تربیت
Tarbiat.Org

انقلاب اسلامی، برون‌رفت از عالَم غربی
اصغر طاهرزاده

تبعات خروج از بستر طبیعی

وقتی روشن شد با نفوذ فرهنگ مدرنیته همه‌چیز از بستر طبیعی خارج می‌شود و با گرفتارکردن جامعه به آرزوهای بلندِ توسعه‌ی غربی، زندگی بومی ویران می‌شود، می‌فهمیم که چرا گفته می‌شود پدیده‌ی «بیكاری» در کشورهای خاورمیانه و خاور دور یك پدیده‌ی مدرن است. ممكن است بگویید: مگر در قدیم‌ هیچ‌كس بیكار نبود؟! حقیقت این است که بیكاری به ‌این معنا كه انسان اصلاً كار و شخصیت كاری نداشته باشد در زندگی قبل از مدرن معنی نداشت، بستر زندگی بومی برای هرکس یک جایی تعیین کرده بود، حتی عقب‌افتاده‌های ذهنی در نظام اقتصادی گذشته در حدّی که گاوها را به صحرا ببرند تا بچرانند، تربیت شده بودند و لذا نه‌تنها باری بر دوش جامعه نبودند، بلکه عاملی برای اقتصاد خانواده و روستا می‌شدند. پدیده‌ی بیکاری و بی‌خانمانی در غرب بعد از رنسانس و با فرهنگ عدم تعامل با طبیعت و تأکید بر صنعت، شروع شد و در کشور ما از قاجار به بعد كم‌كم مدرنیته وارد زندگی‌ها گشت. اول در خود غرب شروع‌ شد و سپس به سایر کشورها که گرفتار فرهنگ مدرنیته شدند، سرایت کرد.
وقتی انسان از زمین بریده‌ شد و بین انسان و زمین، انواع ماشین‌ها واسطه ‌گشت و یك كُمباین هر روز به ‌اندازه‌ی صد نفر آدم كار كرد، دیگر انسان‌ها در خانه‌ی اصلی خود که طبیعت است، جایی نخواهند داشت، زندگی به‌کلی گم می‌شود و انسان در وطن خود که زمین باشد، بی‌وطن می‌گردد. زندگی در کنار طبیعت، انسان‌ها را به وسعت طبیعت گسترش می‌دهد ولی زندگی ماشینی به جای تعامل با طبیعت بر آن غلبه می‌کند و در نتیجه شهرهای شلوغ پدید می‌آید و هسته‌های ثروت و قدرت و سیاست شکل می‌گیرد و بر جمع کثیری که در شهرها جمع شده‌اند هر طور خواستند اِعمال قدرت می‌نمایند و برده‌داری پنهان، ولی سخت آزاردهنده پایه‌ریزی می‌شود، صنعتی که بنا بود در خدمت بشر باشد اگر در بستری قرار گرفت که موضوع عدالت و معنویت در آن فراموش شد، منجر به حاکمیت صاحبان ثروت و قدرت بر مردم می‌شود و مسلّم صنعتی که در بستر فرهنگ مدرنیته شکل گرفت به عدالت و معنویت منجر نخواهد شد، و انقلاب اسلامی بستر نجات مردم جهان از معضلی است که روح مدرنیته آن را پدید آورد و درست هنگامی اتفاق افتاد که خودبینی بشر به نهایت رسیده بود.
وقتی فکر و فرهنگی که جای علم و صنعت را درست تعیین کند در صحنه نبود، فرهنگ مدرنیته با فرهنگ خاص خود طبقات صاحب ثروتی را پدید می‌آورد که برای کنترل قدرت و سیاست برنامه‌ریزی می‌کنند و جایی برای انقلاب اسلامی نمی‌گذارند که بخواهد اهداف مربوط به خود را جلو ببرد. مشکل از آن‌جا شروع شد که انقلاب اسلامی نسبت به ذات تکنولوژی و تبعاتی که به دنبال دارد هوشیاری لازم را به خرج نداد و بعضی از نخبه‌گان نتوانستند جایگاه تکنولوژی را درست تشخیص دهند و آن را در خدمت بگیرند، متأسفانه تکنولوژی با همان روحی که در غرب شکل گرفت در انقلاب اسلامی پذیرفته شد، بعد هم می‌گوئیم انقلاب اسلامی در دنیای مدرن جواب‌گو نیست! با این‌که با اندک تأمل می‌توان فهمید این فرهنگ مدرنیته است که جواب‌گوی نیازهای انسان نمی‌باشد و انقلاب اسلامی آمده است تا انسان‌ها را از آن فرهنگ به سوی فرهنگی عبور دهد که خدا برای بشریت نازل فرموده است. اگر مسئله‌ی انقلاب اسلامی را مطرح می‌کنیم باید موضوعِ به بن بست رسیدن و سرخوردگی بشر مدرن را نیز مطرح کنیم و آن‌وقت است که جهانی‌بودن انقلاب اسلامی را می‌توان درک کرد.