حالا نكتهای که باید خیلی دلتان به آن محکم باشد و إنشاءالله به آن برسید، ایناست که این ظهورِ حتمی، عقب و جلو میافتد و تقدم و تأخر دارد اما منتفی نمیشود. اشتباه بعضیها همین جاست كه این تقدّم و تأخّر را میخواهند دلیل بر عدم تحقق آن بگیرند و یا تلاش و تحرك تمدن كفر برای عقب انداختن ظهور را نشانة منتفی شدن ظهور بدانند. این موضوع خودش نیازمند یک بحث طولانی است. چطور بعضیها در قضیه لبنان و فلسطین فکر میکنند که با زور و قدرت اسلحهها و تبلیغات میتوان جلوی آنچه را که بهعنوان وعدة خدا به ملت مظلوم و مقاوم است، گرفت. و با این كه هر روز با شكست برنامههایشان روبهرو میشوند ولی باز فکر میکنند نهایت کار میتوانند جلو پیروزی مظلومان را بگیرند، در مورد ظهور حضرت مهدی(عج) هم همین اشتباه را میكنند. ملتی را که مظلوم واقع شد و بدون دلیل مورد ستم قرار گرفت، و خدا را فراموش نكرد، و شعارش «الله اكبر» است، حتماً خدا به آن کمک میکند. شما این نكته را هم در لبنان و هم در فلسطین دیدید. خود اسرائیلیها میگویند که ما بیش از سه سال با فلسطینیها در مقابل حركت انتفاضه جنگیدیم و آنقدر که میتوانستیم از آنها کشتیم، اما نتوانستیم آنها را از هدفشان باز داریم. بعد از سهسال خستگی و کوفتگی، حالا میبینیم آنچه را فلسطینیها میخواستند بشود، در حال انجامشدن است ولی آنچه را که ما میخواستیم انجام شود، از اولش هم بدتر شد. آیا الآن روحیة لبنانیها و فلسطینیها سرزندهتر است یا سه سال پیش؟ اگر سه سال پیش اختلاف داشتند که مقاومت و انتفاضه پیروز میشود یا نه، الآن دیگر هیچکدام شک ندارند که پیروزی با مقاومت است، تازه فلسطینیها به فكر فرو رفتهاند برای به انفعال كشیدن دولت اسرائیل بهترین تاكتیك، چه تاكتیكی است. یعنی فلسطینی كه یك روز همة تلاشش این بود كه نابود نشود، حالا برای آیندة خود در حال برنامهریزی است، چون سنت خدا كمككردن به مظلوم است و كسی نمیتواند این سنت را متوقف كند و هرکس خواست سنتهای الهی را متوقف کند، خود را مغلوب میكند.
میخواهم بگویم؛ مواظب باشید که یک موقع در مورد ظهور فرج، مثل صاحبان اسلحه و تبلیغات فكر نكنید و تصور نمایید كه میشود مسیر ظهور فرج را منتفی نمود. طبق دلایلی که هست، فرج حتمیالوقوع است. حالا یک آدمی مثل شاهپور ذوالاکتاف میخواهد جلوی ظهور پیامبر اسلام(ص) را بگیرد که این کار واقع نشود. دیدید كه فایده نداشت، چون ظهور پیامبر اسلام(ص) یكی از چیزهایی است كه شدنی است! در مورد ظهور حضرت در آخرالزمان هم موضوع همینطور است.
وقتی متوجه شدیم چنین حقیقت بزرگی در انتهای تاریخ واقع میشود - که در واقع باید گفت در آن زمان که ابتدای تاریخ است واقع خواهد شد- باید تکلیف خودمان را نسبت به آن ظهور عظیم روشن کنیم، نه اینكه به فكر جلوگیری آن باشیم. مثل آمریكاییها كه با طرح فیلم پیشبینیهای مستر آداموس در مورد حضرت مهدی(عج) میخواستند به بینندة خود القاء كنند كه درست است مسترآداموس واقعة ظهور مهدی(ع) را پیشبینی كرده است، ولی میتوان ظهور آن حادثه را تغییر داد، اینها یك نوع بهسربردن در آرزوهای خیالی كودكانه است.
البته مسئله تقدم و تأخر ظهور حضرت(ع) مسئله دیگری است و به اندازهای كه جامعه آمادة پذیرش حضرت باشد، ظهور زودتر محقق میشود و یا چنانچه جامعه شایستگی لازم را در خود بهوجود نیاورد، ظهور به تأخیر میافتد. چنانچه خود حضرت صاحبالامر(عج) از شیعیان خود گلهمنداند كه كارهای آنها موجب تأخیر ظهور منور آن حضرت شد.
حضرت برای شیخ مفید مینویسند که:
«وَ لَوْ اَنَّ اَشْیاعَنا وَفََّقَهُمُ اللهُ لِطاعَتِهِ عَلی اِجْتِماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأََخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقائِنا وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلی حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ اِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَكْرَهُهُ، وَ لا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ، وَاللهُ الْمُسْتَعان»(133)
اگرشیعیان ما، که خداوند به طاعت خودش، موفقشان کند، قلبهایشان در وفای بر توجّه به ما و توجّه به عهد با ما همدل بود، آن برکت همراه با ملاقات ما، از آنها به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار، همراه با حق معرفت و صحیحبودن آن به سوی آنها میشتافت، پس ما را از آنها پوشیده نمیدارد، مگر همان چیزهایی كه از آنها به ما میرسد كه ما آن كارها را دوست نداریم و چنین اعمالی را از شیعیانمان نمیپسندیم كه خدا مددكننده است.
او منتظر آمادگی ما است، منتظر اینكه دلهای ما از پردة غیب در آید.
قالالصادق(ع) : «مَنْ سُرَّ اَنْ یكون مِنْ اصحابِ الْقائِمِ فَلْیَنْتَظِر وَلْیَعْمَلْ بِالْوَرَع وَ مَحاسِنِ الاخلاق وَ هُوَ مُنْتَظِرٌ»(134) هركس دوست دارد كه از اصحاب قائم باشد، باید منتظر باشد و ورع پیشه سازد و بر اساس اخلاق نیكو عمل كند، در حالی كه منتظر است.
امام صادق(ع) میفرمایند: بیشك؛ حكومت آلمحمد تأسیس خواهد شد، پس هركس علاقهمند است، از اصحاب قائم ما باشد، باید كاملاً از خود مراقبت كند و تقوا پیشه نماید، خودش را به اخلاق نیك مزین كند و سپس انتظار فرج قائم آل محمد را بكشد. هركس برای ظهور قائم ما چنین آمادگی و انتظاری داشت، ولی توفیق نصیبش نگشت و پیش از ظهور آن حضرت، اجلش فرا رسید، به ثواب یاران آن جناب میرسد.(135)
چنانچه ملاحظه میفرمایید شرط تقدم ظهور، همدلی شیعیان نسبت به عهد با اهلالبیت(ع) است.
یا در روایت دیگری امام باقر(ع) بحث تقدم و تأخر ظهور حضرت را به میان میكشند و میفرماید:
«مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إمامٌ فَمَوْتُهُ مِیْتَةٌ جَاهِلِیَّةٌ وَ لا یُعْذَرُ النّاسُ حَتّی یَعْرِفُوا اِمامَهُم وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لِإمامِهِ، لا یَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هذَا الْاَمْرِ أَوْ تَأَخُّرُهُ وَ مَنْ مَاتَ عَارِفًا لإمَامِهِ كانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائِمِ فی فُسطاطِهِ«صلواتاللهعلیهوعلیآبائه»»(136)
حضرت باقر(ع) میفرمایند: هركس بمیرد و برای او امامی نباشد به مرگ جاهلیت مرده است و هیچ عذری ندارد، هیچ چیز از او در عدم شناخت امام قبول نمیشود، و اگر كسی بمیرد و امام زمان خود را بشناسد جلو و عقب افتادن ظهور امام زمان(عج) به او دیگر ضرر نمیزند، و اگر كسی توانست امامش را بشناسد ولی مرگش قبل از ظهور حضرت فرا رسید، مثل كسی است كه در خیمه امام زمان(عج) نشسته است.
چنانچه ملاحظه میفرمایید در این روایت بحث «تَقَدُّمُ هذَا الْاَمْرُ أَوْ تَأَخُّرُهُ» یعنی بحث تقدم و تأخر ظهور مطرح است- كه طبق روایات قبل به آمادگی امت بستگی دارد - و بحث حتمیبودن ظهور، بحث دیگری است. و لذا امام صادق(ع) میفرمایند: «بیشك حكومت آل محمد(ص) تأسیس خواهد شد، پس هركس علاقهمند است از اصحاب قائم باشد، باید كاملاً مراقبت كند و تقوا پیشه نماید ...».(137) اینکه حضرت میفرمایند: بیشك حكومت آل محمد(ص) تأسیس خواهد شد، یعنی حتمیالوقوع است، مثل مرگ هر انسان كه حتمیالوقوع است، هرچند اعمالی میتواند آن را عقب یا جلو بیندازد، حتی بعضی مواقع لطف خدا و آمادگی مردم آنچنان زمینه را آماده میكند كه پردة غیبت بسیار نازك میشود و چیزی نمیماند كه ظهور نهایی محقق شود و همین امر است كه جای امیدواری را صدچندان میكند.
امربنحِمَق نقل میكند كه بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شدم در آن زمان كه بر حضرت در كوفه ضربت زده بودند، عرض كردم بر شما باكی نیست كه این خراشی است در نزد شما، فرمود: به جان خودم سوگند كه از شما مفارقت خواهم كرد، آنگاه فرمود: تا سال هفتاد بلا هست، و این را سهمرتبه فرمود. پس گفتم: آیا پس از بلا رخایی هست؟ كه فرمود: آری؛ به درستی كه «یَمْحوالله ما یشاء و یُثْبِتُ وَ عِنْدهُ اُمُّ الْكتاب»، خداوند محو میكند هرچه خواست و تثبیت میكند هرچه خواست و اُمُّ الكتاب نزد اوست. سپس ابیحمزه از حضرت باقر(ع) میپرسد علی(ع) فرمود تا سال هفتاد بلا هست و سپس رخا خواهد بود، در حالیكه سال هفتاد گذشت و رخایی ندیدیم. حضرت فرمودند: خداوند وقت این امر را سال هفتاد قرار داده بود، چون حسین(ع) كشته شد، غضب خداوند بر اهل زمین شدید شد و آن را تا سال صدوچهل به تأخیر انداخت، پس شما را خبر دادیم و شما خبر ما را نشر كردید و پردة سرّ را افشاء نمودید، پس خدایتعالی آنرا به تأخیر انداخت و پس از آن در نزد ما وقت و زمانی برای آن قرار نداد.(138)
ملاحظه میفرمایید همان که امکان به تأخیرافتادن آن امر هست، امکان جلو افتادن آن نیز هست و معلوم هم میشود که یک حقیقت تشکیکی است و امکان دارد جلوههایی از آن تجلی کند، ولی جلوة تامّ و تمام آن به تأخیر بیفتد.