تربیت
Tarbiat.Org

خویشتن پنهان (شرح ده نکته از معرفت نفس)
اصغر طاهرزاده

ادراكات، مخصوص «من» است، نه «تن»

پس از این‌که روشن شد اعضاء بدن ابزارهایی است در اختیار نفس ناطقه یا «منِ» انسان، نباید نقش این ابزارها را بیش از آنچه هستند دانست. آیا احساس شما آن است که چشم شما می‌بیند یا شما با چشمتان می‌بینید؟ می‌خواهیم بگوییم تمام ادراكات، مثل شنیدن و دیدن و فکر کردن همه مربوط به نفسِ انسان است و از آن جایی که «تن»ِ انسان «ابزار» نفس است، تمام اعضاءِ آن مثل چشم و گوش و مغز، ابزار نفس می‌باشند و در واقع «من» با چشمم می‌بینم و این طور نیست كه چشم در اصل رؤیت من نقش داشته‌ باشد. چشم مثل تلسكوپ است؛ كه من به وسیله‌ی آن ستاره‌ها را رصد می‌کنم، همان‌طور که تلسکوپ در دیدن ستاره نقش ابزار را دارد، چشم هم در دیدن اشیاء همین نقش را داراست‌.
وقتی گفته می‌شود همه‌ی ادراكات مخصوص نفس است؛ به این معنا است که بینایی و شنوایی مخصوص نفس‌اند منتها انسان در عالم ماده با ابزاری به نام گوش می‌شنود و با ابزاری به نام چشم می‌بیند ولی در عالم برزخ، دیگر محدود به این اعضاء نیست چون ذات خودش بینا و شنوا است. ملاحظه كرده‌اید كه در هنگام خواب‌دیدن، در عالم خواب، هم چشم دارید و می‌بینید و هم گوش دارید و می‌شنوید در حالی‌که چشم و گوشِ بدن در رختخواب است و نه چیزی می‌بیند و نه چیزی می‌شنود. به گفته‌ی مولوی:
مَردْ خفته، روحِ او چون آفتاب

وز فلك تابان و تن در جامه خواب

عرض شد در روش معرفت نفس - چون قصد ما این است که با حقایق مأنوس شویم- سعی می‌شود موضوعات مطرح‌شده را به تجربیات خود ارجاع دهیم و به همین جهت بحث را بیشتر با مثال جلو می‌بریم. شاید برایتان پیش آمده باشد که سر كلاس نشسته‌اید و دارید به سخنان استاد گوش می‌دهید و در حال دیدن او هستید، یك‌مرتبه می‌روید در عالم «رؤیا و خیال» و در تصوراتی که قبلاً برایتان واقع شده فرو می‌روید، اگر در این حال استاد سخنی بگوید که همه بخندند، شما با شنیدن صدای خنده‌ی سایرین به خود می‌آیید و می‌پرسید چه گفت؟ معلوم است که شما حرف استاد را نشنیده‌اید در حالی که از نظر فیزیولوژی شنیدن، مكانیسم شنیدن که عبارت است از انتقال امواج صوت به گوش و ارتعاشات گوش میانی و انتقال تحریکات عصبی به گوش داخلی، انجام شد ولی عمل شنیدن که یکی از ادراکات و مربوط به نفس انسان است انجام نگرفت. چون وقتی به عالم رؤیا رفتید نفس انسان که باید به کمک گوش، کلمات استاد را می‌شنید در صحنه نبود. نشنیدن سخن استاد به جهت این نبود كه مكانیسم شنیدن انجام نشده بلکه به جهت آن بود که آن كسی كه از این ابزار استفاده می‌كرد در صحنه حاضر نبود. یا وقتی در كلاسِ درس، چشمِ شما به معلم است ولی نفسِ ناطقه‌ی شما به جایی غیر از كلاس و معلم توجه و نظر دارد - در عین این كه عمل بیناییِ چشم با تطابق عدسی و انعكاس تصویرِ معلم بر روی لكه زرد شبكیه انجام می‌گیرد- اگر معلم حرکتی انجام دهد که همه‌ی حاضران بخندند، تازه شما به خود می‌آیید و از بقیه می‌پرسید: «معلم چه كرد؟!» چون نفس شما به آن صحنه نظر نداشت و به عبارت دقیق‌تر در جای دیگری حاضر بود، این چشم با این‌كه به سوی معلم بود، ولی ندید. یعنی در واقع «منِ» انسان است كه با چشم می‌بیند، نه این كه «چشم» به خودیِ خود بیننده باشد. به علت آن که بینایی مربوط به نفس ناطقه‌ی انسان است.
وقتی چشم کسی خراب شد می توان چشم سالمی به او پیوند زد و بینایی او را به او بازگرداند، زیرا حقیقت «رؤیت» که مربوط به نفس ناطقه‌ی اوست از بین نرفته‌است. خراب‌شدن چشم مثل آن است که دوربین بشكند؛ با عوض کردن دوربین می‌توانید کار را ادامه دهید، چون آن کسی كه می‌بیند، شمایید.
در مثال‌هایی که عرض شد ملاحظه کردید اگر شما در صحنه‌ی استفاده از چشم و گوش نباشید، چشم و گوش به خودی خود عمل دیدن و شنیدن را انجام نمی‌دهند، پس باز باید از خود بپرسیم، چه كسی در کلاس نبود كه چشم ندید و گوش نشنید؟ به نظر می‌آید به راحتی می‌توان نتیجه گرفت: چشم و گوش «ابزار» نفس ناطقه‌اند، آن‌كه درك ‌می‌كند، «من» انسان است؛ اگر «من»ِ انسان در صحنه نباشد، این چشم و گوش به خودی خود درکی ندارند. هر چند مدعی نیستیم که از چشم و گوش كاری نمی‌آید، بلکه می‌خواهیم بگوییم در عالم محسوسات، نفس انسان به کمک چشم می‌بیند و به کمک گوش می‌شنود ولی در هر حال همه‌ی ادراکات مخصوص نفس است. گفت:
پرتو روح است، نطق و چشم و گوش

پرتو آتــش بوَد در آب جـــوش

البته از این نکته نباید غافل شد که نفس ناطقه از طریق ابزارهایی مثل چشم و گوش، ادراكات خود را در عالم ماده محقّق می‌كند. که در جلسات بعد با دقت بیشتر به آن پرداخته می‌شود.