تربیت
Tarbiat.Org

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
اصغر طاهرزاده

خودی كه باید باشد

ما باید اولاً؛ دستگاه نظری و عقیدتی و ثانیاً؛ دستگاه عملی به خود آمدن را در زندگی خود بیابیم و آن را در زندگی خود پیاده كنیم. آن دستگاه هم باید دستگاه آشتی با خدا باشد. اگر طبق این دستگاه عمل كردیم إن‌شاءالله خود را به‌دست می‏آوریم. ما عموماً «بی‌خود» شده‏ایم و خودمان برای خودمان گمشده است، در نتیجه «ناخود» و «بی‌خود» شده‏ایم. چیز دیگر و كس دیگری را «خود» گرفته‏ایم. و به همین جهت هم از دست خودِ دروغینی که به جای خودِ راستین گرفته‌ایم، خسته‏ایم و دل به غیر بسته‏ایم، که متأسفانه آن غیر هم خودِ راستین‌مان نیست. در بحث‌های گذشته عرض شد آن وقتی خود واقعی‌مان را می‌یابیم که بفهمیم چه خودهایی، خود واقعی‌مان نیستند. حواس خودت را جمع كن خیلی از خودهای دروغین ادعا دارند ما «خودت» هستیم، نباید فریب این‌ها را بخوری. شما تا متوجه تصورهای وَهمی از خودِ دروغین خود نشوید مطمئن باشید هر چقدر تلاش کنید بیشتر از مقصد دور می‌شوید. مولوی در رابطه با فاصله‌گرفتن از خودهای وَهمی می‌گوید:
در زمین دیگران خانه مکن
کار خود کن کار بیگانه مکن
کیست بیگانه، تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
وقتی خودهای دروغین را در چهره‌های مختلف شناختی و با فاصله‌گرفتن از آن‌ها، خود حقیقی را یافتی، دریچه های حقیقت به رویتان گشوده می‏شود و خود را عین ارتباط با خدا می‌یابی. خوشا به حال آنان كه با رفع حجاب‌های مَن‌های دروغین، به این مقام رسیدند كه می‏توانند با تمام باور بگویند: «خدایا من فقط هستم»، آن هستی‏ای كه تو داده‏ای و همواره متصل به حقیقتِ هستی تو است. معنای این حرف را خود خداوند با لطف خودش باید به ما بفهماند .
در بحث‌های گذشته روشن شد؛ این «مَن» كه فقط هستم، نه مرد است و نه زن. مرد بودن و زن بودن نسبت است، یعنی مَن نسبت به آن زن، مرد هستم، و او نسبت به من ، زن است. یعنی شکل و ترکیب گوشت‌های بدن من با گوشت‌های بدن او تفاوت دارد، و بدن گوشتی هم كه ربطی به حقیقت من ندارد. نسبت‌ها كه حقیقت ندارند. مثلاً می‏گویند این ماشین مدل 86 است چون سپرش از این طرف خم شده است و آن ماشین مدل 87 است چون سپرش به شكل دیگری خم شده است. و لذا این ماشین مهم‌تر از آن ماشین است و بعد پُز می‏دهند كه پس من مهم‌تر هستم چون ماشین من مدل 87 است. حالا سؤال این است كه این مهم‌تربودن را از كجای یك تكه آهن پیدا كردی؟ مگر چه فرقی می‏كند كه این تكه آهن از این طرف كج شود یا ازآن طرف؟ ممكن است بگویند چون چراغ‌های این یكی شكل دیگری است پس ماشین مدل 87 مهم‌تر است. حالا اگر چراغ‌های ماشین مدل 87 در سال 85 ساخته شده بود، كدام مهم‌تر بود؟ مسائلی مثل مدل ماشین و سایر مدّها همه و همه مسئله نسبت‌ها است. اگر انسان متوجه این نسبت‌ها نشود و این‌ها را حقیقت بپندارد، «غیر خود» را به جای «خود» نشانده و از «خود» غافل شده‏است. مثلاً بالا‌بودنِ سقف و پایین‌بودن کف این اطاق، یك نسبت است. این سقف، نسبت به شما بالا است ولی اگر رفتید روی سقف ایستادید، همان سقف نسبت به شما پایین است. لذا این سقف فعلاً نمی‏تواند قیافه بگیرد و بگوید من بالا هستم، یا بگوید من پائین هستم، فقط می‏تواند بگوید من یك نوع وجود هستم و بالا و پائین‌بودن، «نسبت» است و نسبت‌ها به خودی خود حقیقت ندارند.
این را بدانید تنها رابطه حقیقی كه هست، رابطه من است و خدا، كه او ربّ من است و من عبد او، و بقیه چیزهایی که در رابطه با من هست، همه نسبت‌اند و حقیقت و اصالت ندارد، هرچند بعضی از نسبت‌ها مفیدند و بعضی مضرّ، ولی اگر آن‌ها را حقیقت گرفتید همه آن‌ها مضرّ می‏شود. مثل وقتی است كه بازی را به عنوان بازی بنگریم با وقتی بازی را به عنوان كار جدی بنگریم، در حالت دوم دیگر بازی از بازی‌بودن هم می‏افتد. شما باید كم‌كم به این‌جا برسید كه فقط هستید، بقیه‏اش نسبت است. و بعد که متوجه شدید فقط هستید، متوجه خواهید شد «هستِ» شما لطف خداست. یعنی این «هست» را خداوند به شما داده است و حقیقتش همان عین ربط به حق است.(140) و برای نجات از نسبت‌های وَهمی باید از طریق بندگی خدا هست خود را همواره متصل به خدا نگهداشت.