تربیت
Tarbiat.Org

انقلاب اسلامی، برون‌رفت از عالَم غربی
اصغر طاهرزاده

شروع انقلاب با انگیزه‌های مختلف

بنده نمی‌توانم بگویم همه‌ی کسانی که در تحقق انقلاب اسلامی تلاش کردند انگیزه‌ی یکسان داشتند، ولی بحث بر سر انگیزه‌ی بنیانگذار انقلاب و کسانی است که از ایشان پیروی کردند و عملاً انقلاب به دست آن‌ها پیروز شد. در صورتی که انگیزه‌ی اصلی تحقق انقلاب روشن شود جایگاه گروه‌های مختلف نسبت به انقلاب نیز روشن می‌شود و این نیز روشن می‌گردد که چرا بعضی از گروه‌های سیاسی، انقلاب را تا آخر یاری نکردند و حتی بعضاً به مقابله با انقلاب پرداختند.
با شناخت ذات انقلاب و حقیقت تاریخی آن روشن می‌شود چرا عده‌ای مثل مجاهدین خلق و ملی‌ مذهبی‌ها خیلی زود از انقلاب جدا شدند و عده‌ای آرام‌آرام فاصله گرفتند و چرا باید پیش‌بینی کرد عده‌ای بالأخره تا آخر انقلاب را یاری نمی‌کنند و دیر یا زود از آن فاصله می‌گیرند؟ و إن‌شاءالله روشن خواهد شد موقعیت تاریخی انقلاب اسلامی طوری است که تاریخ را می‌شکافد و جلو می‌رود و هرکس خود را با نیت خالص وارد آن نکند، گرفتار نیهیلیسم و پوچ‌انگاری دوران می‌شود. حتی اگر جبهه‌های مخالف انقلاب دست در دست هم دهند و تهاجم خود را به ذات انقلاب شدت بخشند و بتوانند موفق شوند اهداف غرب‌زده‌ی خود را بر انقلاب تحمیل کنند و مدتی انقلاب را نسبت به اهدافش در خفا ببرند، انقلاب اسلامی چیزی نیست که از صحنه‌ی تاریخ معاصر خارج شود و در خفای همیشگی فرو رود.
امیدوارم به مدد الهی بتوانم موارد مطرح شده را درست روشن کنم تا عزیزان نسبت به وضع موجود جهانی که در آن زندگی می‌کنند تحلیلی ماوراء تحلیل سیاسیون ورشکسته داشته باشند. بعضاً جملاتی از طرفداران انقلاب می‌شنویم که نشان‌ می‌دهد نسبت به شناخت حقیقت و ذات انقلاب اسلامی آن‌طور که شایسته است تحلیل درستی ندارند و نگاه آن‌ها نسبت به انقلاب اسلامی با افقی که حضرت امام خمینی(رض) نسبت به انقلاب نشان می‌دادند فرق‌ می‌کند. و گاهی دیده شده عزیزی به‌عنوان طرفدار انقلاب اسلامی بسیار زحمت ‌می‌کشد و خون دل می‌خورد و شب و روز ناسزا می‌شنود، ولی برای چیزی که اصلاً حقیقت و ذات آن را نمی‌شناسد، و عملاً آن چه را او انقلاب اسلامی می‌داند، آن انقلاب اسلامی که حضرت امام خمینی(رض) بر آن تأکید داشتند نیست.
همان‌طور که یک زمانی قطب‌زاده و بنی‌صدر و جبهه‌ی ‌ملی و انجمن حجّتیه و جریان مهدی هاشمی روبه‌روی انقلاب ایستادند، جریانات دیگری هستند که در حال حاضر شبه خودی‌اند ولی وقتی انقلاب چهره‌های عمیق‌ترِ خود را نمایان کرد، غیرخودی می‌شوند. این عرض بنده از پایگاه نگاهی است که حضرت امام خمینی(رض) به این انقلاب داشتند. به عنوان نمونه؛ ایشان صاحب اصلی انقلاب اسلامی را حضرت حجت(عج) می‌دانند. ولی جریان‌هایی هستند که این سخن را به تمسخر می‌گیرند و کسی را که چنین ادعایی بکند متهم به خرافه‌گرایی می‌کنند، در حالی که اینان چه بخواهند و چه نخواهند اعتقاد و توجه خاص به حضرت صاحب‌الامر(عج) از ارکان اصلی انقلاب اسلامی است و هرچه انقلاب جلوتر رود این اعتقاد بیشتر بروز می‌کند و به همان اندازه عده‌ای که تا دیروز خودی بودند، غیر خودی می‌شوند. فعلاً می‌بینیم عده‌ای به طور اجمال معتقد به «حکومت ولایی» هستند و لذا خودی‌اند، در حالی که اگر با دقت به جهت‌گیری فکری آن‌ها عنایت بفرمائید، انقلاب اسلامی و ولایت فقیه را برای هرچه مدرن‌ترشدن کشور و نزدیکی به غرب می‌خواهند نه برای تحقق اسلامی که بناست از فرهنگ غربی بگذرد. همیشه در عین احترام به شخصیت آن‌هایی که خود را از انقلاب می‌دانند، باید دقت داشت که آیا انگیزه‌ها‌ی آن‌ها با ذات انقلاب همخوانی دارد؟ شاید امروز بتوان گفت خودی‌ها نسبت به انقلاب اسلامی کسانی باشند که در عین مسلمان‌بودن و شیعه‌بودن، در پذیرفتن اصل انقلاب اسلامی و «ولایت فقیه» با همدیگر مشترک‌اند، این ورود، ورود خوبی است! اما تجربه نشان ‌داده است که معلوم نیست با پذیرش این شعارها، باز جریان‌هایی با اصل و ذات انقلاب درگیر نشوند. یک سؤال باید در ذیل عقاید فوق مطرح باشد و آن این که با پذیرش انقلاب اسلامی و ولایت فقیه بنا است جامعه به کجا برسد؟ ممکن است حتی بگویند می‌خواهیم به تمدن اسلامی برسیم، و نهایت تمدن اسلامی را هم آن بدانند که حضرت بقیة‌الله(عج) در آن حکومت کنند، ولی با این همه، تعریفی که از تمدن اسلامی دارند، تحت تأثیر آن نگاهی است که فرهنگ غرب تعریف کرده است. این افراد اگر حضرت صاحب‌الامر(عج) هم تشریف بیاورند به ایشان اشکال می‌کنند که چرا آن طور که شایسته است امور را جلو نمی‌برند. چون این‌ها حضور حضرت را هم برای تحقق مدینه‌ای می‌دانند که خودشان تعریف کرده‌اند و در عمق نگاهشان، به فرهنگ غرب اصالت می‌دهند، و نتوانسته‌اند حقیقتی ماوراء غرب بشناسند، حتی به قرآن هم که رجوع می‌کنند، پیام‌های قرآن را به غرب و نگاهی که آن فرهنگ به عالم و آدم دارد، رجوع می‌دهند و می‌خواهند به کمک قرآن از آمریکا جلو بزنند و مدرن‌تر شوند تا ایران را آباد و مردم را به رفاه کامل برسانند! اینان از آن‌جایی که در خود توان چنین مدیریتی را احساس می‌کنند و آن جهت‌گیری را پذیرفته‌اند، هر جریانی را که به غیر از آنچه آن‌ها می‌شناسند نظر داشته باشد خائن به انقلاب و مردم می‌دانند و به خود حق می‌دهند با آن جریان مخالفت کنند، حتی اگر مردم فکری غیر از فکر آن افراد را برای ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس انتخاب کرده باشند! این‌جا دیگر قواعد دموکراسی فراموش می‌شود، چون از نظر این افراد مصلحت مردم و انقلاب چیزی جز مدرن‌شدن به روش غربی نیست، و لذا اگر رسیدن به آن با راهکار دموکراسی عملی نشد، راه‌کارهای دیگر را اِعمال می‌کنند.
مطالب فوق نکاتی است که موجب می‌شود عرض کنم ما در آینده، دوباره مرزبندی‌های دیگری خواهیم داشت و بعضی از خودی‌های امروز غیر خودی خواهند شد، و اگر انقلاب بدون گرفتارشدن به حجاب‌های غلیظ همچنان جلو رود و آرام‌آرام خود را در نظام آموزشی و سیاسی و اقتصادی از فرهنگ غربی آزاد کند و جلوه‌های شکوفایی معنوی در آن ظاهر شود، ریزش‌هایی خواهد داشت، ولی البته و صد البته اگر ریزش‌های آنچنانی دارد، رویش‌هایی از نیروهای جوان و مخلص نصیبش می‌شود که قابل مقایسه با ریزش‌هایی که انجام می‌گیرد نخواهد بود. آن ریزش‌ها؛ ریزش‌هایی هستند که در عین آن‌که خود را صاحب انقلاب می‌دانند مانع سیر انقلاب به سوی اهداف توحیدی‌اش هستند، ولی رویش‌های انقلاب موجب تسریع انقلاب به سوی اهداف عالیه‌ی آن خواهند بود.