تربیت
Tarbiat.Org

ربا و بانکداری اسلامی
آیت الله ناصر مکارم شیرازی

دلیل اوّل: آیات قرآن

حدّاقل هفت آیه قرآن به وضوح تحریم ربا را ثابت مى کند:
1. در آیه 275 سوره بقره مى خوانیم: (اَلَّذینَ یَأکُلونَ الرِّبوا لایَقومونَ اِلاّ کَما یَقومُ الَّذى یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطـنُ مِنَ المَسِّ ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا اِنَّمَا البَیعُ مِثلُ الرِّبوا واَحَلَّ اللّهُ البَیعَ وحَرَّمَ الرِّبوا فَمَن جاءَهُ مَوعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهى فَلَهُ ماسَلَفَ واَمرُهُ اِلَى اللّهِ ومَن عادَ فَاُولئکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خـلِدون).(5)
این آیه نخست به تشریح حال رباخواران در قیامت مى پردازد که همچون دیوانگان یا افراد مصروع که نمى توانند تعادل خود را حفظ کنند در عرصه محشر وارد مى شوند، گامى به جلو برمى دارند و زمین مى خورند و برمى خیزند و باز هم گرفتار همان سرنوشت مى شوند.
آرى صحنه قیامت کانونى براى تجسّم اعمال انسان هاست; آنها که تعادل اقتصادى جامعه را در زندگى دنیا از طریق رباخوارى برهم زدند در آنجا به صورت مست و مصروع و افراد دیوانه و غیرمتعادل محشور مى شوند، و وضع ظاهرى آنان همه افراد محشر را متوجّه خود مى سازد.
این مجازات دردناک یک دلیل بر حرمت رباست.
سپس مى افزاید این مجازات رسواگر به دلیل این است که آنها مى گفتند: داد و ستد و ربا همانند یکدیگر است; یعنى هر دو سودآور و هر دو طبق قرارداد انجام مى شود; (ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا اِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا).
در حالى که خودشان هم مى دانند چنین نیست، داد و ستدهاى مشروع در مسیر منافع جامعه انسانى است و اگر سودى عاید فروشنده یا خریدار مى شود، سودى هم عاید جامعه مى گردد و نیازها برطرف مى شود، در حالى که رباخواران همچون زالو خون مردم را مى مکند و بى آن که خدمتى کنند ثروت هاى عظیمى به دست مى آورند. به همین دلیل خداوند بیع را حلال و ربا را حرام کرده است; (وَاَحَلَّ اللهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبا).
بعضى در تفسیر جمله بالا این احتمال را نیز داده اند که این سخن رباخواران باشد که به عنوان اعتراض مى گویند: «چرا خداوند داد و ستد را حلال کرده و ربا را تحریم فرموده، در حالى که هر دو از یک مقوله اند». ولى این تفسیر بعید به نظر مى رسد و با سیاق آیه سازگار نیست; به هر حال این تعبیر دلیل دیگرى بر تحریم رباست.
بعد مى افزاید:
هر کس این موعظه الهى را بشنود و به کار بندد و از رباخوارى باز ایستد، بر گذشته او ایرادى نخواهد بود (چرا که قانون عطف به ما سبق نمى شود) و در عین حال کار او به خدا واگذار مى شود (که او را مشمول عفو و بخشش خود گرداند); (فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَّبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَاَمْرُهُ اِلَى الله) این تعبیر دلیل سومى بر تحریم رباست.
و در پایان آیه مى فرماید: ولى هر کس بعد از این ابلاغ صریح و آشکار به رباخوارى ادامه دهد اهل دوزخ است و جاودانه در آن مى ماند (وَمَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النّارِهُمْ فیها خالِدُون) و این تعبیر دلیل چهارم بر حرمت رباست.
به این ترتیب آیه فوق با تعبیرات حساب شده، تحریم ربا رابه چهار صورت بیان کرده است و جایى براى کمترین تردید باقى نمى گذارد.
سؤال:
در اینجا سؤالى مطرح است و آن اینکه: خلود ـ یعنى جاودانگى در دوزخ ـ ویژه کسانى است که بى ایمان از دنیا بروند، ولى آنها که با ایمانند و مرتکب گناهانى شده اند هرگز خلود در دوزخ ندارند، هنگامى که کیفر گناهان خود را دیدند و ناخالصى هاى آنها برطرف شد و شایسته بهشت شدند رهایى مى یابند و مشمول عفو الهى مى شوند.
پس چرا در این آیه براى رباخواران خلود و جاودانگى در دوزخ ذکر شده است؟
پاسخ:
در پاسخ این سؤال دو راه حل وجود دارد: نخست اینکه گناه رباخوارى آن چنان عظیم است که رباخواران دنیاپرست از خدا بى خبر سرانجام بى ایمان از دنیا مى روند، همان گونه که درباره ریختن خون بى گناهان در قرآن مجید آمده که آنها نیز گرفتار خلود و جاودانگى در دوزخ مى شوند. (وَمَنْ یَقتُلْ مُؤمِنـًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمَ خــلِدًا فِیهَا).(6)
دیگر اینکه خلود همیشه به معناى جاودانگى نیست بلکه گاه به معناى زمان بسیار طولانى مى آید; (ممکن است معناى دوم مجازى باشد که با قرینه آمده، یا یکى از معانى حقیقى این واژه باشد) در این صورت نشان مى دهد که مجازات و کیفر رباخواران اگر با ایمان از دنیا بروند بسیار طولانى است.
2. در آیه 276 سوره بقره که به دنبال آیه فوق آمده مى خوانیم: (یَمحَقُ اللّهُ الرِّبوا ویُربِى الصَّدَقـاتِ واللّهُ لایُحِبُّ کُلَّ کَفّار اَثیم).
این آیه نخست مى گوید: خداوند ربا را نابود مى کند و کمک به نیازمندان و انفاق در راه خدا را افزایش مى دهد. (یَمْحَقُ اللهُ الرِّبا وَیُرْبِى الصَّدَقات).
«یَمْحَقُ» از ریشه «مَحَقَ» به معناى «نقصان» یا «هلاکت» است وآخر ماه را از این جهت محاق مى گویند که هلال ماه به قدرى کوچک مى شود که ناپدید مى گردد.
در میان بزرگان اهل تفسیر گفتگوست که آیه فوق اشاره به نابودى درآمدهاى حاصله از ربا در این دنیاست، یا اشاره به بى ثمر بودن آنها در آخرت است هرچند در راه خدا انفاق شود و به وسیله آن کارهاى به ظاهر خیر انجام گردد؟
هر دو معنا مى تواند صحیح باشد، زیرا تجربه نشان داده که اموال حاصل از ربا دوام و بقا و برکتى ندارد و رباخواران گرفتار سرنوشت هاى شومى مى شوند و با وضع بدى از دنیا مى روند.
در آخرت نیز روشن است، به فرض که آن اموال را در راه خدا انفاق کرده باشند باز چیزى عایدشان نمى شود، چرا که خداوند جز اموال پاک و حلال را نمى پذیرد و اصل قرآنى (اِنِّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقینَ)(7) همه جا حاکم است.
رباخوارى فقر و بدبختى مى آفریند و جامعه را به تباهى مى کشد، تباهى جامعه مایه درد و رنج همه است، رباخواران نیز در آتش فقرى که براى جامعه فراهم کرده اند، مى سوزند; در یک جامعه بدبخت کسى نمى تواند خوشبخت زندگى کند.
در هر حال آغاز آیه شریفه، مذمّت و تهدیدى براى رباخواران است و آخر آن یعنى جمله (وَاللّهُ لایُحِبُّ کُلَّ کَفّار اَثیم) به وضوح دلالت بر حرمت ربا دارد; چرا که در این قسمت از آیه، هم نسبت «کفر» به رباخواران داده شده و هم نسبت اثم (گناه) که تأکیدى بر معناى کفر است.
3 و 4. در آیات 278 و 279 سوره بقره مسأله تحریم ربا با وضوح بیشترى مشاهده مى شود. نخست روى سخن را به همه افراد باایمان و خداجوى کرده و با صراحت و قاطعیّت مى فرماید:
«اى کسانى که ایمان آورده اید تقواى الهى پیشه کنید و آنچه از مطالبات ربا باقى مانده رها سازید اگر ایمان دارید: (یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقوا اللّهَ وذَرُوا ما بَقِىَ مِنَ الرِّبوا اِن کُنتُم مُؤمِنین).
جالب اینکه، هم آغاز آیه خطاب به مؤمنان است و هم پایان آیه ترک رباخوارى را نشانه ایمان مى شمرد و جمله ذروا (رها کنید) امر است و امر دلالت بر وجوب دارد; به خصوص اینکه با جمله (اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ) همراه شده است.
این آیه هنگامى نازل شد که آلودگى به رباخوارى به طور گسترده مردم مکّه و مدینه را فرا گرفته بود، و قرآن دستور داد وام هاى ربوى در هر مرحله اى هست متوقّف گردد.
سپس با لحنى به شدّت تهدیدآمیز مى افزاید: «اگر فرمان الهى را ـ دائر بر ترک رباخوارى ـ اطاعت نکنید خدا و پیامبرش به شما اعلان جنگ مى دهد» (فَاِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأذَنُوا بِحَرب مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ). بسیارى گمان مى کنند این جمله آن است که «شما اعلان جنگ با خدا کنید» در حالى که جمله «فَأذَنُوا» با توجّه به مفهوم لغوى آن معنایش این است که خدا و پیامبر به شما اعلان جنگ مى دهند و نیز مفهومش این است که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از آن زمان مأمور شد که اگر رباخواران دست از کار زشت خود نکشند با توسّل به اسلحه و نیروى نظامى آنها را بر سر جاى خود بنشاند.
به هر حال چنین تعبیر تندى در قرآن درباره هیچ گناهى از گناهان وارد نشده و نشان مى دهد که رباخوارى از دیده گاه اسلام تا این حدّ خطرناک و پرمفسده است.
و در پایان آیه براى اینکه حق و عدالت رعایت گردد مى افزاید: «هرگاه توبه کنید مى توانید سرمایه هاى خود را از بدهکاران (بدون سود) بازپس بگیرد و به این ترتیب نه ظلم و ستم کنید و نه بر شما ظلم و ستمى مى شود: (وَ اِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ اَمْوالَکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ).
در شأن نزول آیات بالا چنین آمده است که شخصى به نام خالد بن ولید خدمت پیامبر رسید و گفت: پدرم با طایفه «ثقیف» معاملات ربوى داشت و مطالباتش را وصول نکرده بود و از دنیا رفت، او وصیّت کرده مبلغى از سود اموال را که هنوز پرداخته نشده است تحویل بگیرم، آیا این عمل جایز است؟ آیات بالا نازل شد و مردم را از گرفتن باقیمانده ربا که در دست مردم است نهى کرد.
طبق روایات دیگرى بعد از نزول آیه، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)این جمله تاریخى را فرمود: «اَلا کُلُّ رِباً مِنْ رِبا الْجاهِلیَّةِ مَوْضُوعٌ وَ اَوَّلُ رِباً اَضَعُهُ رِبَا الْعَبّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِب; آگاه باشید تمام رباهایى که از زمان جاهلیّت باقى مانده است همه از شما برداشته شد و نخستین ربایى را که برمى دارم و ابطال مى کنم رباى عمویم عبّاس است» (معلوم مى شود عبّاس در عصر جاهلیّت از رباخوران بود).(8)
کوتاه سخن اینکه قبل از نزول آیات بالا رباخوارى کم و بیش در میان مردم رواج داشت، پس از نازل شدن این آیات، ربا به طور مطلق و قطعى و جدّى تحریم و رباخواران تهدید به قیام مسلحانه بر ضدّ آنها شدند، و تنها حق داشتند اصل سرمایه خود را بازپس بگیرند، نه بیشتر.
آخرین نکته درباره آیه فوق اهمیّت تعبیر (لا تَظْلِمُونِ وَلا تُظْلَمونَ) است که یک شعار مهم و قانون کلّى اسلامى است; هر چند در اینجا در مورد رباخواران پیاده شده ولى طبق این اصل قرآنى هیچ کس نباید ظلم کند و نه مورد ظلم قرار گیرد.
به تعبیر دیگر نه ظلم کن، نه تن به ظلم ده، که هر دو گناه و خلاف است، اگر مسلمین جهان همین شعار مهم را در سرتاسر کشورهاى اسلامى احیا کنند اکنون نه در چنگال صهیونیسم بى رحم و مغرور و بى منطق که هیچ چیز نزد آنها مقدّس و محترم نیست و چیزى جز زور را به رسمیّت نمى شناسند، گرفتار بودند و نه دولت هاى خودکامه و زورگو منابع آنها را به غارت مى بردند.(9)
5 و 6. (یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَأکُلوا الرِّبوا اَضعـفـًا مُضـعَفَةً واتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ وَاتَّقوا النّارَ الَّتی اُعِدَّت لِلکـفِرین); اى کسانى که ایمان آورده اید! ربا (و سودِ پول) را چند برابر نخورید! از خدا بپرهیزید، تا رستگار شوید! و از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است!».(10)
این دو آیه ـ برخلاف آیات گذشته ـ به نوع خاصّى از ربا نظر دارد و آن رباى مضاعف است، یعنى آیه شریفه، حرمت رباى مضاعف را اثبات مى کند، نه اینکه رباى معمولى را مجاز بشمرد، بلکه نسبت به رباى عادى ساکت است.
در مورد تفسیر رباى «اضعاف مضاعف» در بین مفسّرین گفتگوست و چند نظر در تفسیر آیه وجود دارد:
1. قول مشهور ـ که بسیارى از مفسّران آن را پذیرفته اند ـ این است که هنگامى که بدهکار، سر موعد نتوانست بدهى خود را بپردازد، بدهى او را تا مدّتى به تأخیر مى اندازد ولى با سود دیگرى که فقط به سرمایه تعلّق مى گیرد; مثلا کسى 100 هزار تومان را به شخصى به مدّت یکسال وام مى دهد که در پایان مدّت، 120 هزار تومان به او بپردازد و اگر بدهکار نتوانست دین خود را ادا کند، طلبکار به او یکسال دیگر فرصت مى دهد، به شرط اینکه 000/20 تومان دیگر به عنوان سود اصل سرمایه به او بدهد، این عمل شبیه همان جریمه دیرکردى است که متأسفانه بعضى از مؤسسات مى گیرند و مشروعیّت ندارد.
2. تفسیرى که نزدیکتر به نظر مى رسد این است که «سرمایه و سود» را در مرحله بعد به عنوان وام محسوب کند و سود هر دو را بگیرد، یعنى: اگر سر موعد نتوانست سرمایه و سود (یعنى 120 هزار تومان در مثال بالا) را بپردازد به او مهلت دیگرى مى دهد به شرط اینکه سود 120 هزار تومان را بپردازد، یعنى بعد از مدّت یکسال دیگر ـ علاوه بر بازپس دادن طلب و سود اولیّه، سود سود را نیز بپردازد.
این احتمال با تعبیر «اضعافاً مضاعفة» سازگارتر است و این نوع رباخوارى بدترین و زشت ترین شکل رباخوارى است، زیرا سبب فقیرتر شدن وام گیرنده و غنى تر شدن وام دهنده مى شود و روز به روز فاصله آن دو را بیشتر مى کند، چرا که در مدّت کمى از راه تراکم سود، مجموع بدهى بدهکار به چندین برابر اصل بدهى افزایش مى یابد و به کلّى از زندگى ساقط مى گردد.
آنچه از تاریخ و روایات استفاده مى شود این است که این نوع رباخوارى (یعنى رباخوارى مضاعف) در عصر جاهلیّت معمول بوده است.(11)
3. احتمال سوم اینکه تعبیر به «اضعافاً مضاعفة» قید توضیحى باشد، چون همه رباها اضعاف مضاعف است، هر چند با وام دادن به چند نفر یکى پس از دیگرى.
نتیجه اینکه اگر احتمال اوّل یا دوم صحیح باشد، آیه شریفه دلالت بر حرمت نوع خاصّى از ربا دارد و نسبت به غیر آن ساکت است، ولى اگر احتمال سوم پذیرفته شود آیه شریفه مطلق ربا را شامل مى شود; و در هر حال دلالت بر تحریم ربا دارد، چون نهى ظاهر در تحریم است; بخصوص که در ذیل آیه شریفه اطلاق کفر بر رباخواران شده است.(12)
4. در سوره نساء مى فرماید: «(فَبِظُـلم مِنَ الَّذینَ هادوا حَرَّمنا عَلَیهِمْ طَیِّبـت اُحِلَّتْ لَهُم وبِصَدِّهِم عَن سَبیلِ اللّهِ کَثیراً وَاَخْذِهِمُ الرِّبوا وقَد نُهوا عَنهُ واَکْلِهِمْ اَموالَ النّاسِ بِالباطِلِ واَعْتَدنا لِلکـفِرینَ مِنهُم عَذابـًا اَلِیمـًا); به خاطر ظلمى که از یهود صادر شد، و (نیز) به خاطر جلوگیرى بسیار آنها از راه خدا، بخشى از چیزهاى پاکیزه را که بر آنها حلال بود، حرام کردیم و (همچنین) به خاطر ربا گرفتن، در حالى که از آن نهى شده بودند; و خوردن اموال مردم به باطل; و براى کافران آنها، عذاب دردناکى آماده کرده ایم».(13)
مطابق این آیه، یهودیان مرتکب چهار عمل زشت و منکر مى شدند که باعث حرام شدن بعضى از طیّبات بر آنها شد.(14)
1. ظلم و ستمى که اینها بر خود و دیگران روا مى داشتند.
2. آنها به طور وسیع و گسترده مانع انجام کارهاى خیر مى شدند.
3. رباخوارى مى کردند.
4. از راه حرام ارتزاق مى نمودند; مانند کم فروشى، غش و تقلّب در معامله، شراب فروشى، قمار و مانند آن، که از تمام آنها تعبیر به اکل مال به باطل شده است.
این آیه دلالت دارد بر اینکه رباخوارى بر یهود نیز حرام بوده است و جالب اینکه على رغم تحریفاتى که در تورات شده است، در دو جاى تورات کنونى تحریم ربا به چشم مى خورد.
1. سِفْرِلاوِیانْ، فصل 25; 2 ـ سِفْرِ خروج، فصل 22.
سؤال: درست است که آیه با صراحت مى گوید: «رباخوارى بر یهود تحریم شده بود، ولى چگونه از این آیه استفاده مى کنید که بر مسلمانان نیز حرام است؟
پاسخ: بعضى از علما(15) در این مسأله و مشابه آن به «استصحاب شرایع سابقه» تمسّک مى جویند، ولى حجیّت این نوع استصحاب محل گفتگوست و ما معتقدیم حجّت نیست; چون اصل اساسى در استصحاب قاعده «لا تَنْقُضِ الْیَقینَ بِالشَّکِّ بَلْ اُنْقُضْهُ بِیَقین آخَر» است و این قاعده در اینجا جارى نیست، چون وقتى دینى نسخ مى شود، تمام قوانین و احکام آن نسخ مى شود، نه اینکه اصل دین نسخ شود ولى قسمتى از احکام باقى بماند.
به همین جهت مسلمانان صدر اسلام در هر مسأله اى در انتظار وحى الهى مى نشستند(16) و هرگز به سراغ احکام مذاهب سابقه نمى رفتند، با اینکه نظیر بعضى از آنها در ادیان گذشته بود.(17)
ولى از راه دیگرى مى توان این احکام را براى مسلمانان نیز اثبات کرد و آن اینکه خداوند متعال این حکم و مشابه آن را در قرآن با نظر موافق نقل کرده است، و اگر این حکم شامل حال مسلمین نبود، باید در این آیه به آن اشاره اى مى شد، بنابراین ذکر این نوع احکام در قرآن بدون هیچ اشاره اى به نفى آن (در واقع امضاى آن) براى مسلمانان نیز مى باشد.
* * *
از آنچه در مجموع آیات بالا آمد روشن مى شود که آیات متعدّدى از قرآن مجید ـ حدّاقل هفت آیه ـ دلالت بر حرمت ربا دارد و قرآن به شدّت هر نوع رباخوارى را تحریم مى کند تا آنجا که آن را نوعى کفر به خدا مى شمارد و به رباخوار از ناحیه خدا و رسولش اعلان جنگ مى دهد و رباخوار را مستحق خلود در جهنّم مى داند و این کار را سبب مجازات دنیوى مى شمرد.