اگر انسان توانست از تمدنی که چشمها را در محدودهی محسوسات متوقف کرده عبور کند و به مرحلهای برسد كه خود را در ساحتی ماوراء آن عالم بنگرد، با خودِ گستردهی خود مرتبط میشود، خودی که با تمام عوالم وجود مرتبط است، چنین انسانی به خوبی خودش برای خودش پذیرفتنی میشود، آن وقت آرامشِ گم شده در تمدن غربی شروع به ظهور میکند. چون انسان در حال ارتباط با خودِ بیکرانهی خود، خود را تماماً عین اتصال به خداوند مییابد، اتصال به مخزن همهی کمالات، در عین ثبات و بقاء. آیا این آرامش با آرامشهای تصنعی که کارشناسان روحی به انسانهای گرفتارِ مدرنیته پیشنهاد میکنند تا کمی از بار حاصل از زندگی تکنیکی را از روح انسانها کم کنند، قابل مقایسه است؟ آرامشهای تصنعی انسانها را تخلیهی روحی میکند و نظرها را به ناكجاآباد میاندازد، در حالی که تا تمدنی به میدان نیاید که رسالت آن نفی کلی مدرنیته است، آرامشِ حاصل از اتصال به بقاء الهی ظهور نمیکند. آن آرامش در حال حاضر تنها در بستر تحقق انقلاب اسلامی قابل وصول خواهد بود و با دقت در ذات انقلاب اسلامی میتوان متوجه شد که آن انقلاب توان ارائهی این نوع زندگی را به انسانها در جهان امروز دارد، عالَمی كه بشرِ تجددزده فكر میكرد برای همیشه از دست رفته است.
رویکرد اصلی انقلاب اسلامی نظر به عالَم بقاء و توجه به حضرت بقیةالله(عج) است، بقیةاللهیِ حضرت، خبر از آن میدهد که آن حضرت جلوهای از بقاء الهی است و به همان اندازه که انقلاب اسلامی به آن حضرت نزدیک است، منشأ بقاء الهی در انقلاب اسلامی میباشند و روح انقلاب اسلامی را منوّر به نور بقاء کردهاند و اینکه بنده بارها عرض کردهام امام خمینی(رض)، انقلاب را از زاویهای خاص مینگریستند، آن زاویه همان رویکرد انقلاب به عالم بقاء بود و در همین راستا آنهایی به واقع با ذات انقلاب مرتبط شدند که از همین زاویه به انقلاب نگریستند، و شهدا نمونههای کامل این نگاه بودند، زیرا بقاء و «وجود» چیزی نیست که هرکس بتواند با آن مرتبط شود. عموماً مردم با ماهیت اشیاء مرتبطاند و فیلسوفان اصالتِ وجودی هم با مفهوم وجود ارتباط عقلی دارند، ولی «وجود» سراسر راز است و ظهورش عین خفا است، همچنان که خفایش عین ظهور است. گفت:
زد خندهکه من به عکس خوبانجهان
در پرده عیان باشم و بیپرده نهان
وقتی «وجود» خود را با پردهی ماهیات عیان میکند، عملاً در پرده است و وقتی بیپرده باشد، «ذات وجود» است که عین خفا است، پس ظهورش عین خفا و خفایش عین ظهور است و معنی راز بودن هر چیز همین است و انقلاب اسلامی بستر عبور از فرهنگ مدرنیته برای تماشاگری راز است تا بشر بتواند کثرتها را در وحدت و وحدت را در تجلیات کثرتها بنگرد. در حالی که مدرنیته سعی دارد هیچ چیزی را راز نبیند و از راز بودن خارج کند و این به معنی محدود کردن عالم به مجموعهای از کثرات است.
شهدا و یاران خاص امام خمینی(رض) با چشم رازبینی در انقلاب وارد شدند و انقلاب اسلامی را شناختند و با آن همراهی کردند، سیاسیونی که در عین گرایش اسلامی چشم غربی داشتند، میخواستند با تحلیلهای سیاسی به انقلاب نزدیك شوند و با این تحلیلها نه انقلاب را شناختند و نه میتوانند بشناسند. معنی این که گفته میشود مردم بهتر از نخبگان انقلاب را میشناسند در همینجا روشن میشود، چون مردم خود را در عالَم اهلالبیت(ع) و سنّت آنها پروراندهاند و لذا ماوراء کثرتها به حقایق عالم وجود نظر دارند و آنچنان در نگاه فرهنگ مدرنیته گرفتار نبودند که در کثرت از نظر به وحدت محروم باشند، به همین جهت می بینید چه بسیار شهیدانی كه اصلاً مدرك تحصیلی نداشتند، ولی چون خود را وصل به عالم بقاء مییافتند انقلاب اسلامی را شناختند و با آن همافق شدند. دانشآموز متدینی داشتم كه خیلی هم درس نمیخواند ولی به شدت حال و هوای جبههرفتن داشت، گویا زندگی را در جایی خارج از کلاس و مدرسه پیدا کرده بود، یك شبی قبل از اذان صبح كه از كنار سنگری رد میشدم، دیدم رزمندهای آنقدر گریه و ناله میكند كه توجّه من ناخودآگاه به سوی او جلب شد، دیدم عجب! او همان دانشآموز من است که حالا از همهی كلاسها عبور كرده! و یكماه بعد هم شهید شد. در منظر او از طریق انقلاب اسلامی رازهایی گشوده شده بود که هیچ چیز دیگر نمیتوانست توجه او را به خود جلب کند. او حرف امام خمینی(رض) را درست فهمید که وقتی میگویند: إنشاءالله این انقلاب را به صاحبش که حضرت بقیةالله است تقدیم میکنیم یعنی چه، آیا امروز رازی عظیمتر از حضرت بقیةالله(عج) هست که انقلاب اسلامی آمده است تا چشمها را به تماشاگری آن مفتخر کند؟
هرگز انتظار نداشته باشید روشنفكرانِ سیاستزده روح انقلاب را بشناسند، فهمیدن فرهنگ و عالَم امام خمینی(رض) یا نیاز به خودآگاهی تاریخی و دلآگاهی دینی دارد و یا صفای قلب کامل، تا انسان متوجه رازی شود که انقلاب اسلامی جهت تماشاگری آن به صحنهی تاریخ معاصر پاگذارده است. کسانی که دل و جانشان به عالم غرب پیوسته است هرگز نمیخواهند نظام و معادلات و مناسبات غربی بر هم بخورد. اینها تصور این را هم نمیکنند که عالمی غیر از عالَم غرب وجود داشته باشد، به همین جهت نمیتوانند با انقلاب اسلامی دمساز شوند تا از افقی که انقلاب اسلامی آیندهی غرب را مینگرد، به آن نگاه کنند.
هنر ما باید آن باشد که بتوانیم در نظام آموزشی خود با عبور از فرهنگ غربی و آزاد شدن از چشم کثرتگرای آن، به کمک نور اهلالبیت(ع) نگاه رازبینی را احیاء کنیم تا روز به روز بر یاران انقلاب بیفزائیم، نه این که با غربزدگی، فرزندان خود را از انقلاب محروم کنیم.