از سوى دیگر حكومت اسلامى به معناى تدبیر امور مسلمین براساس قوانین دینى و رعایت مصالح شهروندان مىباشد و حاكم بعنوان مُجرى احكام اسلامى كسى است كه شرایطى ویژه را دارا است و با نبود یا از بین رفتن آن شرایط صلاحیّت حكومت نیز از او سلب مىگردد.
این شرایط كه عبارتند از: آگاهى همه جانبه و عمیق نسبت به مقرّرات اسلامى، داشتن تقوى بعنوان ضامن اجراى احكام دین و رعایت مصالح مسلمین، و شناخت كافى از مصالح اجتماعى و سیاسى، مؤلّفههایى هستند كه باعث هدایت جامعه اسلامى به سوى سعادت مادّى و معنوى خواهند بود.
نگاهى هر چند گذرا به گذشته و حال مسلمین و مشاهده نابسامانىها، گروهبندىها، برادر كشىها، وعقبماندگىهاى مادّى و معنوى به روشنى گویاى این واقعیت است كه عامل اصلى بروز چنین وضعیّتى، نبود پایگاهى محكم بعنوان محوریّت جامعه اسلامى جهت هدایت افراد، رفع اختلافات، جلوگیرى از بروز فتنهها، و خنثىسازى نقشه دشمنان بوده است.
از این رو اسلام حكومت ولىّ عادل را بعنوان عاملى سعادت بخش و وحدت آفرین تشریع كرده، و آن را براى «تمام مسلمین» مىخواهد. همچنان كه بر اساس واقعیّتهاى موجود، در هیچ نقطهاى از دنیا، حكومتى اسلامى با زیرساختهاى دینى به چشم نمىخورد و تنها، نظام جمهورى اسلامى ایران است كه منطبق با نظریّه دینى حكومت شكل گرفته است. این نظام برخوردار از پشتوانه بسیار محكم مردمى و سرمایه عظیم بیعت امّت با رهبر مىباشد.
( صفحه 100 )