تأکید بنده بر روی بیروحشدن واژهها به این جهت است که احساس میکنم بسیاری از پیشفرضهای ما موجب شده تا رابطهمان با مقام بقیت الله که یک حقیقت بزرگ است، قطع شود. در جلسهی قبل سعی شد روح واژهی«بقیت الله» را از درون سخن حضرت شعیب پیدا کنیم و راز آن که حضرت مهدی(عج) در هنگام ظهور اعلام میکنند: ای اهل عالم منم آن بقیت الله، روشن شود. آیا روح فرهنگ مدرنیته اجازه داد که بحث به نتیجه برسد و روشن شود «بقیت الله» نظر به زمان باقی دارد و از زمان فانی که هیچ بقایی در آن نیست، گذشته است؟ آیا روشن شد «بقیت الله» مقام «جمع» و «حال» و «وجود» است و نه مقام «فرق» و «عدم» و «اعتبار»؟
زمان فانی ساحت عالم ماده است و انسان مادی گرفتار آن میباشد. هماکنون كه اینجا هستیم، یك دقیقه قبل فعلاً رفت و زمانِ بعد هم كه هنوز نیامده و چون آمد، میرود و ما همواره بین قبلی که رفت و بعدی که نیامده ماندهایم، عملاً هرگز «حال» در صحنه نیست، چون هر چه هست یا زمانی است که نیامده و یا زمانی است که رفته و همینکه میخواهید به «حال» نظر کنید، با گذشته روبهروئید، بدون آنکه بقایی در میان باشد. در عالم زمانزده همواره قضیه همینطور است و ما با هیچ بقایی روبهرو نیستیم مگر اینکه با عالَمی روبهرو شویم که «عالم بقیت الله» است و حضرت شعیب(ع)به مردم روزگار خود فرمودند: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ»(51) آنچه در رابطه با خدا برای شما میماند از همهی منافع دنیایی برای شما بهتر است. زیرا در حالت بقیت اللهی به جای نظر به دنیا که عین حرکت و زمان و عدمِ بقاء است، به خدا نظر میشود که عین بقاء و حضور است. در همین راستا حضرت مهدی(عج) خود را «بقیت الله» معرفی میکنند تا رجوعِ انسانها به عالَمی معطوف شود که ماوراء روزگار زمانزده است و تنها کسانی میتوانند به حضرت بقیت الله(عج) نظر کنند که با عبور از زمان فانی، بقیت الله را بشناسند و معنی باقی به بقاء الهی را درک کنند وگرنه با احاطهی زمان فانی بر روحها انتظار ظهور حضرت بقیت الله(عج) انتظاری مبهم و غیر قابل دسترس خواهد بود چون حقیقتِ مورد انتظار مدّ نظرها نیست. آیا میتوان منتظرِ چیزی بود که آن را نمیشناسیم؟ آیا میتوان طالب چیزی بود که نمیدانیم آن چیست؟ به قول شاعر:
سَبحهبركف،توبهبر لب،دل پراز شوق گناه
معصیـت را خنده میآید ز استـغفار مـا
یعنی تسبیح بهدست گرفتهام، توبه هم بر لب دارم، ولی دلم از گناه نبریده است و هنوز طلب زندگیِ جدا شده از گناه را ندارم؛ آیا این استغفار است؟ آیا انتظار بدون فهم عالم بقیت اللّهی ممکن است؟
كسی كه هنوز در عالَم زمانزده بهسر میبرد و نمیتواند در عالَم «بقا» حضور یابد و «وقتِ» محمدی(ص) ندارد و «وقت» او همان «وقت» اهل زمین است، چگونه میخواهد حضرت بقیت الله(ع)را بفهمد؟ حضرت محمد(ص) میفرمایند: «لیمع الله وَقتٌ لا یَسَعَنی فیهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیٌّ مُرسَلٌ»(52) مرا «وقت»ی با خدا بود که در آن «وقت» و آن حال ، نه ملکِ مقرب و نه نبیّ مرسل، هیچکدام جای نمیگرفتند. این «وقت»، وقتِ حضورِ بیواسطه با حق است. اگر كسی از این «وقت»، هیچ آگاهی نداشته باشد نمیتواند به مقام بقیت اللّهی عالَم نظر كند، زیرا بقیت الله یك مقام است و فقط انسان کامل در آن مقام قرار دارد و هركس به اندازهای كه از نور بقیت الله برخوردار است دارای «وقت» است زیرا از زمان فانی گذشته و امکان تماس با مقام انسانُ الكل برایش فراهم شده است.
آیندهی این عالم به سوی شرایط ظهور بقیت الله است که از ظلمتِ «گذشته و آینده» آزاد شده و به عالمی که مقام بقاء است نزدیک گشته و به همین جهت هم بقیت الله است و شرایط ظهور خاص خود را میطلبد و با حاصلشدن «وقت» برای انسانها رخ مینمایاند.
شرایط فاصلهگرفتن از زمان فانی و نزدیکشدن به زمان باقی در وقتِ ظهور حضرت بقیتالله(عج) را امام صادق(ع)چنین توصیف میکنند؛ «تَطُولُ لَهُ الْأَیَّامُ وَ اللَّیَالِی حَتَّى تَكُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنِیهِ مِقْدَارَ عَشْرِ سِنِینَ مِنْ سِنِیكُم»(53)روزها براى آن جناب طولانى و دراز شود به طورى كه هرسال از سالهاى زمانِ او برابر ده سال از سالهاى شما باشد. معلوم است هر اندازه عالم از مرتبهی مادیبودن و زمان فانی فاصله بگیرد و به بقای حق نزدیک گردد، به همان اندازه از زمانمندی و مکانمندیاش کاسته میشود و در این رابطه نیز حضرت صادق(ع)میفرمایند: «فَتَصِیرُ إِلَیْهِ شِیعَتُهُ مِنْ أَطْرَافِ الْأَرْضِ تُطْوَى لَهُمْ طَیّاً حَتَّى یُبَایِعُوه»(54) پس شیعیانِ آن حضرت از اطراف زمین به سویش رهسپار شوند و زمین زیر پایشان به سرعت پیچیده شود تا خدمتش رفته با او بیعت كنند. این نوع روایات میرساند؛ نظامی كه شرایط ظهور بقیت الله است، در عین اینكه مانند قیامت كاملاً از قید زمان و مكان آزاد نیست، ولی شرایطی است که زمین و زمان با هویت كاملاً مادیِ خود حاكمیت ندارند و روح زمانه نسبت به روزگار ما از تنگنای زمین و زمان آزادتر است، به طوری كه اهل قبر و برزخ نیز امكان ورود به آن عالَم را پیدا میكنند و به اصطلاح «رجعت» مینمایند.