تربیت
Tarbiat.Org

انقلاب اسلامی، برون‌رفت از عالَم غربی
اصغر طاهرزاده

طرفدارانِ نادان و دشمنان احمق

اگر از دید توحیدی و نقش توحیدی انقلاب، به این انقلاب نگاه کنیم، جایگاه حقیقی آن را شناخته‌ایم و نسبت خود را با آن درست تعیین می‌کنیم. در این نگاه است که طرفداری ما از انقلاب، یک طرفداری واقع‌بینانه و الهی است و لذا نه جزء طرفداران نادان انقلاب خواهیم بود، و نه جزء دشمنان احمق، و در همین راستا دینداری مخالفان انقلاب نیز برایمان معنی می‌شود که چگونه در عین دینداری از دیدن نور توحید در دوران اخیر محرومند.
از خود باید بپرسید روح توحیدی انقلاب اسلامی بشریت دوران را به کجا می‌برد؟ اگر انکشاف حضرت امام خمینی(رض) را در رابطه با سقوط چهارده کنگره از کاخ ستم بپذیرید باید متوجه باشید از طریق این انقلاب، تازه ظهورِ توحید ناب محمدی(ص)شروع شده است. تا حال اسلام در حجاب حاکمانِ جداشده از غدیر، ظهور توحیدی نداشته است، و فرزندان همان تفکر به عنوان حاکمان کشورهای اسلامی، با اسرائیل قرار می‌گذارند که حزب‌الله لبنان را نابود کنند و هزینه‌ی آن را از پول نفت ملت‌های مسلمان می‌دهند. ولی توحید انقلاب اسلامی که پرتو آن در حزب‌الله به نمایش در آمد به خوبی هیمنه شرک را نفی نمود، و این شروع مبارکی بود، و با توجه به همین قاعده است که حضرت روح الله(رض) می‌گوید: خداوند خواسته است که مستضعفین بر مستکبرین غلبه کنند.(65) چون ایشان متوجه نقش روح توحیدی این انقلاب شده‌اند، و لذا هرقدر هم بعضی از دولت‌ها در نظام اسلامی بخواهند ما را به مستکبران نزدیک کنند، باز نور توحیدی انقلاب همه تلاش‌ها را نفی می‌کند و خود را جلو می‌برد.
وقتی جایگاه توحیدی انقلاب اسلامی را بشناسید، باید بدانید اگر خواستید وارد این انقلاب شوید، به اندازه‌ای که منیت دارید، روح توحیدی انقلاب شما را پس می‌زند، حال چه مجتهد باشید، چه یک فرد سیاسی با سوابق مبارزاتی درخشان. ولی اگر زندگی دنیایی را یک فرصت برای هر چه بیشتر توحیدی شدن بدانید و مرگ از منظرتان لحظه‌ای پنهان نشود و به ابدیت خود نظر داشته باشید، جایگاه این انقلاب را خواهید فهمید، و نه تنها زندگی سالم دنیایی، بلکه بسیاری از آرزوهای معنوی وسلوکی و روحانی که همه دنبالش هستند، برای شما واقع می‌شود.
حضرت مولی‌الموحدین (ع)در خطبه‌ی مذکور فرمودند: «اُوصِیكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ الَّذِی أَلْبَسَكُمُ الرِّیَاشَ وَ أَسْبَغَ عَلَیْكُمُ الْمَعَاشَ»؛ بنده‌های خدا! شما را توصیه می‌کنم به تقوای پروردگاری که پوشش شما را فراهم و امور زندگی شما را آماده نمود، پس خداوند امور دنیایی شما را به عهده گرفته، چرا شما دارید همین امور را دنبال می‌کنید؟ خیلی مصیبت بزرگی است، با این‌که بودنِ موقت، جنسِ بودنِ ما در این دنیا است، و لباس و غذا و مسکن لوازم آن است و خدا آن‌ها را فراهم کرده و به عهده گرفته است، باز بشر سعی می‌کند همین‌ها را برای خود تثبیت کند، با این‌که تثبیت‌شدنی نیستند.
در راستای عدم بقای زندگی زمینی می‌فرمایند:
«فَلَوْ أَنَّ أَحَداً یَجِدُ إِلَی الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ الَّذِی سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ»؛ اگر بودن در زندگی زمینی امکان داشت و می‌شد که مرگ را دفع کرد، این برای حضرت سلیمان بن داود«علیهماالسلام» با آن‌همه امکاناتی که خداوند در اختیار آن حضرت گذاشت - از قبیل در اختیارداشتن جنّ و انس همراه با نبوت و منزلت بزرگ- واقع می‌شد.
بودن صدام یک بودن غیر منطقی بود، چون بودن او با ظلم همراه بود ولی بودن حضرت سلیمان(ع) که همراه با ظلم نبود، ولی با این‌همه آن حضرت رزق خاصی داشت که خورد، و فرصتی داشت که به انتها رساند و رفت. پس بودن در زمین چیز تثبیت‌شدنی نیست، اگر تثبیت‌شدنی بود و راهی بود برای این‌که تثبیت بشود، در اختیار حضرت سلیمان(ع) می‌گذاشتند. پس باید بدانیم بودن از آنِ خداست، با فنای خود به بقای خدا می‌توان باقی شد، هرکس به اندازه‌ای که به دریا وصل بشود از کوزه‌ی خود‌خواهی نجات می‌یابد، و در وادی نفی خود، باقی‌بودن به بقای الهی را تمرین می‌کند. اگر تمام وجود انسان کوزه‌ی خودخواهی شد، چون آن کوزه را زمین زدند، می‌شکند و زحمات انسان مضمحل می‌شود و فقط عذاب قیامت برایش می‌ماند.
حضرت مولی الموحدین(ع) می‌فرمایند: ای آدم‌ها چون توحید را نمی‌شناسید برای بودن و تثبیت خود در این دنیا جایی باز نموده‌اید. حضرت سلیمان(ع) با آن همه امکاناتی که در اختیار داشت، موقتی‌بودن زندگی دنیایی را شناخت، در نتیجه در آن فرصتِ محدود به تمرین بندگی برای خدا مشغول شد. در اوج شرایطی آن چنانی، که هرکس در آن شرایط بود نمی‌توانست از تثبیت آن شرایط برای خود بگذرد، او گذشت و لذا آنچه باید می‌خورد خورد، و آن مدتی که باید تمام می‌کرد، تمام کرد و به راحتی رفت. هنر او آن بود که شرایط تعالی خود را شناخت و از آن استفاده کرد، کاری که ما می‌توانیم از طریق انقلاب اسلامی انجام دهیم و با این رویکرد معنی تمدن اسلامی را بنمایانیم.
حضرت در ادامه می‌فرمایند: «قِسِیُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ الدِّیَارُ مِنْهُ خَالِیَةً وَ الْمَسَاكِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ وَ إِنَّ لَكُمْ فِی الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً»؛ خداوند تیر را در چلّه‌ی مرگ نهاد و به سوی سلیمان رها کرد و شهر و خانه و مسکن‌ها و قصر، همه از سلیمان خالی شدند، و مردمی دیگر آن‌ها را به ارث بردند. حال نظر به زندگی گذشتگان و انتهای آن، برای شما عبرت است.
قرار همین است که باید سلیمان(ع) می‌رفت، هنر حضرت سلیمان(ع) آن بود که خوب رفت، نگفت من همه کاره‌ام و خودم هر طور خواستم برای زندگی خودم برنامه‌ریزی می‌کنم، متوجه بود او در این زندگی موقت هیچ‌کاره است. حضرت روح الله خمینی(رض) ‌فرمودند: خدا خرمشهر را آزاد کرد. و فرمودند: من دست و بازوی رزمندگان را که جای بوسه‌ی ملائکه است می‌بوسم. این یعنی توحید، این یعنی من در پیروزی خرمشهر کاره‌ای نبودم. وقتی شما کاره‌ای نباشید و خود را به نمایش نگذارید، حق در صحنه می‌آید، برای همین وقتی شما متوجه سیره‌ی امامان معصوم(ع) می‌شوید به خدا منتقل می‌شوید، و این که رسول خدا(ص)می‌فرمایند: «ذِكْرُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَة»؛(66) به همان معنی است که با نظر به سیره‌ی علی(ع) راه نظر به پروردگار گشوده می‌شود و در همین راستا است که امام باقر(ع) می‌فرمایند. «أَیُّهَا النَّاسُ أَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَیْنَ یُرَادُ بِكُمْ بِنَا هَدَی اللَّهُ أَوَّلَكُمْ وَ بِنَا یَخْتِمُ آخِرَكُمْ فَإِنْ یَكُنْ لَكُمْ مُلْكٌ مُعَجَّلٌ فَإِنَّ لَنَا مُلْكاً مُؤَجَّلًا وَ لَیْسَ بَعْدَ مُلْكِنَا مُلْكٌ لِأَنَّا أَهْلُ الْعَاقِبَةِ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین»؛(67) ای مردم! کجا می‌روید و شما را به کدام جهت می‌برند؟ خداوند اولِ شما را به دست ما هدایت نمود و به دست ما آخرِ شما را به انجام می‌رساند، اگر شما دولت زودگذر دارید، دولت پایدار از آن ما است. بعد از حاکمیت ما، حاکمیت دیگری که بیاید و حاکمیت ما را ساقط کند نخواهد بود، زیرا ما اهل عاقبت هستیم و خداوند فرمود: عاقبت کار از آن متقین است.