ای امام! تو به ما درس صحیح زندگیكردن دادی و تا تو را شاگردی میكنیم، زندهایم، از خود انقلابی به جای گذاشتی كه خورشیدی است در شب تاریك و یخزده این قرن.
تو رمز و راز حیات آسمانی و عزّت زمینی را بر جای گذاردی، حال از خدایت بخواه تا بتوانیم از آن پاسداری كنیم.
ما خوب فهمیدهایم كه اگر میخواهیم شور و شوق زندگی در ما فرو ننشیند باید دست در آغوش انقلاب اسلامی، همهی قلههای آیندهی تاریخ را فتح كرد.
ای امام! هر چه زمان بگذرد بیشتر معلوم میشود كه چه بانگی زیر این آسمان به صدا درآوردی، سالهای سال باید بگذرد تا پژواك این بانگ در فضای فرهنگ بشری بپیچد و اثراتش پی در پی به گوش بشریت برسد. اكنون پژواک آن صدا شروع شده و خانهی کفر و استکبار را به لرزه انداخته، این طور نیست؟
وقتی به ما گفتی: «همیشه با بصیرت و با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید وآنها را آرام نگذارید و گرنه آرامتان نمیگذارند»؛ هرچه گفتنی بود، گفتی.
بسیار تلاش میكنم تا معنی آن را بفهمم و نیز بسیار تلاش میكنم تا آن را عمل كنم، آنچه مرا در این راه پایدار نگه میدارد، سوزِ فراق توست كه عجیب تصمیمساز و عزمآفرین است، مثل اشک بر حسین(ع).
هر پگاه از فراق آن خورشید
داغ در صحن سینه مهمان است
در عـزای تـو ای بـهار سپید
تا ابـد چشـم لاله گـریـان است
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»