تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه و معنی واسطه فیض
اصغر طاهرزاده

امام؛ عامل تبیین مقصد قرآن

پس معلوم است كه در كنار قرآن، به شخصی كه قلبش در افق قرآن باشد هم نیاز است، تا مقصد اصلی آیات را بفهمد و برای مردم روشن نماید. همان كاری كه پیامبر خدا(ص) علاوه بر آوردن قرآن به عهده داشتند و خداوند در این رابطه می‌فرماید: «...وَأَنزَلْنَا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ» (11) یعنی؛ ما قرآن را نازل كردیم تا تو برای مردم آنچه را به سویشان فرستادیم، روشن و تبیین كنی، و بعد از رحلت پیامبر خدا(ص) و كامل‌شدن قرآن، باز نیاز به تبیین قرآن باقی است و لذا به جانشینی كه خدا تعیین كند، نیاز داشتیم و خدا هم آن نیاز را برآورده كرد، لكن عده‌ای نتوانستند این حقیقت را بفهمند و به دنبال چیزهای دیگری رفتند و در واقع از آن حقیقیت محروم شدند. مثل خود قرآن كه نیاز بشر است و خدا هم آن را برای رفع این نیاز فرستاده است، عده‌ای آن را رها كردند و برایشان مشكل پیش آمد. پس نمی‌شود گفت چون عده‌ای قرآن را نگرفته‌اند، نیازی به قرآن نبوده است. امامت به همان علت كه جهت تبیین قرآن ادامة راه پیامبر(ص) است مورد نیاز جامعة بشری است، و چون بشر به آن نیازمند است و خداوند لطف خود را قطع نمی‌نماید، این لطف منقطع نمی‌شود، بلكه شخص حامل آن لطف عوض می‌شود و چون نیاز به تبیین قرآن دائمی است، جواب‌دادن به آن هم دائمی است و همواره بشر نیازمند انسان معصومی است كه به باطن قرآن آگاهی داشته باشد و مقاصد قرآن را بر اساس اسرار باطنی‌اش برای بشریت تبیین و روشن كند. حالا به جهت شرایطی كه پیش آمده، آن امام غایب است، چون بشر آمادگی لازم جهت ارتباط با آن مقام را ندارد، ولی هر كس به اندازه‌ای كه می‌خواهد انسان شود، باید به آن عین انسان یا انسان كامل مرتبط گردد و حجاب‌های بین خود و آن حقیقت را كنار بزند، چه در امور شخصی و چه در امور اجتماعی.
در مباحث گذشته عرض شد، همان طور كه آب عین تری است و هركس رطوبت و تری بخواهد، باید از آب بگیرد، هر جامعه‌ای هم هر چقدر اراده كند تا حضور انسانیت را در روابط خود پیاده كند، باید به حقیقت انسانیت رجوع كند و با تعالی خود، حجاب‌های ظهور او را در روابط خود كنار بزند كه غلیظ‌ترین این حجاب‌ها، حجاب امیدواری به حاكمانی است كه با برنامه‌ای غیر از برنامة معصوم مدیریت می‌كنند.
انسان‌ها همواره هستند و آن حقیقت انسان یا انسان كامل هم همواره هست و ظهور او در زندگی فردی و اجتماعی منجر به كمالات انسانی در افراد و اجتماع می‌شود. یك روز آن حقیقت در جمال امام صادق(ع) ظاهر می‌شود و هركس به اندازه‌ای كه متوجه مقام آن حضرت شود، از آن حضرت استفاده می‌كند و برای رسیدن به ابعاد كمالی انسانیِ خود دست به دامن مبارك امام صادق(ع) می‌زند و یك روز آن حقیقت در جمال امام كاظم(ع) ظاهر می‌شود و تنها كسانی از وجود مبارك آن حضرت بهره گرفتند كه متوجه مقام آن حضرت شدند.
انسان كامل یا حقیقت انسانیت ممكن نیست كه نباشد، زیرا همین ‌كه انسانیت در عالم هست، اصل انسان كه انسان كامل باشد، در صحنه است، همین‌طور كه اگر رطوبتی در عالم هست به جهت آن است كه عین تری در عالم هست. انسانیت؛ یك حقیقت وجودی است و در نتیجه شدت و ضعف برمی‌دارد و چیزی كه شدت و ضعف بردارد، یك مقام اصلی دارد كه بقیه مقامات پرتو آن مقام هستند، مثل «وجود» كه حقیقت اصلی آن همان «عین وجود» یا «كمال مطلق» است و همه وجودات پرتو عین وجوداند. در مورد انسانیت هم هركس تا حدّی كه با انسان كامل مرتبط باشد، از انسانیت برخوردار است. مثلاً امام خمینی(ره) از انسانیت بهره‌ای دارند كه یك مسلمان معمولی به آن اندازه بهره ندارد. یك بسیجی هم از حقیقت انسانیت، بهره‌های خوبی دارد، امّا نه به اندازة امام خمینی(ره)، پس هر چیزی كه شدت و ضعف برمی‌دارد، مثل «انسانیت»، یك حقیقت مطلق دارد و پرتوهایی از انسانیت كه جلوه‌های شدید و ضعیف آن حقیقت است در سایر انسان‌ها متجلی است. همان‌طور كه یك حقیقت علمی داریم كه همان علیمِ مطلق، یعنی خداست و علم تمام عالمان پرتوی از آن حقیقت است، انسانیت هم كه شدت و ضعف برمی‌دارد، یك حقیقتی دارد به نام انسان كامل. بالاخره تكرار این نكات برای این است كه اصل عقیده به وجود مقدس آن حضرت همواره در جان شما زنده بماند و مسئله طوری شود كه به مجرد تصور موضوع، تصدیق كنید.