تربیت
Tarbiat.Org

روزه؛ دریچه‌ای به عالَم معنا
اصغر طاهرزاده

روزه؛ عامل نجات از وَهم

اصل روزه یعنی منصرف‌شدن از دنیا، و متصل شدن به غیب، الاّ این كه شیطان نگذارد. شیطان ما را تحریك می‌كند تا از اصل مسئله محروم شویم، در كجا؟ در «وَهْم». «وَهْم» چیست؟ دروغِ راست‌نما! دیده‌اید بعضی آدم‌ها از مرده می‌ترسند. حالا چرا می‌ترسند؟ می‌گویند چون مرده است! وقتی زنده بود از او نمی‌ترسیدند، حالا كه مرده است آیا خطرناك‌تر شده یا ازنظر بدنی هیچ شده است؟ قبلاً كه زنده بود یك آدم بود، دست و پا داشت، می‌‌توانست با ما دعوا كند، حالا كه مرده است، هیچ‌كاری نمی‌تواند بكند پس چرا از او می ترسی؟ چون هیچی است. از چی می‌ترسی؟ از هیچی! ملاحظه می كنید كه ما در خیال خود یك بُعــدی داریـم كـــه «هیچی» را برای ما «چیز» می‌كند و ما را از آن فراری می‌دهد و از واقعیت دور می‌‌‌كند. حالا اگر بگویند آیا حاضری با این مرده نصف شب توی غسالخانه تا صبح بمانی؟ می‌گوید نه! چرا؟ چون مرده است. می‌پرسی؛ آیا مرده است یا زنده؟ می‌گوید مرده است، می‌گوییم آیا حاضری تنهایی بدون این مرده در این غسالخانه تا صبح بخوابی؟ می‌گوید: باز هم می‌ترسم اما بهتر از قبل است، حالا اگر بگویید حاضری با یك نفر آدم زنده، دونفری باهم در غسالخانه تا صبح بمانید؟ می‌گوید این بد نیست. باز تكرار می‌كنیم، حاضری با یك مرده بخوابی؟ می‌گوید نه! این خطرناك است، می‌گوییم حاضری با این مرده بخوابی و نصف شب هم مرده زنده شود و تا صبح با هم صحبت كنید؟ می‌گوید نه، به هیچ‌وجه، وگرنه‌ من ‌می‌میرم.
ملاحظه كنید این چه بُعدی از انسان است كه دارد سر انسان كلاه می‌‌‌گذارد؟ آن وَهْم است. شما یك «عقل» دارید و یك «وهم». «عقل»، واقع‌بین است، ولی «وَهْم»، واقع‌بین نیست و هیچی را چیز می‌گیرد. شیطان همیشه روی «وَهْم» شما كار می‌كند، «هیچی» را «چیز» می‌كند، «چیز» را «هیچی» می كند.‌ می‌‌‌گوید: اگر با یك آدم زنده دونفری در غسالخانه تا نصف‌شب بنشینیم صحبت كنیم قابل تحمل است، ولی اگر نصف‌شب مُرده كنار من در غسالخانه زنده شود، من می‌میرم، در حالی‌كه اگر مرده زنده شود، تازه می‌شود مثل حالت اول كه برایت قابل تحمل بود كه با یك آدم دیگر در غسالخانه بنشینی و صحبت كنی. ولی «وَهْم» گوشش به این حرف‌های منطقی بدهكار نیست. «وَهْم» اگر در روح ما میدان گرفت كار ما را عملاً به‌جایی می‌رساند كه خواهیم گفت: از خدا كاری نمی‌آید، اما از حقوق آخر ماه كار می‌آید. می‌گوید: اگر حقوقم را ندهند بدبخت می‌شوم. یعنی‌چه بدون حقوق بدبخت می‌شوی؟ یعنی آدم «هیچی» را «چیز» می‌گیرد، «چیز» را «هیچی» می‌گیرد. می‌خواهند روزه بگیرید تا شما این بُعد دروغ ساز را، خلع قدرت كنید، و شیطان نتواند دیگر از طریق «وَهْم» شما را به بیراهه بكشاند. در روایت از رسول‌خدا(ص) داریم:
«اِنَّ الشَّیْطانَ لَیَجْرِی مِنْ بَنِی‌آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ فَضَیِّقُوا مَجارِیَهُ باِلْـجُوعِ.»(9)
یعنی شیطان مثل خونِ در بدن شما، در روح شما جاری می‌‌شود، از طریق گرسنگی جای او را تنگ كنید. همچنان‌كه حضرت می‌فرمایند: « اَلصَّومُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ »(10) یعنی روزه موجب سیاه ‌رویی شیطان است و دیگر نمی‌تواند انسان را تحت تأثیر قرار دهد.
روزه می‌خواهد به تو بگوید كه «وَهم» را بكُش، این بهترین نتیجة روزه است. آدم می‌گوید اگر غذا نخورم می‌میرم. آقا! این گوی و این میدان، آرام‌آرام شروع كن، شاید ابتدا، باورت نیاید، وسط ماه‌رمضان به خودت ثابت كن كه این‌طور نیست كه غذا و شكمِ پر، موجب سلامت و قدرت ما باشد.
در شرح حال پیغمبر(ص) داریم كه: آن‌قدر گرسنگی می‌كشیدند كه روی شكمشان سنگ می‌گذاشتند و شال روی آن می‌بستند كه به معده‌‌‌شان فشار نیاید. چون اگر معده خالی باشد گرسنگی به معده مقداری فشار می‌آورد، اگر جدار معده به همدیگر نزدیك بشود، و به‌هم بچسبد فشار گرسنگی كم می‌شود. آن ‌وقت حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: وقتی عرصة جنگ سخت‌ می‌شد به پیامبر(ص) پناه می‌بردیم. یعنی این هم قدرت آن پیامبری كه خود را بیشتر وقت‌ها گرسنه نگه می‌داشت. در همین نهج‌البلاغه هست كه پیامبر(ص) وقتی در جنگ می‌‌‌خروشیدند، هیچ‌كس جرأت نمی‌كرد در چشم‌های حضرت نگاه كند، از شدت عظمت و خشونت و ابّهت. حتماً شنیده‌اید؛ در جنگ حُنین، تك و تنها ایستادند در حالی‌كه همه فرار كردند. باز داریم كه امام‌حسن(ع) و امام‌حسین(ع) با آن عظمت، وقتی بچه بودند دلشان برای پدرشان یعنی حضرت امیرالمؤمنین(ع) سوخت، نكند پدرشان مریض بشود كه این‌قدر كم غذا می‌خورد، درِ كیسة آرد پدرشان را باز كردند و مقداری روغن را با آردها قاطی كردند كه آردها روغنی بشود تا بعداً كه نان برای پدرشان می‌پزند یك كمی هم حضرت روغن خورده باشند، حضرت اعتراض كردند كه این چه كاری بود كردید؟