1 - قرآن در آیهی 11 سورهی یس میفرماید: تنها آنهایی از انذار متأثر میشوند که از قرآن پیروی کنند و نسبت به حضرت رحمان در نهان خشیت داشته باشند. «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِیمٍ».
2 - در بارهی زمان زندگی اصحاب کهف در منابع تاریخی و روایی به قدری اختلاف نظر هست که بهتر دیدیم متعرض آن نشویم. عمده آن است که متوجه باشیم چگونه خداوند جوانمردان موحدی را نه تنها از چنگال حاکمان مشرک زمانه نجات داد بلکه آنها را وسیلهی عبرت برای همگان کرد.
3 - سورهی ص، آیهی 26.
4 - حضرت صادق(ع) میفرمایند: « أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا كُلُّهُمْ كُهُولًا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ فِتْیَةً بِإِیمَانِهِم» آنها کهنسالانی بودند که به جهت ایمان خداوند آنها را جوان نامید. یا در روایتی دیگر میفرمایند: « إِنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا شُیُوخاً فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِتْیَةً بِإِیمَانِهِمْ.»(تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 244 و 245).
5 - جناب آقای عبدالله مستحسن در کتاب «اصحاب کهف در آینهی ولایت» معتقدند خداوند ما به إزای داستان اصحاب کهف و در دل آن داستان، داستان اهل البیت(ع) را بنا کرده است. در صورت تمایل به آن کتاب رجوع فرمایید.
6 - سورهی طه، آیهی 14.
7 - البته بعضی از محققین با نظر به شواهد دیگری نتوانستهاند این تحقیق را به طور کامل بپذیرند.
8 - مشارقالدرارى، سعدالدین فرغانى، مقدمهى سیدجلالالدین آشتیانى، ص40.
9 - چنانچه مایل هستید به کتابهایی که تا حدّی مبنای صورتهای قیامتی را شرح داده مثل کتاب تأویلات ملا عبدالرزاق کاشانی که تحت عنوان تفسیر محی الدین عربی در دو جلد توسط انتشارات بیدار چاپ شده است، رجوع فرمایید.
10 - سورهی زمر، آیهی 69
11 - سورهی ص، آیهی 26.
12 - كافى، ج 2، ص 53.
13 - سورهی بقره، آیهی 25.
14 - سورهی بقره، آیهی 25.
15 - سورهی آل عمران، آیهی 30.
16 - سورهی اعراف، آیهی 12.
17 - سورهی کهف، آیهی 50.
18 - امالی صدوق، مجلس اول، حدیث چهارم. ( اَنَّهُ لابُدّ لَکَ یا قیس مِن قَرین یُدفَنُ مَعَک...)
19 - غیبت نعمانى، ترجمهی فهرى، متن ص 12.
20 - اگر موسای این حادثه، پیامبر دیگری جز پیامبر مشهور بود لازم میآمد قرآن کریم این مطلب را متذکر شود تا در ذهن مخاطب حضرت موسای کلیم(ع) متبادر نشود.
21 - در رابطه با عصمت انبیاء میتوانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» از همین نویسنده رجوع فرمایید.
22 - سورهی شوری، آیهی 9.
23 - امام صادق(ع) میفرمایند: در قبال آن پسر خداوند به آنها دختری داد که از نسل آن دختر اولاد پیامبر متولد شد. (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 356)
24 - علامه طباطبایی در المیزان، پس از بررسی نظرات مختلف، میفرمایند: در مورد شخص ذوالقرنین آنقدر روایات متفاوت است که تقریباً نمیتوان به هیچ یک اعتماد نمود.
عدهای از جمله جناب آقای مستحسن معتقدند ذوالقرنین در قرآن اشاره به حضرت مهدی(عج) دارد که صاحب دو قرن یعنی زمان غیبت و زمان ظهور هستند و این که مردم در مورد ذی القرنین از پیامبر( سؤال میکنند، نظر به آینده دارد و نه گذشته. عزیزان در این رابطه میتوانند به کتاب ایشان تحت عنوان ذوالقرنین رجوع فرمایند.
هرچه هست هر دو نگاه - نگاه علامه و آقای مستحسن - با تأویلات و ابهاماتی همراه است و این نشان میدهد در فهم آیات مربوط به ذوالقرنین به گشایشی جامعتر نیاز داریم.
25 - سورهی نحل، آیهی 63.
26 - برای بررسی انواع پوچیها میتوانید به کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» از همین مؤلف رجوع فرمایید.
27 - المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 407.
28 - بحارالانوار، ج69، ص 297، باب ریا.
29 - کافی، ج 2، ص 295
30 - تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 317
31 - المیزان، ج16، ص102.
32 - مَن كَانَ یَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی كَانُوا یَعْمَلُونَ.
33 - آیت الله طهرانی، الله شناسی، ص 336.
34 - بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج3، ص 288.
35 - الخرائج و الجرائح، ج1، ص 183.
36 - سورهی فصلت، آیهی 54.
37 - سورهی فصّلت، آیهی53.
38 -«توحید» صدوق، باب ما جآء فی الرّؤیة، ص 117، روایت شمارۀ 20.
39 - «اصول كافی » ج 1، باب أنّه لا یُعرف إلاّ به، ص 85 و 86، حدیث شمارهی 1 و 2
40 - فیض کاشانی، کلمات مکنونه، چاپ کنگره فیض، ص25.
41 - آیت الله ملکی تبریزی،رساله لقاءالله، ص3.
42 - ارشاد، ج1، ص225.
43 - اصول كافی، ج 1، ص 97 ، آیهای را كه مرد خارجی میگفت، آیه 124، از سوره انعام میباشد.
44 - ارشادالقلوب، ج 2، ص 374.
45 - عیون أخبار الرضا(ع)، ج1، ص 152.
46 - من اشیاء را به خدا شناختم. گویندهی این سخن، وجود مقدّس رسول الله ( میباشند.