﴿السَّلامُ عَلَیْكَ أَیُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ﴾
سلام بر تو ای افق آرزوشده!
مگر بنا نیست هر قومی اگر خواست در روزمرّگیها نپوسد، به آرزویی سترگ، ولی واقعی توجه كند؟ و مگر نه این است كه هرگاه قومی، اتكاء و باور خود را به آرزوی سترگ خود از دست داد و انسان مطلوب او از منظر زندگیاش رخت بربست، از حیثیت خویش تهی میشود و با پوسته زندگی بهسر خواهد برد و هر لحظه باید آماده پذیرش مرگ و هلاكت باشد؟ پس ای امام! تو همان آروزی بزرگ، ولی دستیافتنی هستی كه ما را از همه این هلاكتها میرهانی و آنچنان حیّ و حاضری كه ما جرأت سلامكردن به تو را پیدا كردهایم. به ما گفتهاند:
یك چشم زدن غافل از آن یار نباشید
شاید كه نگاهی كند آگاه نباشید
سلام بر تو كه هر آنچه ممكن است به طور منطقی در آرمان هر قومی باشد، در تو جمع است، خسارتدیده، آنهایی هستند كه تو را مدّ نظر خود ندارند.
﴿السَّلامُ عَلَیْكَ بِجَوَامِعِ السَّلامِ﴾
سلام بر تو با همه آنچه در حقیقتِ سلام نهفته است!
حقیقت آن است كه نمیدانم با تو ای همه آرزوهایم! چه بگویم و دیگر به بهانه كدام یك از كمالاتت بر تو سلام كنم، پس بگذار در یك كلمه عرض كنم: سلام بر تو با هر آنچه جا دارد كه بر تو سلام كنم! سلام بر تو به جهت هر آنچه در شأن سلام هست و همة آن در تو است!
نه ماهی از آب خسته میشود و نه من از سلام كردن به تو، چون ماهی بیآب لاشه مردهای بیش نیست، و انسانیت انسان، بیانسان كامل قالب انسان است و نه خود انسان. پس
هركه او ماهی نباشد جوید او پایان آب
هركه او ماهی بود كی فكرت پایانكند؟
ای بقیةاللهاعظم! ای حجّت خدا! میخواهم نزدیكی خود را به شما نشان دهم كه چون بیگانگان با من رفتار ننمایید، میخواهم عقاید خود را به شما عرضه كنم تا مرا هم از اهل دیار خود بدانید، در حالیكه میدانم شما از ضمیر من اطلاع كامل دارید.