یکی از بحثهای خوب فلسفی كه فارابی هم در فصوصالحکمِ منسوب به او، مفصل بحث کرده، این است که میفرماید: «لوح جان انسان از درون و بیرون تاثیـر میپذیرد»، جان انسـان همچون لــوح است حالا اگر جهت جان خود را متوجه معنویات کرد، از عالم بالا معانی و حقایق را در آن مینگارند و یا تحت تأثیر صورتهای حسی از پایین، قرار میگیرد، وآن صورتها در نفس و جانش ثبت میشوند. بنده و جنابعالی وقتی به این گُل نگاه میکنیم ناخودآگاه صفحه روحمان تحت تأثیر این گل قرار میگیرد. اگر بنده به حرفهای شما هم گوش بدهم ناخودآگاه صفحه روحم تحت تأثیر معانی حرفهای شما قرار میگیرد. اگر عبادت کنم و روحم را به لطف الهی آماده پذیرش حقایق معنوی کنم، صفحه روحم تحت تأثیر نسیم ملائکه قرار میگیرد و معانی جدیدی بر قلبم وارد میشود. پس جنس روح انسان جنس قبول و انفعال است.
انسان در ذات خود فقیر است، «فقر» یعنی نداشتنی که باید داشت. این دیوار چشم ندارد، ولی نیازمند چشم هم نیست، چون اصلاً استعداد آن را ندارد. اما انســان فقیــر است چون دارای نداشتنـی است که میتوانـد داشته باشد. قرآن هم در این رابطه میفرماید: «یا اَیَّهاالنَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمیِدُ»(57) ای مردم! شما فقیرانی هستید که میتوانید از خدای غنی حمید برخوردار بشوید. لوح جان انسان دارای فقر است، ولی فقر و نداشتنی كه آماده پذیرش غناست. به قول فیلسوفان دارای «عدم مَلَکه» است. انسان میتواند در لوح جانش متأثر از صورت ها ومعانیای بشود که این صورتها و معانی خلأهای او را پر کند. حال سؤال این است که چه معانی و صورتهایی است که اگر انسان بگیرد واقعاً غنی میشود؟ اگر درون برکه آبی سنگ و ریگ بریزید، این برکه از بین نرفته است ولی پر میشود آن هم از چیزی که برکهبودن آن را از آن میگیرد. اگر یک انسانی هم از غیر انسانیت پر شود، پر شدهاست ولی انسانیتش ضایع شده است. مقام انسان، مقام قبول و انفعال است، ولی از چه چیزی باید پر شود، و جانش آنرا قبول کند؟ مسلّم از انسانیت. فیض انسانیت را از چه کسی بگیرد؟ از عینالانسان. عینالانسان چه کسی است؟ امام زمان(ع) .