چنین است كه چشمانمان در عطش یك قطره خواب میسوزد، امّا ما را سر خفتن نیست، بیدار میمانیم و به زوزهی گرگهایی گوش میدهیم كه با خشم منتظرند و بر چهره شب ناخن میكشند تا در خوابِ دوبارهمان، دوباره بر ما حمله كنند.
بیدار میمانیم، چون تمام زندگیمان در خواب گذشت، و طعم آلودهی خواب هنوز از مزاقمان پاك نشده. اكنون از یك لحظه چشم بستن نیز میهراسیم، كه هر چشمبستن، بیخبر گذشتن از كنار چشمهی هدایتی است كه تو جاریاش كردی و بیتفاوت از كنار این انقلاب الهی گذشتن، غافلشدن از شبیخونی است كه دشمنِ بیدار، منتظر آن است. بیدار میمانیم تا دشمن قدّار را مأیوسانه به خستگی و یأس بكشانیم و در این راستا زندگیِ خود را معنی بخشیم.
بیدار میمانیم، زیرا چگونه میتوان از انقلابی که هدیهی خدا است در این قرن به ملّت مسلمان، پاسداری نكرد؟!
آیا میشود راز ماندگاریمان را، رها كنیم و به خواب، رضایت دهیم؟
ای امام! هر چه در لابهلای كلامت مینگریم، راه گمشدهی انسان سرگشتهی قرن را مییابیم، تو در عصری كه بشر بیش از همیشه به هدایت اسلامی نیاز داشت، با سخنات و زندگیات مفسر اسلام و هدایت گشتی.