تربیت
Tarbiat.Org

جایگاه و معنی واسطه فیض
اصغر طاهرزاده

انسان كامل، غایت هر انسان

اعتقاد ما این است كه عالَم همواره دارای یك انسان كامل است كه تمام بشریت از او بهره می‌‌گیرند، حال چه آن انسانِ كامل ظاهر باشد، چه غایب.(6) انبیاء و ائمه یازده‌گانه(ع) انسان‌های كاملی در زمان حیات خود بودند و وجود مقدس امام زمان(عج) انسان كاملی است كه فعلاً غایب است، ولی در عین حال موجود است و غایت و مقصد همه انسان‌ها است، به طوری كه همة انسان‌ها در ذات و فطرت خود می‌خواهند در انسانیت كامل شوند و به عبارت دیگر می‌خواهند به انسان كامل نزدیك گردند.
در اصطلاح فیلسوفان؛ غایت هر شیء موجود است و آن شیء باید آرام‌آرام به آن غایت برسد و چون غایت همة انسان‌ها، انسان كامل است، پس انسان كامل موجود است و كمال و نقص بقیه انسان‌ها در نزدیكی و دوری به آن مقام عظمی است. البته برای تبیین این بحث، خوب است مباحث نبوت و امامت را كار كنید تا اوّل مشخص شود كه بشر شدیداً نیاز به نبی دارد تا از طریق پیامبرِ خدا مفتخر به هدایت باطنی و ظاهری گردد و خدای حكیم كه در نظام اَحسنِ خود هیچ میلی را بی‌جواب نمی‌گذارد، نیاز بشر به پیامبر را نیز همواره در طول تاریخ برآورده كرده است. لذا هیچ روزی نیست كه بشر بدون پیامبر باشد، و به همین جهت است كه اوّلین انسان - یعنی حضرت آدم(ع) - خودش پیامبر است. چون اوّلین انسان هم مثل انسان‌های بعد از خود برای زندگی روی زمین باید توسط خدا هدایت شود، حالا كه خودش اوّلین انسان است و كسی نیست كه او را هدایت كند، خودش به اراده خداوند برای خودش پیامبر می‌شود، زیرا ما در زندگی زمینی نیاز داریم هم رفتار و كردار صحیح داشته باشیم و هم عقاید صحیح، و امكان تحقق این دو توسط دین الهی ممكن است. چون عقل بشر توانایی آن را ندارد كه تمام حقایق را به طور جامع بیابد، چرا که ما جزیی از این عالم وجود هستیم و لذا احاطه به تمام ابعاد عالَم و آدم نداریم، پس نیاز است كه خالق ما به ما بفهماند كه چه چیز حق است و چه چیز باطل است. البته عقل ما اوّلاً؛ می‌فهمد كه برای احاطه به همه عالم ناقص است و نیاز به وَحی دارد، ثانیاً؛ می‌تواند در كلام الهی تدبّر كند و از مقصود خدا بهتر آگاه شود، و نیز تصدیق می‌كند خالق هستی خلاف عقل، چیزی را به بشر پیشنهاد نمی‌كند. عقل می‌خواهد حق را بیابد، حضرت حق هم كه حق را می‌گوید، پس عقل و شرع نه تنها با هم تضادی نمی‌یابند، بلكه انعكاس كمالات همدیگرند برای تعالی انسان.
ما می‌خواهیم بدانیم در این عالم چه كار كنیم كه در انتهای حیاتمان، یعنی بعد از مرگ، اعمالمان خلاف جانمان نباشد و زندگی این دنیایی‌مان موافق حیات ابدیمان باشد، از طرفی در همین دنیا نیز كارهایی بكنیم كه زندگی این دنیایی‌مان هم سخت و آزاردهنده نباشد. پس با توجه به محدودیتی كه در فهم همه حقایق عالم داریم و عقل هم این محدودیت را تصدیق می‌كند، ما نیازمند به پیغمبر هستیم. پیغمبر برای ما دین می‌آورد و وقتی رحلت می‌كند، برای این‌كه از تفسیر صحیح دین و از هدایت‌های باطنی كه پیامبر اِعمال می‌فرمود محروم نشویم، باید بعد از پیامبر، یك انسان كاملی باشد كه این دو مهم، توسط او عملی گردد، اولاً؛ انسانی كه حقیقت دین را بداند همواره در صحنه باشد تا دین را برای ما درست تفسیر كند، ثانیاً؛ از طریق هدایت‌های باطنی، قلبمان را تحت تأثیر خود قرار دهد و به سوی كمال انسانی‌ بكشاند.