ابتدا باید متوجه بود امام خمینی(ره) چه عالَمی را به ما پیشنهاد نمودند. آیا عالَمی را كه ایشان به بشریت معرفی مینمایند، عالَمی است که با جان آنها آشناست و نیاز واقعی امروزی انسانها است؟ و عالَمی است پایدار به پایداری کششهای فطری و یا نهضت ایشان یک نهضت موجآفرین و زودگذر است که پس از مدتی فقط در خاطرهی تاریخ خواهد ماند؟ برای جواب دادن به این سؤالات باید رمز و راز پایداری نهضتها در طول تاریخ مورد بررسی قرار گیرد و اگر متوجه شدیم نهضت امام خمینی(ره) از جنس همان نهضتهایی است که با جان انسانها سخن میگوید و به پایداری جان انسانها، پایدار است، میپذیریم که نهتنها کهنگی بر نمیدارد بلکه انسان را از کهنهشدن و از تاریخ بیرون افتادن نیز نجات میدهد.
آری! انسان خودش برای خودش كهنه نمیشود و هرگز خودش برای خودش تكراری نمیگردد. مثلاً نمیگوید كه خسته شدم از اینكه ده سال است خودم همان خودم هستم. ممكن است بگوید از دست پیراهنم خسته شدم، از بس آن را پوشیدم، چون پیراهنش خودش نیست. همینطور که انسان خودش برای خودش کهنگی ندارد، هر چیزی كه انعکاس صدای جان انسان باشد هیچوقت برایش كهنه نمیشود. نهضت و شخصیت امام خمینی(ره) هشدار باش و تذكّری است برای جان انسانها و از طریق آن نهضت، هرکس خود را پیدا میکند و این است که تأکید میشود امام خمینی(ره) از هر جهت شامل مرور زمان نمیشوند، تا انسان احساس کند ممکن است زمانی پیش آید که دیگر نخواهد تعلق قلبی به او داشته باشد.
كسانی كه تصور کنند امام خمینی(ره) كهنه میشود، حقیقت را نمیشناسند، اینها پیامبر(ص) را هم كهنه شده میدانند. خلیفهی دوم چون معتقد بود دورهی پیامبر(ص) میگذرد در هنگام رحلت پیامبر(ص) گفت: «حَسْبُنا كِتابَ اللَّه»؛(21) قرآن برای ما كافی است. او معتقد بود همانطور که یك شتر دوران كودكی و جوانی و پیری دارد، دین هم دوران پیری و كهنگی پیدا میکند.(22) و در راستای همین طرز فكر دستور داد «حَی عَلی خَیْرِ الْعَمَل»(23) را از اذان حذف كنند. میگفت: چون وقت جنگ و جهاد با کفار است، بهترین عمل نماز نیست و به جای آن بگویید؛ «الصّلواةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم».
اگر با توجه به نکاتی که عرض شد و این که انسان عهدی با خدا دارد که از طریق اسلام بر آن عهد پایدار میماند، به نهضت امام خمینی(ره) عمیقاً فكر كنیم، به این نتیجه میرسیم كه انقلاب اسلامی شرایط ظهور اسلام است در قرن معاصر، تا مسلمانان بدون آن که از فرهنگ غربی منفعل شوند، بتوانند به دینداری خود ادامه دهند و بر عهد خود با پروردگارشان پایدار بمانند و گرفتار ظلمات دنیای مدرن نگردند. با این نگاه به انقلاب اسلامی است که خواهیم گفت انقلاب اسلامی غذای جان هر مسلمانی است که میخواهد در حیات حقیقی دینی پایدار بماند. و لذا نهتنها در چنین فضایی امام خمینی(ره) كهنه نمیشود، بلکه فرهنگ مدرنیته را نیز به تاریخ میسپارد و کهنگی آن را آشکار میکند.
ممكن است روز عاشورا برای عدهای كهنه شود، اما این كهنگی به علت امام حسین(ع) و نهضت آن حضرت نیست، این به جهت آن است که عدهای به دنیایی که عین فرسایش و کهنگی است دل سپردهاند. در واقع اینها به اندازهای كه از دین فاصله گرفتهاند، امام حسین(ع) و نهضت آن حضرت برایشان كهنه میشود، این نه به جهت آن است که مدتی است از واقعهی عاشورا گذشته، بلکه به جهت آن است که هوسهای تنوعطلبشان رابطهی آنها را با حقیقت قطع کرده است و لذا پس از مدتی عالیترین حقیقت را نیز کهنه میپندارند. به گفتهی مولوی؛ این افراد در مقابل عالیترین سخنان میگویند:
که من این را بس شنیدم کهنه شد
چیز دیگر گو به جز آن، ای عَضُد
چیز دیگر تازه و نو گفته گیر
باز فردا زو شوی سیر و نقیر
بعد توصیه میکند به جای این که رابطهی خود را با حقایق به بهانهی کهنهشدن قطع کنی خود را تغییر بده تا آنجایی که هر آنچه هم به ظاهر وقتش گذشته برای تو نو باشد.
دفع علت کن، چو علت خو شود
هر حدیث کهنه پیشت نو شود
تا که آن کهنه برآرد برگ نو
بشكفاند كهنه صد خوشه ز گو
انسانها به اندازهای كه دیندار باشند و ایمان خود را حفظ کنند هر سال عاشورا را از سال قبل زندهتر مییابند و با شکوفههای جدیدتری از آن روبهرو میشوند، در واقع امام حسین(ع) و عاشورا به اندازهی شعور مردم در قلبشان زنده است، چون معصوم(ع) میفرماید: «اِنَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّةً مَكْنُونَةً فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ»؛(24) در قلب هر مؤمنی یك محبت پایدار و نهفته از حسین(ع) وجود دارد. همین قاعده و البته در محدودهی خود نسبت به امام خمینی(ره)، در جان انسانها هست، و تجربه نیز نشان میدهد که بعضی از جوانان با این که در زمان امام خمینی(ره) نبودهاند و در زمان حیات ایشان در آن فضا قرار نداشتند تا گرمی وجود ایشان را در آن فضا احساس کرده باشند، ولی با این همه روحشان شدیداً از ایشان گرمی میگیرد و در تب و تاب ارادت به شخصیت ایشان به سر میبرند. چون هرکس به طور فطری، خودِ برتر خود را میشناسد و یادِ خودِ برتر برایش مطلوب است، و به دنبال خود آن است و امام خمینی(ره) در عصر حاضر نمایشی از خود برتر و اصیل هر انسانی بوده و هست، و جوانان ما او را متذکر خود برتر خود مییابند، آن خودی که نظر به خدا و پیامبر خدا(ص) دارد، حال چه جسم او زنده باشد و چه نباشد، سنّت او یادآور عهد انسان است با حقیقت، چیزی که شما در مرتبهی بالاترش در دعای ندبه نسبت به حضرت بقیةالله(عج) به خدا اظهار میدارید: «اَلْمُذَکِّرِ بِکَ وَ بِنَبِیکَ»؛ که او یادآور و مذکر تو و پیامبر تو است.
دکتر محمد حسنین هیکل نویسندهی معروف مصری در مورد امام خمینی(ره) میگوید: «گویی شخصیتی از شخصیتهای آزمودهی بزرگ صدر اسلام، با معجزهای به دنیا بازگشته تا پس از پیروزی امویان و بهخونغلطیدن شهیدان اهل بیت، سپاه علی را رهبری کند».(25)
عرض شد خودِ انسان برای خودش كهنه و تكراری نمیشود و خودش برای خودش خسته كننده نیست. آیا جز این است که امام خمینی(ره) چنین عالَمی برای ما آورده است تا در این دوران که دوران غفلت از خودِ اصیل است، به خودمان متذکر شویم؟ آری! او ما را متوجه خودِ برترمان نمود که به یک اعتبار همان جانِ جانِ ما یعنی امام معصوم است.