فرهنگ غربی به جهت ذات ضد قدسی که دارد حتماً با انقلاب اسلامی درگیر میشود و چون وابستگان به فرهنگ غرب در داخل کشور از آشكاركردن درگیری خود با معنویت ابا دارند، درگیری با معنویت را در زیر پوشش درگیری با مواردی مثل روحانیت ظاهر میکنند. همانطور که در دورهی رنسانس ضعفهای چند كشیش را بهانه كردند و به دین و خدا پشت نمودند، چیزی که در عملِ بعضی از روشنفكرهای غربزده در کشور ایران میتوان دید، این است که حقیقتاً آنها رابطهی خود را با عالم قدس و معنویت قطع کردهاند، ولی آن را زیر پوشش مخالفت با ولایت فقیه پنهان مینمایند.
اگر نتوانیم عهد خود با دین را قوت بخشیم و دینداری در حاشیه زندگی قرار گیرد، به جهت غلبهی روح غربی بر اندیشه و احساسمان، نه مزّهی وفاداری به انقلاب اسلامی را و نه مزّهی اعتقاد به ولایت فقیه را، و نه از همه مهمتر، مزّهی ولایت عالیهی ائمهی هدی(ع) را میچشیم.
كسی كه از عهد الهی خود فاصله گرفت از خودش ناراضی است، چون ارتباط خود را با حقیقتِ بیکرانهی جانش منقطع کرده و حیطهی وجود خود را در محدودهی دنیا و اعتبارات دنیا متوقف کرده، بدون آنکه از حقایق عالم معنا تغذیه کند، برای چنین آدمهایی اگر صد كانال تلویزیونی هم اضافه شود تا مشغول شوند، باز هم اظهار نارضایتی میكنند. زیرا تنها كسی از بودن خود راضی خواهد بود که از طریق عهد محمدی(ص) بتواند رابطهی خود را با کمال مطلق شدت بخشد و چنین بستری با طرح انقلاب اسلامی فراهم شد.