تربیت
Tarbiat.Org

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
اصغر طاهرزاده

زن و مرد بودن با بدن

همانطور که «من» انسان به «تن» او ربطی ندارد و «منِِ» انسان، فقط «من» انسان است، «من» انسان ربطی به زن یا مرد بودن و یا كوتاه‌قد یا بلندقدبودن انسان هم ندارد. زن دارای «تنی» زنانه است و می‌گوید: «من»؛ و مرد دارای «تنی» مردانه است و باز هم می‌گوید: «من». پس حقیقت و «نفسِ» زن و مرد، همان «من» آن‌ها است که نه زن است و نه مرد است، و نفس، نه تنها زن و مرد بودن برایش معنی ندارد، حتی ناقص‌الخلقه بودن هم ربطی به «منِ» انسان ندارد و مربوط به تن انسان است. قرآن می‌فرماید: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا»(51) یعنی سوگند به نفس و آنچه موجب تعادل آن شد. در این آیه سخن از تعادل نفس است و لذا می‌توان گفت: «من» انسان، نقص بردار نیست! حتی اگر یك نفر دارای «بدنی» ناقص باشد باز هم «من» او ناقص نیست، چون «من» او ربطی به «تن» او ندارد. «من» انسان در هر صورت «من» است. حتی اگر كلِّ «بدن» فرسوده شود، «تن» فرسوده شده‌است اما «من» به آن معنی که تن فرسوده و پیر می‌شود پیر و فرسوده نمی‌گردد. پس همانطورکه «من» انسان نه مرد است و نه زن، نه بلند است و نه كوتاه؛ ناقص‌الخلقه هم نیست، ناقص‌الخلقه‌بودن مربوط به تن انسان است، چون شرایط پرورش تن در دوره‌ی جنینی به طور کامل فراهم نشده و یا رشد بدن در آن مرحله با مانعی روبه‌رو بوده، در نتیجه تنِ جنین به‌طور کامل رشد نکرده است.