبُهَا فَارْفِدُوهُ وَ لَا یَقْبَلُ الثَّنَاءَ إِلَّا مِنْ مُكَافِئٍ وَ لَا یَقْطَعُ عَلَی أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّی یَجُوزَهُ فَیَقْطَعَهُ بِنَهْیٍ أَوْ قِیَامٍ.
پرسیدم: رفتارشان با همنشینان خود چگونه بود؟ فرمودند:
دائما خوشرو و ملایم و خوشبرخورد بودند. سختگیر و خشن، داد و فریاد كن و بد زبان نبودند، نه عیبجوئی میكردند و نه حمد و ثنای كسی را میگفتند، در مقابل آنچه كه دوست نمیداشتند، خود را به غفلت میزدند و به روی خود نمیآوردند، كسی از ایشان ناامید نمیشد و آرزومندانشان محروم نمیشدند. سه كار را كنار گذاشته بودند:
«مراء و مجادله»، «پرحرفی» و «گفتن حرفهای بیهوده و آنچه به ایشان مربوط نمیشد». و سه كار را در مورد مردم انجام نمیدادند: «كسی را مذمّت و تقبیح نمیكردند»، «لغزشها و مسائل پنهانی افراد را دنبال نمیكردند» و «هیچوقت حرفی نمیزدند مگر جایی كه امید ثواب داشتند». وقتی صحبت میكردند همه ساكت بودند و كسی كوچكترین حركتی نمیكرد و هر گاه سكوت میفرمود، دیگران صحبت میكردند. در حضور ایشان، مجال سخن گفتن را از یك دیگر نمیگرفتند، اگر كسی در خدمت آن حضرت صحبت میكرد، بقیه سكوت میكردند تا سخن او تمام شود بعد به كلام اوّلشان بر میگشتند، به هر چه دیگران را میخندانید حضرت میخندید، و از هر چیز كه دیگران تعجّب میكردند تعجّب میفرمود، در مقابل افراد غریبی كه از روی خشونت و تندی سوال میكردند و حرف میزدند، حتّی اگر اصحاب آن حضرت در صدد بودند كه این افراد را از خود برانند، حضرت میفرمودند: وقتی حاجتمندی را دیدید كه در پی برآوردن نیاز خویش است او را كمك كنید و حمد و ثنای افراد ضعیف الایمان و منافق را نمیپذیرفتند، و كلام كسیرا قطع نمیكردند مگر زمانی كه خود قطع كند یا وقت بگذرد كه در این صورت كلامش را یا با نهی كردن و یا برخاستن از مجلس قطع میكردند.