در برابر مرگ، دو نوع موضعگیری میتوان داشت؛ یكی اینكه مرگ را بشناسیم و نه تنها آمدن آن را امری طبیعی بدانیم بلکه در کنار زندگی از آن غافل نباشیم، موضعگیری دیگر این است كه دشمن مرگ شویم و طوری خود را مشغول زندگی کنیم كه آمدن آن را نبینیم و با ساختن انواع سرگرمیها از آن غافل و با ساختن اقسام وسایل بخواهیم مرگ را بمیرانیم. در هر دو حالت مرگ به سراغ ما میآید و نمیتوان از آن فرار كرد، ولی در حالت دوم تمام فكر انسانها این میشود كه دیرتر بمیرند و فكر فرار از مرگ تمام حیات آنها را اشغال میکند که در واقع چنین فكری نسبت به مرگ خودش یک مرگ آزار دهنده است و همان بلایی كه تصور میكنند با مرگ بر سرشان میآید همین حالا بر سر خود میآورند. به عبارت دیگر خواستند زندگی خوشی داشته باشند و در آن راستا به فكر فرار از مرگ افتادند، در حالیكه همین فكر، زندگی بدی را برای آنها به ارمغان آورد. بیمارستانها مجهز به دستگاههایی شدند که از مرگ جلوگیری کنند، قبرستانها از كنار شهرها كیلومترها دورتر برده شدند، پیران به سرای سالمندان فرستاده شدند تا هیچ آثاری از مرگ در جلو چشمشان نباشد و فرصت بیشتری برای زندگی داشته باشند و مرگ را بمیرانند، ولی با این کارها فضایی برای خود ساختند که همچنان باید به دنبال سلامتی بدوند و دیگر فرصتی برای زندگی پیدا نكردند. سلامتی كه وسیلهای برای زندگی بهتر بود، زندگیها را مشغول خود کرد برای فرار از بیماری و یافتن سلامتی؛ و سلامتی برای زندگی، تبدیل شد به زندگی برای سلامتی.
اگر دقت بفرمائید در فرهنگ غربی که ما نیز گرفتار آن شدیم، بسیاری از بیمارستانها و درمانگاهها برای فرار از مرگ ساخته شدهاند در حالی كه از مرگ نمیتوان فرار كرد، ولی میتوان چنین فکر کرد که داریم از دست مرگ فرار میکنیم. انواع دستگاهها را ساختند به این امید که بلكه دیرتر بمیرند و بیشتر زندگی كنند، حال تمام زندگیشان این شده كه دیرتر بمیرند. اسلحههای مخوف ساختند تا دشمنان خود را سرکوب کنند و بیشتر بمانند، حال همان اسلحهها بلای جانشان شده و زندگیشان را تهدید میکند و لذا به ساختن اسلحههای مخوفتری روی آوردند و باز در چنگال اسلحههای مخوفتر تلاش میكنند چگونه با اسلحهای مخوفتر از قبل، از دست اسلحههای قبلی رها شوند.
در روایت داریم که «مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ رَضِیَ بِالْیَسِیرِ وَ هَانَ عَلَیْهِ مِنَ الْأُمُورِ الْكَثِیرَة»(27) هركس بسیار به یاد مرگ باشد به اندك چیزى خوشنود مىشود و بیشترِ مشكلات زندگى بر او آسان میگردد. بر همین مبنا است که یاد مرگ انسان را گرفتار پیچیدگیهای زندگی نمیکند.
در اسلام توصیه شده است كه باید مواظب باشیم یاد مرگ از جامعه بیرون نرود تا تمام تلاش آدمیان در رابطه با قیامتشان باشد و این همان معنای «قربة الیالله» بودنِ كارها است و امام صادق(ع) در همین رابطه میفرمایند: «مَنْ اَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ اَحَبَّهُ اللّهُ»؛(28) هر کس زیاد به یاد مرگ باشد خدا او را دوست خواهد داشت، چون یاد مرگ موجب قرب الهی میشود.