تربیت
Tarbiat.Org

انقلاب اسلامی، برون‌رفت از عالَم غربی
اصغر طاهرزاده

انقلاب اسلامی؛ ادامه‌ی غدیر

سخن خدا در «غدیر» این بود که در راستای ادامه‌ی اسلام، «باید امام معصوم حاکم باشد» و این پیام همچنان ادامه پیدا کرده‌ تا در قالب انقلاب اسلامی ظاهرگشت. پس غدیر، شروع یک فرهنگ است که ادامه‌ی آن در زمان غیبت، «حکومت دینی» است که سعی دارد سخن و سیره‌ی امامان معصوم را حاکم کند.
همان‌طور که قبلاً عرض ‌کردم، در طول تاریخ گذشته‌ی ما، هر شهر و روستایی را که ملاحظه می‌کردید، روحانیون بر اساس حکم خدا، امور اجتماعی و سیاسی مردم را مدیریت می‌کردند، هم سند و قباله می‌نوشتند و مهر و امضا می‌کردند و هم خطبه‌ی عقد می‌خواندند و هم برای جاده‌ی شهر و روستا با مشورت مردم، برنامه‌ریزی می‌نمودند و خلاصه نبض اجتماع و هدایت کلی در دست دین بود. در دویست ساله‌ی اخیر وقتی اداره آمد و جای روحانی را گرفت، حالا همان روحانی باید مسئولیت اصلی امور کشور را به‌دست گیرد تا اداره‌ی امور از جهت دینی خارج نشود وانقلاب اسلامی، صورت امروزی حاکمیت حکم امام معصوم است جهت اداره‌ی امور اجتماع.
از صدر اسلام طرز تفکری در مقابل غدیر مطرح شد که حاکم جامعه‌ی اسلامی لازم نیست معصوم باشد، تقابل این دو طرز فکر همچنان ادامه دارد، چه اسم آن را «سقیفه» بگذاریم، چه «سکولاریسم» و یا نظام شاهنشاهی، در هر حال دو طرز فکر است؛ با دو جهان‌بینی. شیعه معتقد است اگر بخواهیم حضور دین در زندگی انسانِ مسلمان حضور ناقصی نباشد؛ باید همه‌ی نظام اجتماعی و فردی تحت هدایت دین جلو رود تا جامعه از دین‌داری خود ثمره‌ی لازم را ببرد، امام خمینی(رض)، براساس چنین عقیده‌ای به صحنه آمدند تا دین به صورتی ناقص در صحنه‌ی زندگی مسلمانان ظاهر نشود. قرآن در این راستا می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِكَ سَبِیلاً أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا»؛(13) كسانی كه به خدا و پیامبرانش كفر می‏ورزند و می‏خواهند میان پیام خدا و پیامبران او جدایی اندازند و می‏گویند ما به بعضی از دستورات دین ایمان داریم و به بعضی را نمی‌پذیریم و می‏خواهند بین ایمان به بعضی و انکار بعضی از قسمت‌های دین، راه سومی را برای خود اختیار كنند، آنان در حقیقت كافرند و ما برای كافران عذابی خفت‏آور آماده كرده‏ایم.
خداوند در این آیات تأکید دارد اگر همه‌ی دین در همه‌ی زوایای زندگی حاکم نشد یک نحوه کفر به خدا و پیامبر است و منجر به عذاب خواهد شد.
یک زمان ممکن است شرایط طوری باشد که دین روی هم رفته در همه‌ی ابعاد زندگی حضور داشته باشد، حالا در آن شرایط نادرشاه از پادشاه هندوستان مقداری جواهر و کوه نور و دریای نور تصاحب می‌کند و پادشاه هندوستان هم یک طور دیگر با سایر حاکمان عمل می‌کند، این‌ها چیزی نیست که مانع حیات دینی جامعه باشد. اما یک وقت دولت شکل دیگری به خود می‌گیرد و به واقع در امور جامعه دخالت می‌کند و می‌خواهد بعضی از احکام الهی را کنار بزند، مالیات بگیرد، بر ورود و خروج کالا نظارت کند و ... و همه‌ی این امور تحت فرمان شخص پادشاه باشد و امور با نظر او و درباریان انجام گیرد و نظر دین و احکام الهی در انزوا رود، در این شرایط اگر مسلمانان کوتاه بیایند دین به صورت ناقص در صحنه می‌ماند و مجبور می‌شوند با بعضی از ابعاد دین، دینداری خود را ادامه دهند. شاه به خود اجازه می‌دهد که امتیاز پست یک کشور را به یک فرنگی بدهد و آن شخص هم حق داشته باشد در هر زمینی از زمین‌های مردم جاده بکشد و یا شاه امتیاز کشت تنباکو را به هرکس خواست بدهد، این یعنی حاکم‌بودن نظر شاه بر سرنوشت ملت. در حالی که سرنوشت انسان‌ها باید تحت حاکمیت خالق انسان‌ها باشد تا براساس حکم پروردگارشان امورشان بگذرد و تحت آن احکام بپرورند، در چنین شرایطی باید انقلاب اسلامی به صحنه بیاید و تلاش کند آن ابعادی را که می‌خواستند از اسلام بگیرند به اسلام برگرداند تا معلوم شود به هیچ‌وجه نمی‌شود در جامعه‌ی اسلامی چیزی جز حاکمیت اسلام آن‌هم از طریق سیره و سنت پیامبر و امامان معصوم(ع)، حکومت کند.