تربیت
Tarbiat.Org

انقلاب اسلامی، برون‌رفت از عالَم غربی
اصغر طاهرزاده

شاخصه‌ی اصلی انقلاب اسلامی

آنچه انقلاب اسلامی را از فرهنگ مدرنیته به صورت مبنایی جدا کرده است و می‌توان گفت شاخصه‌ی اصلی آن به حساب می‌آید، توجه به حضور سنن غیبی در ظلمات آخرالزمان است. یعنی درست در فضایی که فرهنگ مدرنیته به همه‌ی امکانات معنوی عالم پشت کرد و به واقع جهان را در ظلمات برد، امام خمینی(رض) نظرها را متوجه عوامل معنوی عالم نمودند و در عمل هم نقش آن عوامل را نشان دادند، از پیروزی انقلاب اسلامی بگیر که فرمودند: خدای مقلب القلوب، قلب مردم را متوجه انقلاب کرد، تا این که فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. لذا جا دارد که عزیزان متوجه باشند اگر می‌خواهند جوانان را از ظلمات آخرالزمان نجات دهند باید توجه آن‌ها را به انقلاب اسلامی و جایگاه تاریخی آن جلب کنند، در آن صورت مطمئن باشید آن‌ها را از ظلمات و یأس‌ها و بی‌بندوباری‌ها نجات داده‌اید.
اگر جوانان ما بشناسند چه واقعه‌ای تحت عنوان انقلاب اسلامی در زیر این آسمان واقع شده است، نه دیگر تحت تأثیر تبلیغات غرب، منتظرند كه روزی انقلاب اسلامی شکست بخورد و نه امیدی دارند كه از طریقی غیر از انقلاب اسلامی امور جامعه سر و سامان بگیرد. اشکالاتی که در امور اجرائی هست، در زمان امیرالمؤمنین(ع) هم به شکل خاصِ مربوط به آن زمان وجود داشت. ولی آیا می‌شود ما جایگاه وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) را كه تاریخ را دارد تغذیه می‌كند نادیده بگیریم؟
ابتدا جهت اصلاح امور باید ظلمات فرهنگ مدرنیته شناخته شود و عقل دیگری که با «فضیلت» و «حکمت» همراه است جای آن را بگیرد، سپس در چنین فضایی آرام‌آرام بستر رفع مشکلات فراهم می‌گردد، چون بسیاری از مشکلات ریشه در غرب‌زدگی ملت دارد، ولی اگر از عقل غربی عبور نکنیم و ظلمات دوران شناخته نشود هیچ مشکلی از ملت‌ها رفع نمی‌گردد. این ظلمات، ظلماتی نیست كه با وصله و پینه‌کردن، مشکلاتش را درست کرد زیرا اساس آن‌-که انقطاع از عالم قدس و معنویت است- مشکل‌آفرین است. مثل آن است که بخواهیم بدنی را که روح در آن نیست از گندیدن و متلاشی‌شدن حفظ کنیم. مگر می‌شود نظام اداری و کارمندان آن را بدون آن‌که به نور انقلاب منور شوند با نصیحت و با دوربین مخفی‌گذاشتن اصلاح کرد؟ می‌بینید كه در کشورهای غربی این کارها را کردند و هیچ نتیجه‌ای نگرفتند و هر روز شاهد سوء استفاده های بزرگ‌تر از قبل هستند. مشكل ما از آن جا پیدا شد كه در دولت‌های سازندگی و اصلاحات نگاه‌ها از اصول انقلاب اسلامی منصرف شد و لذا فضیلت و حکمت که فقط با توجه به سنن الهی در جامعه نهادینه می‌شوند مورد غفلت قرار گرفت و آرام‌آرام از آنچه در ابتدای انقلاب و در فضای روحانی دفاع هشت‌ساله به‌دست آوردیم، فاصله گرفتیم و جامعه با بحران‌هایی روبه‌رو شد که به هیچ وجه فروافتادن در آن‌ها شأن انقلاب اسلامی نبود، دیگر بحث از عدالت و معنویت در میان نبود، ذهن‌ها به پیشرفت‌هایی که از نوع پیشرفت غربی مشغول شد، در ادارات بحث حلال و حرام و نظر به شهادت و كربلا و امیرالمؤمنین(ع) جای خود را به اضافه‌كار و مسافرت به خارج از کشور و رفاه افراطی داد و عملاً مدیریت میانی كشور - به‌عنوان مدیر نه به‌عنوان شخص- از انقلاب و اهداف و ارزش‌های آن جدا شد.(88) وقتی در آن زمان‌ها در جلسه‌ی شورای استان شركت كردم و آن را مقایسه کردم با جلسه شورای استان که در زمان جنگ تشکیل می‌شد، احساس کردم تنها چیزی که برای مدیران مطرح نیست، انقلاب و اهداف آن است، دیگر شما در نگاه آن فرماندار یا مدیران كل چیزی به نام عبور از ظلمات دوران و رجوع به حق از طریق انقلاب اسلامی نمی‌یافتید، گویا چیزی به نام ظلمات آخرالزمان و برگشت به عالم قدس در این کشور واقع نشده و کارها بیشتر عبارت بود از برگشت به غرب، حال دولت بعدی که وارث چنین نظام اداری و دیوان‌سالاری شد یا باید به کارمندانی که میل‌های افراطی را در خود رشد داده‌اند باج بدهد و انقلاب و عدالت را زیر پا بگذارد، یا زیر بار آن‌ها نرود و با انواع کارشکنی‌ها روبه‌رو شود، میل‌هایی به میدان آمده که نه‌تنها تا پای شكست دولت بلكه تا پای شكست نظام اسلامی ایستاده‌اند و حاصل آن نوع نظامِ کارمندی و خانواده‌ی آن‌ها کسانی شدند که به جای شعار «جمهوری اسلامی» شعار «جمهوری ایرانی» سر دادند.