امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»(18) هرکس خود را شناخت پروردگار خود را خواهد شناخت. حال سؤال این است که چگونه خود را بشناسیم تا حقیقتاً پروردگار خود را شناخته باشیم و متوجه تدبیر همه جانبهی او که در همهی عالم حی و حاضر است، بشویم؟ به عنوان مثال همینطور که شما دستتان را كه تكان میدهید، میتوانید هر انگشتی را جداگانه حرکت دهید و یکی را نیمه باز نگهدارید و یکی را باز کنید و همهی آن حرکات را به منِ خود نسبت میدهید و این نشان میدهد مَنِ شما حضوری همهجانبه و همهجایی در بدنتان دارد، این نحوه حضور برای خدا آنچنان است که قرآن میفرماید: «ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها»(19) یك برگ فرو نمیافتد مگر آنکه خداوند از آن آگاهی دارد و به اذن حضرت رب انجام میشود. با شناخت خود و نحوهی حضور خود در بدن، میفهمیم چگونه دنیا در قبضهی رب العالمین است. نتیجهی چنین نگاهی آن میشود که انسان احساس میکند در آغوش پروردگار عالم زندگی میكند و نه منفكّ و تنها و منزوی. بیشترین مشكل آدمها این است كه احساسمیكنند در این دنیا تنهایند. آری اگر كسی تنها شد، واقعاً دنیا برایش جهنم میشود. ولی این واقعیت ندارد، حقیقت آن است که همه زیر سایهی حضرت رب العالمین هستیم که حضوری همه جانبه دارد. گفت:
همچو موری اندر این عالم خوشام
كه فزون از خویش باری میكشم
این شعر زبان حال انسانی است که متوجه است میتواند در زیر سایهی ربوبیتِ پروردگار و مددهای حضرت حق به توفیقاتی برسد که به تنهایی به آنها نمیرسید.
وقتی درست در خود سیر كنیم، آری وقتی درست در خود سیر كنیم، خود را دریچهی ارتباط با خدا مییابیم و معنی «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه، فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» تحقق مییابد. پس در این راه، هر چیزی كه مانع شناخت تمامی حقیقت ماست و مانع درست نگریستن به خودمان است، باید كنار گذاشته شود.