روشنفكران غربگرای مذهبیِ بریده از سنت الهی میگویند: ما با تأکید بر انقلاب اسلامی از غرب عقب افتادهایم! غافل از این که انقلاب اسلامی حرکتی است برای برون رفت از عالَم غربی و یک نوع جهتگیری است در راستای روح حقیقتجویی، و بر همین اساس با روح غربی كه سالهاست به حقیقت پشتكرده، درگیر است.
انقلاب اسلامی اوج خودآگاهی و دلآگاهی تاریخی ملّتی است که زهر نیستانگاری غرب را با جان خود احساس کرد و راه برون رفت از آن را پیدا نمود. چنین ملتی تجدد، نه تدیّنِ اولشان بود - مثل بعضیها- و نه تدیّنِ دومشان- مثل بعضی دیگر- آنها فرهنگ مدرنیته و تجدد را بهکلی خارج از تعلق خود میدانستند.
آری متأسفانه اسلام برای بعضیها تدیّن دوم است؛ اسلام را میخواهند تا به رفاه و تجدّد بیشتری برسند؛ میخواهند به اسلام عمل كنند، تا خدا مزاحم آنها نشود و مشکلاتی در زندگی آنها ایجاد نکند، اینها به جای آن که به خدا و اسلام ایمان آورده باشند، به زندگیشان ایمان آوردهاند. اسلام برای این افراد وسیلهای است برای رسیدن به دنیای بهتر، یعنی اسلام تدیّن دومشان است و تجدّد، تدیّن اولشان. مقصد اصلی آنها مقاصدی است که مدرنیته برای بشر تعیین کرده تا در فضای مدرنیته با ادب دنیای مدرن زندگی كنند. در حالیکه بهخوبی روشن است مقصد امام(رض) و انقلاب این نیست، این طرز فکر نور اسلام و انقلاب را خاموش میکند و مردم را از برکاتی که انقلاب اسلامی برایشان به همراه میآورد محروم مینماید، زیرا اسلام چیزی نیست که بتوان آن را مُثله کرد و بعضی از اجزاء آن را به دلخواه نگاه داشت و بعضی دیگر را مهمل گذاشت.