تربیت
Tarbiat.Org

خویشتن پنهان (شرح ده نکته از معرفت نفس)
اصغر طاهرزاده

نتایج شناخت وسعت نفس

با شناخت وسعت نفس، سود و زیان انسان درست روشن می‌شود و مدارج صعود آن معلوم می‌گردد. قرآن می‌فرماید: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی‌الاَرْضِ جَمیعاً»(286) خداوند آن کسی است که آنچه در زمین خلق‌شده، همه و همه را برای تو خلق‌كرده‌ به این معنی که عالم برای انسان است و نه انسان برای عالم تا خود را صرف دنیا کند. پس محور اصلی حركت انسان، در مسیر نفس اوست و آنچه در خارج از نفس آدمی است، از برای انسانْ خلق‌شده و ابزار تكامل اوست. كسی كه تمام كوشش خود را برای «بیرون از جان خود» به‌كار بَرَد، مانند كسی است كه تمام كوشش خود را برای شناخت و اصلاح ابزارها صرف‌كند‌ و فرصتی برای استفاده از آن‌ها به‌دست نیاورد که در نتیجه همه‌ی عمر خود را بیهوده تلف كرده ‌است.
از دیدگاه اسلام این‌طور نیست كه انسان دارای دو حقیقتِ «جسم» و «روح» باشد، بلكه حقیقت او جان یا روح اوست، و بدن و جسمْ ابزار آن روح است. اگر انسان به لذّات بدنیْ میدان بدهد، عملاً از اصل خود جدا شده. ولی هر چه بیشتر بر بدن حاكم باشد، خود را بیشتر به حقیقت خود که حقیقت‌الانسان است نزدیك كرده‌است. عمده آن است كه انسان متوجه باشد بدن او حجاب او است گفت:
حجاب‌ چهره‌ی‌ جان، می‌شود غبارِ تنم

خوشا دمی كه از آن چهره پرده برفكنم

می‌گوید: چون تن خاكی حجاب جانم شده نمی‌توانم حقیقت خود را بیابم و از آن طریق با انوار الهی مأنوس شوم.
همچنان كه انسانِ طالب حق ناله سرمی‌دهد كه:
گفتم كه روی خوبت، از ما چرا نهان است؟

گفتا تو خود حجابی ورنه رُخَم عیانست

گفتم ‌فراق ‌تا‌ كی؟ گفتا كه تا تو هستـی

گفتم نَفَس همین است‌ گفتا ‌سخن همان است

آری ما در مقابل خدا احساس خودیّت و منیّت داریم و به همین جهت او خود را به جان ما نشان‌نمی‌دهد. وقتی متوجه شدیم هیچ چیز در این جهانْ مِلك ما نیست و جملگی مُلك خدائیم و بنده‌ی او، و وقتی خود را به درجه‌ی خدمتگزاران تنزل ‌دادیم و از خاكِ زیر پای خود متواضع‌تر شدیم، آنگاه است كه حجاب‌های بین ما و خدا مانند دود به هوا می‌رود و خدای را رو در روی خود خواهیم دید و این نیز یکی از ابعاد مهم خودشناسی است که انسان از یک طرف خود را حجاب حق بنگرد و از طرف دیگر متوجه باشد در مقابل حق هیچ است، هیچ.
جمله‌ ما و من به پیش او نهید

مُلک ملک اوست، ملک او را دهید

در این رابطه می‌توان گفت: «تزكیه» حركت از خود و در خود و به سوی خود است، ولی به‌سوی «خودِ برتر»، و عبور کردن از حجاب خودِ نازل، تا با خدای خود روبه‌رو شویم. انسان در ابتدا، خود را همین مرتبه‌ی نازله‌ی روح می‌پندارد، ولی اگر حجاب بدن و تعلّقات بدنی را كنار زد، و از مَنِیَّت و مستقل دیدن خود آزاد شد، با حقیقت بالاتری از خود روبه‌رو می‌شود. زیرا «خودِ نازل» و منیَّت استقلالی، حجاب «خودِ عالی» است که عین بندگی و اتصال به حق است. به عبارت دیگر، خودِ نازل كه محجوبِ از حق است، حجاب خودِ اصلی است كه از حق محجوب نیست. چنانچه لسان‌الغیب(ره) می‌فرماید:
میان عاشق و ‌‌معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز

«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»