نكته دیگرى كه تذكّر آن ضرورى مىنماید آن است كه: مطابق رویّه عقلایى و بینش عُرفى مردم دنیا، هرگاه در یك كشور حكومتى تشكیل شود و اهل تشخیص و افراد مجتمع در پایتخت، از آن مركز حكومت تبعیّت كنند، سایر شهرها و مناطق كه گرایش به حفظ آن حكومت دارند به حمایت از آن مىپردازند.
برهمین اساس در نامههایى كه بین امیر مؤمنان و معاویه ردّ و بدل شده است به سؤالى از جانب معاویه برمىخوریم كه مىپرسد: چرا باید از شما اطاعت كنم در حالى كه با شما بیعت نكردهام؟ حضرت در جواب مىفرمایند: تو خلفاى قبل از من را جانشین رسولالله، و اطاعت آنها را بر همه مسلمین واجب مىدانستى در حالى كه فقط اهل مدینه با آنها بیعت كرده بودند ولى این منشأ وجوب اطاعت بقیه افراد شده بود، پس اطاعت از من هم بر تو واجب بوده است. البته این سخن حضرت به معناى تأئید و مشروعیت بخشیدن به حكومت خلفاى سهگانه قبلى نیست و تنها بحثى جدَلى و براساس پذیرفتههاى طرف مقابل مىباشد.
بنابراین، با توجه به اینكه اسلام حكومت را براى همه مسلمین مىخواهد و ركن اصلى این حكومت وجود اسلام شناسى عادل و زمان شناس جهت اجراى احكام دینى است، و از طرفى در حال حاضر، مطابق دیدگاه اسلامى، هیچ حكومت حقّى بجز جمهورى اسلامى ایران در جهان وجود ندارد و از سوى سوم تنها حكومت برحق، در مركز خود برخوردار از تأیید و بیعت اسلام شناسان صالح و مردم مىباشد، پس برهمه مسلمانان لازم است پیرامون محور ولایت فقیه تجمّع كرده و با حمایت از نظام مبتنى بر آن به احیاى مجدّد تمدّن اسلامى و تأمین عزّت مسلمین كمك نمایند. همانطور كه امروزه شاهد اعلام حمایت و تبعیّت بسیارى از گروهها و شخصیّتهاى اسلامىِ سراسر دنیا از ولىّ امر ایران بعنوان ولى امر مسلمین جهان مىباشیم و از این روست كه ما ولىّامر خود را «ولىّ امر مسلمین» مىدانیم.
ناگفته نماند این نامگذارى، مبتنى بر نظریّه مكتبى ما و منطبق با طرحِ اصلى حكومت اسلامى است و منافاتى با طرح ثانوى حكومت كه مستلزم وجود قانون اساسى در چار چوب یك كشور مانند ایران و رعایت قوانین بین المللى در تنظیم روابط باسایر كشورها است ندارد، چرا كه این دو طرح در طول همدیگرند نه در عرض هم كه با هم تنافى پیدا كنند.
( صفحه 101 )